خشونت در کتاب مقدس

یکی از شبهاتی که مبشران مسیحی پیوسته ضد اسلام مطرح می کنند، جنگ ها و غزوات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است. طبق این ادعا، اسلام با دعوت به خشونت، از مبانی و اصول پذیرفته شده حقوق بشر به دور است.

در پاسخ به این شبهه باید گفت که آیات جهاد در قرآن کریم، حکمی دفاعی را بیان می کنند؛نه جنگ و انتقام از دشمنان. افزون بر این ، تعداد کشته های جنگ های پیامبر حدود ۱۳۰۰ نفر است؛ در حالی که اگر این جنگ ها جنبه هجومی و انتقامی داشتند ، تعداد این کشته ها باید خیلی بیشتر از این ها می بود.

سخن امیرمؤمنان علیه السلام درباره حقوق دشمن در جبهه جنگ هم مؤید این است که جنگ در اسلام به معنای هجوم و انتقام نیست؛ زیرا آن حضرت فرمود:

با دشمن جنگ را آغاز نکنید تا آنها شروع کنند ؛ اگر شکست خوردند و گریختند، آن کس را که پشت کرده نکشید و آن را که قدرت دفاع ندارد؛ آسیب نرسانید و مجروحان را به قتل نرسانید.

و در نامه خود به مالک اشتر می فرمایند: مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش؛زیرا آن ها بر دو صنف اند؛ یا برادر دینی تو هستند و یا همسان تو در خلفت اند.
بنابراین، جنگ و خشونت در اسلام به معنای دفاع است؛نه هجوم و انتقام، اما در کتاب مقدس مسیحیان، نگاه به جنگ جنبه تدافعی خود را از دست داده و غرض از آن، کشور گشایی و از بین بردن افراد جبهه مقابل است. شاهد این سخن، قانونی است که در کتاب مقدس، برای جنگیدن وضع شده است. «قانون جنگ»به روشنی بر خشونت و بی رحمی دلالت دارد، دست مهاجمان را برای هر جنایتی باز می گذارد و به آنها اجازه می دهد که هیچ کس را زنده نگذارد و هر موجود زنده ای را از بین ببرند. در متن این قانون آمده است:
هنگامی که به شهری نزدیک می شوید تا با آن بجنگید، نخست به مردم آنجا فرصت دهید خود را تسلیم کنند؛ اگر آنها دروازه های شهر را به روی شما باز کردند، وارد شهر بشوید و مردم آنجا را اسیر کرده به خدمت خود بگیرید؛ ولی اگر تسلیم نشدند، شهر را محاصره کنید. هنگامی که شهر به دست شما افتاد، تمام مردان آن را از بین ببرید؛ ولی زن ها و بچه ها و هر آنچه که در شهر باشد را می توانید برای خود نگه دارید. این دستورات فقط شامل شهر های دور دست می باشد و نه شهر هایی که خود سرزمین موعود هستند. در شهر های داخل مرزهای سرزمین موعود، هیچ کس را نباید زنده بگذارید. هر موجود زنده ای را از بین ببرید. و این بیشتر به کشتار دسته جمعی شباهت دارد تا احکام جنگ!!
همچنین طبق گزارش کتاب مقدس، خداوند به شائول فرمان داد:
حال برو و مردم غمالیق را قتل عام کن. بر آنها رحم نکن؛ بلکه زن و مرد و طفل شیرخواره، گاو و گوسفند، شتر و الاغ، همه را نابود کن.
کتاب مقدس، گزارش های متعددی را نقل کرده است که بنی اسرائیل با عمل به این قانون و دستور جنگی، انسان های بی شماری را در شهر ها و آبادی های گوناگون، قتل عام کردند. برخی از این گزارش ها مربوط به زمان حضرت موسی است و برخی دیگر به بعد از اواختصاص دارد.

در ادامه، به گوشه ای از این جنگ ها اشاره شده است:
جنگ های زمان موسی
کشتار مردم حشبون
بنی اسرائیل به فرماندهی موسی از مصر گریخته و راهی سرزمین موعود شدند. آنان، بین راه به ولایت حشبون رسید و می خواست از آنجا گذر کند که سیحون، والی حشبون، به آنان اجازه نداد. اصرار بنی اسرائیل برای گذر از وادی سیحون منجر به وقوع جنگ شد. کتاب مقدس، این واقعه را چنین شرح داده است:
پس قاصدان با سخنان صلح آمیز از بیابان قَدِیموت نزد سیحون ملک حشبون فرستاده، گفتم: اجازت بده که از زمین تو بگذرم، به شاهراه خواهم رفت و به طرف راست یا چپ میل نخواهم کرد. ... اما سیحون ملک حشبون نخواست که ما را از سرحد خود را بدهد، ...و خداوند ما گفت: اینک به تسلیم نمودن سیحون و زمین او به دست تو شروع کردم. شروع به تصرف آن کن تا زمین او را مالک شوی . آن گاه سیحون با تمامی قوم خود به مقابله ما برای جنگ کردن در یاهَص بیرون آمدند. و یهُوَه خدای ما او را به دست ما تسلیم نموده. او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم. و تمامی شهرهای او را در آن وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم.

کشتار مردم باشان
یکی دیگر از نسل کشی هایی که در کتاب مقدس به انبیای بزرگ الهی نسبت داده شده، کشتار مردم باشان است. اهالی مملکت باشان مردمی بودند که در سرزمین خود حدود شصت شهر و ده ها روستا داشتند و در آنجا به آرامی زندگی می کردند؛ اما بنی اسرائیل تصمیم گرفتند که سرزمین باشان را به تصرف خود در آورند. کتاب مقدس، شرح این تصرف را این گونه روایت کرده است:
بنابراین خداوند، خدای ماعوج پادشاه و همه مردمش را به ما تسلیم نمود و ما همه آنها را کشتیم. تمامی شصت شهرش یعنی سراسر ناحیه ارجوب باشان را به تصرف خود در آوردیم. این شهر ها با دیوار های بلند و دروازه های پشت بنددار محافظت می شد. علاوه برا این شهر ها، تعداد زیادی آبادی بی حصار نیز بودند که به تصرف ما در آمدند. ما سرزمین باشان را مثل قلمرو سیحون پادشاه واقع در حشبون، کاملا نابود کردیم و تمامی اهالی آن را چه مرد، چه زن و چه کودک، از بین بردیم؛ ولی گله ها و غنایم جنگی را برای خود نگه داشتیم.
کشتار مردم مدیان
یکی دیگر از جنگ های مذکور در کتاب مقدس، قتل عام مدیانیان است. لشگریان موسی با حمله به قبیله مدیان، همۀ مردان آن را کشتند، زنان و کودکان آنان را اسیر کردند، غنایم شهر را جمع آوردند و بقیۀ شهر را در آتش سوزاندند. سپس اسرا و غنایم را نزد حضرت موسی برند؛ چون خشم آن حضرت به زنان و کودکان اسیر افتاد، از اینکه آنان را زنده نگه داشته اند ، غمگین شد و دستور داد تمام زنان و کودکان را بکشند و تنها دختران باکره را برای خود نگه دارند. در این ماجرا، سی و دو هزار دختر باکره، به عنوان غنیمت زنده نگه داشته شدند که این تعداد، نشان دهنده کشتگان فراوان مردم مدیان به دست لشگریان موسی است. چرا که هر دختر پدر و مادر و خواهر برادری داشته که توسط سپاهیان موسی کشته شده!!!


جنگ های پس از موسی
بخشی از گزارش های کتاب مقدس درباره زد و خورد های بنی اسرائیل، به جنگ های این قوم پس از موسی اختصاص دارد. کتاب مقدس، ده ها نسل کشی دهشتناک را ، به ناروا، به حضرت یوشع نسبت داده است. یکی از آنها درباره فتح شهر أریحا است که آن را چنین روایت کرده است:
" ناگهان حصار شهر أریحا در برابر بنی اسرائیل فرو ریخت. قوم بنی اسرائیل از هر سو به داخل شهر هجوم بردند و آن را تصرف کردند. هر چه را که در شهر بود، از بین بردندـ زن، مرد، پیر و جوان، گاو و گوسفند و الاغ همه را از دم شمشیر گذراندند.
در عهد داوران نیز آمار های بسیاری از کشتار ها و جنگ های داوران الهی بنی اسرائیل ضد فلسطینی ها و سایر قبایل همسایه ذکر شده است؛از جمله : جدعون، یکی از داوران بنی اسرائیل، در نبرد با مدیانیان و عمالیقی ها ۱۳۵ هزار نفر از آنان را کشت.
همچنین در عصر دو پادشاهی بنی اسرائیل، جنگ های خونینی رخ داده است؛ از جمله در نبرد میان کشور یهودیه، به فرماندهی ابیا، با کشور اسرائیل شمالی، به فرماندهی یربعام، بیش از پانصد هزار نفر از افراد کشور اسرائیل کشته شدند.
بنابراین از آنچه گفته شد آشکار می شود که خشونت نسبت به کودکان، زنان، مردان و اقوام بی گناه، یکی از موضوعات و روایات رایج در جای جای کتاب مقدس است؛ حتی برخلاف تصویری که مسیحیت تبشیری، از عیسای مسیح، به عنوان یک شخصیت عاری از هرگونه خشونت ارائه کرده اند، عهد جدید سخنانی را از آن حضرت نقل نموده که با این ادعای تبشیریان ناسازگار است؛ از جمله:
گمان مبرید که آمده ام تا صلح به زمین بیاوردم. نیامده ام تا صلح به زمین بیاوردم. نیامده ام تا صلح بیاوردم؛ بلکه تا شمشیر بیاوردم؛ زیرا آمده ام تا پسر را بر پدر، دختر را برمادر و عروس را بر مادر شوهرش برانگیزانم. با این گفته ها به خوبی مشخص می شود که خدای مسیحیت تا چه میزان بی رحم و دژخیمان است!! و مسیحیان نمی خواهند چهره واقعی خدایی را که به آن اعتقاد دارند کسی ببیند!