کوچه های بدون بن بست! (۱)

بسم الله الرحمن الرحیم
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
بحث امروز ما در مورد شناخت اسلام است این موضوع اهمیت زیادی دارد. ما این اعتقاد را داریم که دین اسلام آخرین و کامل‌ترین دین است اين ادعاي بزرگي است كه من مي خواهم امروز در اين رابطه با شما صحبت كنم

اول به شما بگويم كه منظور ما از كامل بودن چيست؟

در همين ابتدا ، خدمتتان عرض كنم كه منظور از كامل بودن دين اسلام اين است كه براي همه جنبه هاي زندگي ما برنامه و احكام داشته و حتي به كوچكترين موارد هم اشاره كرده و همه بخشهاي زندگي انسان را پوشش داده است این را ما می گوییم و به آن ایمان داریم ؛ اما وقتی قرار باشد از آن دفاع کنیم کمتر می توانیم از عهده اش بر بیاییم. 

در یک تقسیم بندی کلی می توانیم اسلام را به سه بخش تقسیم کنیم
اعتقادات – احکام و اخلاق

زمانی که اسلام را در این سه حوزه بررسی می کنیم مسئله ای را پیدا نمی کنیم که اسلام در باب آن سکوت کرده یا حرفی نداشته باشد
اسلام برای تمامی مسائل و موضوعات دستورالعمل مخصوص به خود را دارد و راه‌های سعادت و شکست را همراه با هم گوشزد می‌کند حتی روش فکر کردن را نیز به ما آموزش می دهد.
به عنوان مثال ؛ یکی از ویژگی های اختصاصی اسلام تعاریف جدید و متفاوتی است که از واژه هایی نظیر عقل ، عبادت ، تقوی و سعادت کرده است. در واقع اینطور می توانم بگویم که یکی از چیزهایی که اسلام را از دیگر ادیان جدا می کند نگاه سازنده ، کاربردی و اجتماعی به این واژه هاست ، حالا چرا این کلمات را مثال زدم برای اینکه اینها در تعیین سرنوشت انسان نقش کلیدی دارند فی المثل همین واژه "عبادت" که همه آن را به عنوان انجام اعمالی خاص در زمان یا مکانی خاص می شناسیم ؛ این را اسلام قبول ندارد ؛ قبول ندارد که عبادت زمان و مکان دارد دلیلش هم این است که تعریف اسلام از این واژه و واژه هایی نظیراین با تعریفی که بقیه کرده اند فرق دارد. به عنوان مثال تفکر در اسلام نوعی عبادت به حساب می آید تا جایی که گفته شده یک ساعت تفکر در خلقت ، از هزار سال عبادت برتر است!

حال شما ببینید با نگاه خاصی که اسلام در تعریف همین واژه ارائه کرده چقدر نگرش انسان به جهان پیرامونش تغییر پیدا می کند و چقدر علم از منظر همین نگاهِ متفاوت ، به پیشرفت می رسد و چقدر نگرش انسان به جهان هستی و خالق آن متحول می شود و چه تاثیرات سازنده ای در زندگی بشر بوجود می آید ؛ چون در این صورت همه اعمال و افکاری که در جهت پیشرفت های علمی صورت می گیرد هم ، می شود عبادت ؛ با این حساب ، هم در دنیای خودت پیشرفت می کنی و هم از جنبه معنوی غنی می شوي!  آنوقت کار یک دانشمند می شود عبادت ، یعنی تمام شغل او می شود عبادت ؛ واین خیلی زیبا و هیجان انگیز است!

پس وقتی می گوییم اسلام دین کاملی است یکی از دلایل آن ، همین تعریف های خاص و کاملی است که از کلید واژه های زندگی کرده است. 
یکی دیگر از جنبه هایی که باعث می شود ما اسلام را دین کاملی بدانیم توجه اسلام به مفاهیمی نظیر خانواده است. در منابع دینی جزئیاتی در این باره ذکرشده که انسان را شگفت زده می کند. من فعلا یکی از جلوه های آن را در قالب یک مثال برای شما می گویم. خدا می داند که چه برنامه های سازنده ای برای فرد و جامعه از دل همین بحث خانواده استخراج می شود نکته جالب این که در اسلام موضوع خانواده سالم و سازنده - آنطور که بتواند جامعه را بسازد - به دو نسل قبل از تشکیل خانواده و ازدواج زن و شوهر بر می گردد
یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام می گوید: من پس از مدتی که بر سر درس آن حضرت حاضر می شدم شنیدم که ابوحنیفه ( که قبلا از شاگردان امام بود و بعدها رئیس مذهب حنفی شد ) عده ای را به دور خود جمع کرده و کلاس درس تشکیل داده. من کنجکاو شدم برای یک بار هم که شده به جای شرکت در درس امام صادق علیه السلام سر کلاس درس او حاضر شوم و حرفهای او را هم بشنوم. شب تا صبح با خودم فکر کردم که فردا سر درس امام صادق علیه السلام بروم یا درس ابوحنیفه ؛ صبح که شد با خودم گفتم هر چه باشد جعفر بن محمد ، فرزند رسول خداست ، روا نیست برای یک روز هم که شده خود را از معارف او محروم کنم به علاوه که می دانستم ابوحنیفه از سر تکبر و دشمنی دست به چنین کاری زده! به هر حال تصمیم خودم را گرفتم و فردا در جلسه درس امام حاضر شدم ، وقتی وارد مَدرَس(1) شدم حضرت با دیدن من اشاره کردند که نزد ایشان بروم! نزدیک که شدم امام علیه السلام سر خود را درِ گوش من آوردند و فرمودند " اگر مادرت رفته بود تو هم رفته بودی" با تعجب سوال کردم منظورتان چیست ؟! حضرت فرمودند: مگر تو دیروز با خودت فکر نمی کردی که امروز اینجا بیایی یا سر درس ابوحنیفه بروی! با تعجب بیشتر پاسخ دادم بله ! اما این موضوع چه ارتباطی با مادرم دارد؟
حضرت فرمودند مادرت در جوانی چهره زیبایی داشت روزی مردی زنا کار او را در کوچه می بیند و می پسندد و پس از تعقیب ، نشانی خانه اش را پیدا می کند ؛ برای او پیغام می فرستد و در ازای پرداخت مبلغ قابل توجهی به او پیشنهاد زنا می دهد ..... مادرت هم پیام می فرستد که فردا خبرش را می دهم ، مادرت شب تا صبح با خودش فکر کرد که آیا فردا درخواست او را اجابت کنم یا نه ! صبح که می شود با خود می گوید هر چقدر هم که این مبلغ زیاد باشد ولی خدا بر این کار راضی نیست و صبر می کنم تا خدا همسر خوبی از راهی حلال برای من بفرستد! بنابراین از این کار منصرف می شود و به آن مرد جواب رد می دهد . . . . تو پسر همان مادری .... اگر مادرت رفته بود تو هم رفته بودی!

این ماجرا نشان می دهد که توجه به اعمال قبل از ازدواج چقدر می تواند در سرنوشت فرزندان ما موثر باشد! مسئله ، مسئله تربیت فرزند نیست ؛ مسئله تربیت نسل است
یا بحثی مثل غذا خوردن که در نگاه اول تنها یک مسئله اقتصادی یا پزشکی به نظر می رسد ؛ در اسلام بسیار بیشتر از اینها به آن عنایت شده!

لقمه و غذایی که ما هر روز و بدون توجه به دهانمان می گذاریم در سرنوشت ما تاثیر می گذارد! اسلام می گوید به غذایت نگاه کن که از کجا آمده و چگونه تهیه شده؟ این توصیه به خاطر آن است که این مسئله ، هم یک جنبه پزشکی دارد و هم یک جنبه معنوی و تربیتی! یعنی اسلام می گوید یک لقمه ، هم می تواند باعث تقویت و یا فساد بدن تو بشود و هم می تواند در روح و اعتقاد تو تاثیر بگذارد. در منابع اسلامی هم به صراحت گفته شده که لقمه حرام سرنوشت فرزندان انسان را تغییر می دهد. این حرف را فقط اسلام می زند ادیان دیگر توجهی به این گونه مسائل ندارند ؛ این نگاه جامع را فقط اسلام دارد.
پس وقتی می گوییم اسلام دین کاملی است یک معنایش همین است که اسلام ، انسان و آنچه که به او مربوط می شود را یک جا و در ارتباط با هم دیده و همه جوانب را در صدور یک حکم در نظر گرفته و اینکه برخی افراد می گویند اسلام مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش است و در این زمان کارایی ندارد یا به خاطر این است که اسلام را نمی شناسند یا ۱۴۰۰ سال به نظرشان زمان زیادی می آید چون مسیحیت مربوط به ۲۰۰۰ سال پیش است ولی این حرفها در مورد مسیحیت زده نمی شود!

اما به هر صورت چنین افرادی اشتباه می کنند چون قدمت اصول دین اسلام به زمان حضرت آدم بر می گردد نه ۱۴۰۰ سال قبل. 
از دیگر دلایلی که باعث شده که ما اسلام را دین کاملی بدانیم مسئله کارآمدی اسلام است منظور من از کار آمدی همین بدرد بخور بودن است ، یعنی من به عنوان یک انسان اگر اسلام آوردم آیا این اسلام می تواند مشکلات من را رفع کند یا نیازهای مرا برآورده نماید؟
این را چرا می گویم؟ به این خاطر اين است كه انسان موجودي نیاز محور است ؛ اگر کاری انجام می دهد ، حرفی می زند ، فکری می کند یا راهي را انتخاب می کند بنا به یک نیازی است که در خودش احساس می کند. اگر کاری می کند اول نگاه می کند که این کار چه نیازی را از من رفع می کند و به چه درد من می خورد و مزیتش بر دیگر انتخابها چیست! این یک اصل است که درباره همه انسانها صادق است! 
به علاوه که انسان همیشه با مشکلاتی دست به گریبان است و تا زنده است باید با آنها بجنگد ، سوال این جاست که آیا اسلام در این زمینه هم حرفی برای گفتن دارد؟ آیا می تواند کاری کند که بشر اصلا مشکلی نداشته باشد؟
جواب سوال دوم خیر است! که الان نمی خواهم درباره اش صحبت کنم اما اجمالا می گویم که برای داشتن یک زندگی خوب ما باید ۳ چیز را بشناسیم
اول خدا دوم انسان و سوم دنیا را . . . و تنها بعد از شناخت اینهاست که می توانیم بفهمیم که چرا نمی شود انسان در این دنیا اصلا مشکلی نداشته باشد 
اما درباره اینکه آیا اسلام راهی برای حل این مشکلات دارد یا خیر باید بگویم که جواب مثبت است! و اتفاقا اسلام برای این قضیه ، شاه کلیدی دارد که شما با آن می توانید یا مشکلاتتان را حل کنید یا تحملتان را برای پشت سر گذاشتن آن بالا ببرید تا آسیب کمتری ببینید ؛ چون می دانید که پدید آمدن یک مشکل یک چیز است و تحملش یک چیز دیگر ؛ شاید ما نتوانیم – که نمی توانیم - در این دنیا از بروز مشکلات جلوگیری کنیم اما می توانیم تحمل خود را بالا ببریم و مشکل را به خوبی پشت سر بگذاریم حالا قصد دارم درباره همین مسئله و حاشیه هایی که دارد کمی با شما صحبت کنم
نتیجه همه صحبت هایم را هم می خواهم همین اول کار به شما بگویم تا بعد برویم سراغ تحلیلش ؛ حرفی که می خواهم بزنم این است که " در اسلام هیچ بن بستی وجود ندارد "
این حرف با آن حرفهایی که تا حالا زدیم هماهنگی دارد. یعنی اگر ما گفتیم اسلام دین کاملی است باید انتظار داشته باشیم که دستوراتش برای گرفتاریهای ما چاره اندیشی کرده باشد وگرنه با تغییر زندگی و گذشت زمان ، کارایی خود را از دست می دهد دینی که نتواند برای مشکلات امروز من و شما برنامه ریزی کند دین ناقصی است یک نمونه اش همین بحث ازدواجو طلاق است که به عنوان مثال در مسیحیت تبدیل به یک معضل و مشکل عجيبي شده که نمی دانند چکارش کنند! چون اعتقاد مسیحیان این است که وقتی دو نفر با هم ازدواج کردند دیگر به هیچ وجه نمی توانند از هم جدا شوند!، کارد به استخوانشان هم برسد نمی توانند این کار را بکنند! حالا شما تصور بفرمایید که این دو نفر با هم چگونه باید زندگی کنند؟ خوب! مسیحیتی که برای مشکلات خانوادگی من و شما - که خانواده از اساس یک جامعه است - برنامه و قانونی ندارد کجا می تواند از پس نیازهای دیگر من بر بیاید؟ تنها این نیست . . . مشکل ازدواج کشیشها و راهبه ها هم هست که کلیسا نمی گذارد اینها ازدواج کنند و خدا می داند چه فسادهایی به خاطر همین قضیه از ابتدا ایجاد شده و می شود!

اینها که گفتم جزء کوچکی از نواقص مسیحیت است و بدتر از همه ، این است که در مسیحیت اصلا چیزی به نام قوانین اجتماعی نداریم. طبق آنچه در کتاب انجیل آمده یک مسیحی باید تابع حکومت زمان خود باشد (2) هر آدم ظالم و يا عادلی که سر کار بيايد ، اينها بايد تبعيت كنند و حكومتش را بپذيرند و اصلا حق اعتراض ندارد چون در مسیحیت چیزی به عنوان مقابله نداریم هر چه هست همه اش پذیرش است ؛ ظلم را بپذیر ، زورگویی را بپذیر ، طاغوت را بپذیر ، بی قانونی را بپذیر همه اینها را بپذیر چرا ؟ چون تو یک مسیحی با ایمان هستی و یک مسیحی با ایمان هیچ وقت در این امور دخالت نمی کند!!البته اخیرا دیده ام که می گویند اگر دستورات یک حکومت بر خلاف آموزه های مسیح بود نباید از آن پیروی کنی ولی نمی گوید 

خوب شما بگویید! اگریک دین ؛ با این همه طرفدار در مورد قوانین اجتماعی جامعه حرفی برای گفتن نداشته باشد چه کسی باید این کار را بکند؟! معلوم است که در اين وقت کار می افتد دست طاغوت ، کار می افتد دست زور گویان و مستبدین که نمونه هایش را هم در تاریخ کم نداشته ایم. خوب مسیحیتی که چنین ساز وکاری دارد به چه درد من و امثال من می خورد؟ سایر ادیان وضعشان بدتر از این است ولی من فقط همین یک نمونه را از مسیحیت گفتم که حساب دستتان باشد تا وقتی می خواهید از اسلام دفاع کنید حداقل یک نمونه از یک دین دیگر داشته باشید

من تحقیقات زیادی در این باره کرده ام ؛ هم اسلام را بررسی کرده ام و هم ادیان بزرگ دیگر را ، اما به این نتیجه رسیده ام که تنها دینی که چه در حوزه احکام و چه مسائلی که برای فرد فرد مسلمانان اتفاق می افتد حساس بوده و در هیچ مسئله ای سکوت نکرده اسلام است! هر کس دین دیگری را با این ویژگی سراغ دارد بیاید معرفی کند من خودم اولین نفر به آن ایمان می آورم !

پاورقی

(1) - محل درس

(2) - هر‌کس بايد فرمانبردارِ قدرتهاي حاکم باشد، زيرا هيچ قدرتي جز از سوي خدا نيست. قدرتهايي که وجود دارند، از جانب خدا مقرر شده‌اند. * پس آن که بر عليه قدرتي عصيان کند، در حقيقت، عليه آنچه خدا مقرر کرده، عصيان ورزيده است؛ و آنان که چنين مي‌کنند، مجازات را براي خود مي‌خرند.- روميان باب 13 آيات 1و2

نظرات (0)

هنوز نظری ارسال نشده است

  1. بهتر است نام و نظر خود را فارسی تایپ کنید ( برای انتشار سریع نظر یا افزودن فایل پیوست، باید وارد حساب کاربری خود شوید )
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت