همیشه تو را دوست خواهم داشت


قبل از امامت
سومین امام معصوم، حضرت حسین بن علی علیه السلام در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد.
وی دومین فرزند امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها است.
مدت شش سال از دوران کودکی خود را در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله سپری نمود. پس از رحلت آن حضرت، به مدت سی سال در کنار پدرش امام علی علیه السلام زندگی کرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شرکت داشت.
وقتی به دنیا آمد، مادرش او را به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد. آن حضرت از دیدارش خوشحال شد و نامش را حسین گذارد و گوسفندی برای او قربانی کرد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت به او و برادرش اظهار علاقه میکردند و می فرمود: خدایا! دوست بدار کسی که آنها را دوست دارد. و نیز فرمودند حسن و حسین سروز جوانان اهل بهشتند.
آن حضرت از جهت حَسَب و نَسَب، اشرفِ بنی هاشم بود این چیزی است که تمام قریش به آن اعتراف داشتند.
پدرِ او اولین مسلمان است و به وسیله ی شجاعت های او پیشرفت های بسیاری برای مسلمانان حاصل شد.
در سفری که امام حسین علیه السلام به سوی مکه داشتند عبدالله بن مطیع به ایشان گفت: عازم کجا هستی؟
فرمود: فعلاً به سوی مکه می روم تا بعد خداوند چه بخواهد؟
عبدالله گفت: مجاور مکه شو! چون تو سید عرب هستی و مردم حجاز کسی را بر تو مقدم نمی دارند و مردم از هر طرف به سوی تو می شتابند؛ مبادا از مکه دور شوی! به خدا قسم! اگر تو کشته شوی، ما همگی خوار و ذلیل خواهیم شد.
آینده نگری این مرد که از سیاستمداران دوران خود بود ، در آینده ی نزدیک روشن شد؛ زیرا پس از شهادت امام علیه السلام و غلبه ی یزید بر شهر مدینه ، پیروان یزید همه را به بیعت با او دعوت نمودند ، با این شرط که غلام او هستند و یزید درباره ی آنها هر چه بخواهد می تواند انجام دهد، بدون اینکه فرقی میان قریش و غیرقریش باشد. چنین بیعتی در اسلام و عرب بی سابقه بود!

مبارزات امام حسین علیه السلام قبل از امامت
پیشوای سوم از دورانِ نوجوانی که شاهد انحراف دستگاه حکومت از مسیر اصلی خود بود از موضع گیری های سیاسی پدرش امام علی علیه السلام حمایت می کرد و در صحنه های سیاسی و نظامی در کنار او بود.
او در جنگ های جمل، صفین و نهروان حضور داشت و با پیمان شکنان و ستمگران جنگید. در جنگ صفین، از آن حضرت خطبه ای نقل شده است که ضمنِ آن مردم را به جنگ ترغیب می نمود.
امام حسین علیه السلام در همان لحظاتِ اولیه ی جنگ صفین، در گرفتن مسیر آب از دست شامیان نقش مؤثری داشت.
امام علی علیه السلام پس از همین پیروزی بود که فرمود: این اولین پیروزی به برکت حسین علیه السلام است.

صفات اخلاقی
جوانمردی امام حسین بن علی علیه السلام
بسیارند کسانی که به ریاست و مقام می رسند، اما ذاتاً پست و فرومایه اند و ریاست ، ذات آنها تغییر می دهد. بنی امیه از این قبیل افراد بودند. کارها و جنایاتِ ابوسفیان ، برخوردهای معاویه با علی علیه السلام و شایع کردن لعن آنحضرت در میان مردم ، کارهای یزید با خاندانِ پیامبر در حادثه کربلا ، همگی حاکی از خباثتِ ذاتی دشمنان امام حسین علیه السلام دارد.
در مقابل، فرزندانِ هاشم ذاتاً آقا و بزرگ بودند ، برخوردهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله با مردم مانند آزاد نمودن مشرکین در فتحِ مکه (با آنکه می توانستند از آنها انتقام بگیرند) ، عفو نمودن عایشه توسط علی علیه السلام پس از جنگ جمل(با آنکه می توانست عایشه را به خاطر خروج بر حاکم مجازات) از عظمت و بزرگواری آنان به شمار می رود.
همچنین در روزی که حربن یزید ریاحی با هزار سوار در کربلا به سپاهیان امام حسین علیه السلام رسید حضرت فرمود: به آنها آب بدهید. و سپس آب را در ظرف هایی ریخته و همه سپاه حر و همچنین اسبهای آنان را سیراب کردند.
در این هنگام حضرت یکی از سپاهیان را دید که از شدت تشنگی قدرت به دست گرفتن مشک آب را ندارد از این رو به او نزدیک شد ، مشک آب را گرفت و با دستان خود به او آب داد.

عبادت حسین بن علی علیه السلام

مورخان نوشته اند: حسین بن علی علیه السلام بافضیلت و متدیّن بود و نماز و روزه و حج فراوان می گذارد.
علاوه بر نمازهای پنج گانه، نمازهای دیگر را هم به جا می آورد و علاوه بر روزهای ماه رمضان، در ماه های دیگر هم روزه می گرفت و در هیچ سالی حج خانه خدا از او فوت نکردید، مگر زمانی که ناچار به ترک آن شده بود.
بر خلاف برخی افراد که می گویند به جای حج رفتن باید به فقرا و مستمندان کمک کنید امامان ما از جمله امام حسین علیه السلام بیست و پنج مرتبه پیاده به حج رفتند.
اگر کسی بخواهد حال دعا و پرستش آن امام را به درگاه خداوند بداند، کافی است تنها به دعای عرفه ی مراجعه کند.
شخصی می گوید در واپسین ساعات روز عرفه در خدمت آن حضرت بودیم، دیدیم که امام با گروهی از اهل بیت خود از خیمه بیرون آمد و با نهایتِ خشوع و خضوع روی مبارک را به سوی کعبه کرد و دست ها را برابر صورت قرار داد، مانند مسکینی که طلب طعام کند، و دعای عرفه را خواند. در بخشی از دعا خطاب به خدا اینگونه عرض کرد: «کور باد چشمی که تو را مراقب خود نبیند و در زیان و خسران باد و بنده ای که نصیب و بهره ای از عشق و محبت خود در او قرار نداده ای!»
و در پایان صدایش به گریه بلند گردید تا آفتاب غروب کرد و پس از آن به جانبِ مشعرالحرام روانه شد.
از دعای عرفه، میزان شناخت و ترس حضرت از خدا مشخص می شود که با چشمی گریان آن چنان خدا را در همه احوال، حاضر و ناظر اعمال خویش می داند که گویی او را به چشم بصیرت می بیند
ادب حسین بن علی علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آدابِ اجتماعی و حُسن معاشرت نسبت به همه بی نظیر بود.
ایشان روزی به یکی از یاران خود فرمودند : اگر مردی دراین گوش به من دشنام دهد و در گوش دیگر از من معذرت خواهی کند من عذر او را می پذیرم. زیرا جدّم پیامبر فرمود: وارد حوض کوثر نمی شود، کسی که معذرت خواهی مردم را نپذیرد.

اوضاع سیاسی اجتماعی دوران امامت
قیام حسین بن علی علیه السلام در زمان یزید به گونه ای بود که پس از گذشت قرن ها هنوز هم مردم، قهرمانان کربلا را نمونه و سرمشق خود قرار می دهند. اگر امام حسین علیه السلام در زمان معاویه قیام می کرد، بی گمان قیام او دارای چنین شور و حماسه ای نمی شد. راز این مطلب را باید در نفوذ و شیطنت و بازیگری معاویه و روش خاص او در حل و فصل مشکلات با فریب و نیرنگ جست و جو کرد.

اگرچه معاویه عملاً اسلام را تحریف کرده، حکومت اشرافی را جایگزین خلافت ساده و بی پیرایه ی اسلام ساخته و جامعه اسلامی را به جامعه ای غیردینی تبدیل کرده بود؛ اما او این مطلب را به خوبی می فهمید که چون به نام دین و خلافت اسلامی حکومت می کند، نباید مرتکب کارهایی شود که مردم آن را مبارزه با دین تلقی نمایند. بلکه او لازم می دید همیشه به اعمال خود، رنگ دینی بدهد تا اعمال وی با مقامی که دارد، سازگار باشد و آن دسته از کارهایی که مشروع جلوه دادنشان مقدور نبود، در خفا انجام دهد.
اسناد و شواهد تاریخی نشان می دهد که معاویه فردی بی دین بوده و به هیچ چیز اعتقاد نداشته است به طوری که مغیره بن شعبه که در برخی مجالس خصوصی او شرکت داشت درباره او می گوید:معاویه خبیث ترین مردم بود!

ولی با وجود اینها، روش معاویه در تظاهر به برخی از ظواهر دینی، درک چهره واقعی او را برای مردم عادی مشکل کرده بود.
معاویه برای آنکه به منصب و مقام خود، رنگ مذهبی بدهد، از اوضاع وشرایط به خوبی بهره برداری می کرد.
براین اساس، اگر امام حسین علیه السلام در زمان او قیام مسلحانه می کرد، وی به راحتی می توانست آن را در افکار مردم ، اختلاف سیاسی و کشمکش بر سر قدرت معرفی کند، نه قیام حق در برابر باطل.
در عین حال امام علیه السلام در برابر بدعت های بی شمار معاویه سکوت نکرد، بلکه او درآن شرایط حساس که کسی جرأت اعتراض نداشت، تا آنجا که در توان داشت در برابر ظلم معاویه به مبارزه برخاست. نمونه های فراوانی از این مبارزات و برخوردها در تاریخ این امام مظلوم ثبت شده و از همه آنها بارزتر، مخالفت با ولایتعهدی یزید است که امام علیه السلام شدیداً با این انتخاب به مخالفت برخاست و بر معاویه شورید و از یزید به عنوان جوانی قمارباز، سگ باز و هوس باز که عمرش را به عیاشی و خوش گذرانی گذرانده است یاد کرد.
اگرچه جنایت های بنی امیه آنها را در میان بدکاران تاریخ و زمامداران ستمگر، مشهورتر از همه ساخت؛ ولی وجود یزید برای این دودمان، ننگ و عاری شد که نزدیک بود مردم ، آن همه ننگ و رسوایی این خاندان را فراموش کنند و فقط یزید را یگانه عنصرِ کفر و شرارت و دشمنی با خاندان پیامبر بشناسند.
یزید جوان بدخویی بود که هفته های زیادی را بدون اطلاع از مملکت تحت حکومت خود به شکار و تفریح سپری می کرد.
علاقه ی شدید یزید به عیاشی، او را به میخوارگی و معاشرت با اشرار راغب کرده بود.
یزید بوزینه ای داشت که آن را ابوقبیس می خواند. لباس حریر به او می پوشانید، با طلا و نقره زینت می کرد و در مجالسِ شراب حاضرش می نمود و برای او مسابقه اسب دوانی برگزار می کرد .
بزرگترین جنایتی که یزید مرتکب شد، قتل حسین بن علی علیه السلام و ۷۲ نفر از یارانش در صحرای کربلا بود.عبیدالله بن زیاد، حسین بن علی علیه السلام را به دستور یزید به شهادت رساند و اهل بیت او را مانند کفار اسیر ساخت. به فرمان یزید، آن عزیزان را با سر بریده ی امام علیه السلام به شام فرستاد و بر درگاهِ مسجد دمشق نگاه داشت تا مردم آنها را نظاره کنند.
پس از شهادت امام حسین علیه السلام ، مسلمان ها ، خطر یزید را برای اسلام احساس کردند و دانستند که کوبیدن اسلام و مسلمین جزو برنامه ی اصولی بنی امیه است. بر این اساس در مدینه – که بزرگترین مرکز علمی و دینی و محل سکونت صحابه بود – مقدمات قیام و انقلاب فراهم شد.
اوضاع اجتماعی در زمان یزید
به گواهیِ تاریخ، اوضاع اجتماعی مسلمانان از عصر زمامداری عثمان و حکومت یافتن بنی امیه در شهرها واستان ها رو به انحطاط گذاشت و در عصر معاویه به ویژه بعد از شهادت امام حسن علیه السلام با سرعت عجیبی، اجتماع در سراشیبیِ سقوط قرا گرفت. این وضع با اوضاعِ اجتماعی عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله و دوران خلافت علی علیه السلام تفاوت هایی فاحش داشت.
فکر و اخلاق مسلمانان عوض شد. قرآن و احکام را به میلِ شخصی خود تأویل و توجیه می کردند. عقاید و آرا تحت کنترل و بازرسی شدید مأمورین حکومتی درآمده بود. فرهنگ و تعلیم و تربیت اموی، افکار را عوض کرد و مردم را به قبول ظلم و خضوع و سکوت و تملق در برابر دستگاه های دولتی و خودمختاری معاویه پرورش می داد.
در مسایلی که مراجعه به آرای عمومی رسم بود – مانند بیعت یزید – غیر از رأی حاکم، رأی احدی محترم نبود و زور سر نیزه و برق شمشیر، آرا را به نفع بنی امیه تغییر می داد و مراجعه به آرای عمومی که در آن عصر بر زبان ها تکرار می شد، بسیار مسخره بود.
معاویه رسماً اعلام می کرد و در مجمع بزرگی همچون مسجدالحرام بر منبر می رفت و در حضور مخالفین با کمال بی شرمی از آزادی انتخابات در ولایتعهدی یزید و موافقتِ سران امت سخن می گفت. در حالی که پای منبر او جلادان و آدم کشان آماده نشسته بودند تا اگر کسی اعتراضی کرد، همان جا گردنش را بزنند.

انگیزه های قیام امام

۱. مخالفت با بیعت یزید
نخستین عامل قیام، درخواست بیعت از طرف حکومت یزید و مخالفت آن حضرت با چنین بیعتی است.
پس از مرگ معاویه ، یزید ، به حاکم مدینه نامه نوشت که از حسین بن علی علیه السلام برای خلافت او بیعت بگیرد و به وی فرصت تأخیر در این اقدام را ندهد.
با رسیدن نامه ، حاکم مدینه حسین بن علی علیه السلام را خواست و موضوع را با او در میان گذاشت.
حسین علیه السلام که از زمان حیات معاویه با ولایتعهدی یزید مخالف بود، این بار هم از بیعت سرباز زد؛ زیرا بیعت با یزید تنها به معنای صحه گذاشتن بر خلافت او نبود، بلکه به معنای تایید بدعت بزرگی همچون تأسیس رژیم سطنتی است که معاویه آن را بنیان نهاده بود.
چند روز از طرف حاکم مدینه بر امام علیه السلام فشار وارد آمد، ولی حسین بن علی علیه السلام در برابر آن مقاومت کرد. بر اثر شدت فشارها، امام علیه السلام در بیست و هشت رجب با اعضای خانواده ی خود و گروهی از بنی هاشم، مدینه را به سوی مکه ترک گفت و در سوم شعبان وارد این شهر شد.
انتخاب مکه از میان شهرهای مختلف، به این دلیل بود که مکه حرم امن الهی است و علاوه بر آن، موسم حج نزدیک بود و با توجه به اجتماع حجاج در مکه، این شهر بهترین مکان برای ابلاغ پیام امام علیه السلام و رساندن اهدافشان به اطلاع مسلمانان بود.
۲- دعوت مردم کوفه
امام علیه السلام که در سوم شعبان وارد مکه شده بود، در این شهر اقامت گزید و به افشای ماهیت ضد اسلامی رژیم یزید پرداخت. گزارش مخالفت امام علیه السلام با خلافت یزید و اقامت او در مکه به عراق رسید. مردم کوفه که خاطره ی حکومت عدل علی علیه السلام را در داشتند تصمیم گرفتند از اطاعت یزید سرباز زده و از حسین بن علی علیه السلام جهت رهبری خود دعوت کنند و از او پیروی نمایند.
از این رو سران کوفه نامه هایی به امام علیه السلام نوشتند و از او دعوت کردند به عراق برود و رهبری آنان را عهده دار شود.
ارسال نامه ها از طرف شخصیت ها و گروه های متعدد کوفی همچنان ادامه یافت به طوری که تنها در یک روز ششصد نامه به دست امام علیه السلام رسید و مجموعاً بالغ بر دوازده هزار نامه گردید.
امام علیه السلام با توجه به این استقبال عظیم و سیل درخواست ها و بر اساس احساس وظیفه، درخواست آنان را پذیرفت و به نمایندگی از طرف خود، مسلم بن عقیل را به کوفه اعزام کرد تا اوضاع عراق را بررسی نموده، نتیجه را گزارش کند و اگر مردم کوفه عملاً به آنچه نوشته اند وفادارند، امام علیه السلام رهسپار عراق گردد.
گویا ارزیابی امام علیه السلام چنین بوده است: حال که کوفیان این همه اصرار و اشتیاق دارند و مرا دعوت کرده اند که بدان جا بروم، اگر آنان به وعده های خود وفادار بودند که هیچ، و اگر چنین نبود، باز به مکه برمی گردم یا به یکی از مناطق اسلامی می روم.
بدین ترتیب از نظر زمانی، خودداری از بیعت با یزید پیش از آن بود که اسمی از دعوت کوفیان به میان آید و نخستین نامه ی کوفیان در حدود چهل روز پس از اقامت امام حسین علیه السلام در مکه به دست آن حضرت رسید.
بنابراین، بیعت نکردن امام با یزید به خاطر دعوت مردم کوفه نبود، بلکه ابتدا امام علیه السلام از بیعت خودداری کرد و سپس نامه های کوفیان را دریافت نمود. یعنی اگر کوفه ای هم نبود و اگر مردم، او را دعوت نمی کردند و اگر هیچ یک از مناطق کره ی زمین حسین علیه السلام را نمی پذیرفتند، او باز هم با یزید بیعت نمی کرد.

۳. امر به معروف و نهی از منکر
حسین بن علی علیه السلام از ابتدا با شعار امر به معروف و نهی از منکر از مدینه حرکت کرد. از این نظر، قیام امام به علت بیعت خواستن از او نبود، بلکه اگر بیعت هم نمی خواستند، باز امام علیه السلام قیام بر ضد یزید را لازم می دانست.
از این دیدگاه منطق امام حسین علیه السلام، منطق اعتراض و تهاجم بر حکومت ضد اسلامی یزید می باشد. منطق او این بود که چون جهان اسلام را منکرات و فساد و پلیدی فرا گرفته و حکومت زمان به صورت سرچشمه ی فساد درآمده، او به حکم مسئولیت شرعی و وظیفه الهی خود می بایست قیام کند.
این سه عامل در برپایی نهضت حسین بن علی علیه السلام نقش مهمی داشتند و هر کدام یک نوع تکلیف و وظیفه برای امام علیه السلام ایجاب می کردند و موضع وی در برابر هر کدام تفاوت داشت.
در رابطه با عامل نخستین، امام علیه السلام حالت دفاعی داشت و می خواست از بیعت اجباری خودداری کنند.
در رابطه با عامل دوم، امام علیه السلام موضع تعاون و همکاری داشت؛ زیرا از او دعوت نمودند و او پاسخ مثبت داد.
اما در ارتباط با سومین عامل، امام مبارز و اصلاحگر بود؛ زیرا اگر هم از او بیعت نمی خواستند و دعوتی هم از وی به عمل نمی آوردند، باز به حکومت هجوم برده و آن را غیراسلامی می خواند.
ارزش هر یک از عوامل سه گانه
حال باید ببینیم در بین این عوامل سه گانه، کدامیک از ارزش بیشتری برخوردارند. بی شک عامل اجابت دعوت مردم کوفه ارزش بسیاری دارد؛ زیرا امام علیه السلام در پاسخ مردمی که از اطاعت یزید سرپیچی نموده و او را برای رهبری خود دعوت کرده بودند، آمادگی خود را اعلام نمود و اگر اوضاع و شرایط مساعد بود، اقدام به تشکیل حکومت اسلامی می کرد، اما خودداری امام علیه السلام از بیعت با یزید، ارزش بیشتری دارد؛ زیرا امام بارها اعلام کرده بود که به هیچ قیمتی با یزید بیعت نخواهد کرد و این امر ایستادگی و مقاومت امام را در برابر زور و فشار نشان می دهد.
ولی بیشترین ارزش را عامل سوم یعنی امر به معروف و نهی از منکر دارد؛ زیرا در این جا اقدام امام علیه السلام نه جنبه ی عکس العمل و دفاع داشت و نه جنبه ی همکاری و اجابت دعوت، بلکه جنبه ی تهاجم و پرخاش و اعتراض داشت.
اگر دعوت مردم کوفه، عامل اساسی بود، وقتی که خبر رسید زمینه ی کوفه منتفی شده است، طبعاً امام علیه السلام دست از سخنان و مواضع خود برمی داشت و از ادامه ی سفر به سوی عراق صرف نظر می کرد؛ امام می بینیم، پرشورترین خطبه های امام علیه السلام بعد از ماجرای شهادت حضرت مسلم است.
از این جا روشن می گردد که امام علیه السلام تا چه اندازه نسبت به امر به معروف و نهی از منکر اصرار داشته و تا چه حد نسبت به حکومت فاسد یزید مبارز و اصلاح گر بوده است. از این رو، امام علیه السلام قبل از حرکت از مدینه، وصیتنامه ای خطاب به برادرش محمد حنفیه می نویسد و طی آن علت قیام و نهضت خود را اصلاح امور امت اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر و زنده کردن سیره ی جدش پیامبر و پدرش علی علیه السلام معرفی می کند.
امام علیه السلام در این وصیتنامه پس از بیان عقیده ی خویش درباره ی توحید و نبوت و معاد چنین می نویسد: «من نه از روی خودخواهی و سرکشی و هوسرانی از مدینه خارج می گردم، نه برای ایجاد فساد و ستمگری؛ بلکه هدف من از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و امر به معروف و نهی از منکر است و می خواهم سیره ی پیامبر و علی بن ابیطالب علیه السلام را در پیش گیرم. هر کس در این راه به پاس احترام، از حق پیروی کند، راه خود را در پیش خواهم گرفت تا خداوند میان من و این قوم داوری کند که او بهترین داور است».

نظرات (0)

هنوز نظری ارسال نشده است

  1. بهتر است نام و نظر خود را فارسی تایپ کنید ( برای انتشار سریع نظر یا افزودن فایل پیوست، باید وارد حساب کاربری خود شوید )
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت