پطرس
شمعون الصفا ملقب به پطرس، یکی از حواریون عیسی ناصری است. او جزء اولین حواریونی است که به عیسی ایمان می آورد. (متی، ۴: ۱۸؛ مرقس،۱: ۱۶، یوحنا، ۱: ۴۱ و ۴۲) طبق انجیل یوحنا، از همان دیدار اول، عیسی او را کیفاس یا کیفا خوانده است، (یوحنا، ۱: ۴۲) کیفاس کلمه ای است سریانی که هم معنی با پطرس است، یعنی سنگ، صخره، (قاموس کتاب مقدس، ص ۲۲۰) و زمانی که عیسی خواست او را به جانشینی منسوب کند، گفت کلیسا را بر تو بنا می کنم. «تو پطرس، یعنی "سنگ " هستی، و من بر روی این صخره، کلیسای خود را بنا می کنم، و قدرتهای جهنم هرگز قادر به نابودی آن نخواهند بود.»(متی،۱۶: ۱۸) در ذیل این جمله در قاموس کتاب مقدس آمده است: «این اسم یعنی پطرس و کلامی که مسیح فرمود یعنی، بر این سنگ کلیسای خود را بنا می کنم، فی الحقیقه نبوتی بود که پطرس مخصوصا در قرون اولیه کلیسا صاحب چه درجه عالی خواهد بود» (قاموس کتاب مقدس، ص ۲۲۱)
مقام پطرس نزد عیسی بسیار بالا بود، به گونه ای که وقتی مادرزن پطرس بیمار می شود و تب می کند، عیسی نه تنها او را شفا می دهد، که پس از شفا، خود به خدمتگزاری خانه آنها مشغول می شود. (متی، ۸: ۱۴ و ۱۵؛ مرقس، ۱: ۳۰ و ۳۱؛ لوقا،۴: ۳۸ و ۳۹) زمانی که عده ای از پیروان عیسی، وی را ترک می کنند، عیسی از حواریون خود می پرسد، آیا شما نیز می خواهید بروید؟ پطرس در اینجا پاسخ می دهد و می گوید: نزد که برویم؟ کلمات حیات جاودانی نزد تو است. (یوحنا، ۶: ۶۷ و ۶۸) هچنین پطرس شغل خوب، خانه و دارایی خود را به خاطر پیروی از عیسی ترک می کند.(مرقس، ۱۰: ۲۸، قاموس کتاب مقدس، ص ۲۲۰)
عیسی مسیح پطرس را به جانشینی خود منسوب می کند. و چنان جایگاه عظیمی پیدا می کند که عیسی به او می گوید کلید ملکوت خدا را دراختیار تو می گذارم و هر دری را در زمین ببندی در آسمان بسته می شود و هر دری را باز کنی باز خواهد شد. عیسی مسیح چنین اختیاراتی را به هیچ کدام از دیگر حواریون خود نداده است. (متی، ۱۶: ۱۹)
مسیحیان می گویند اولین حواری که پس از به صلیب رفتن مسیح، او را دیده، پطرس بوده. (اول قرنتیان، ۱۵: ۵)
اما با کمال تاسف عده ای خواسته اند به خاطر چند جمله از کتاب مقدس، مقام پطرس را پایین جلوه بدهند. مانند اینکه عیسی درجایی پطرس را کم ایمان خطاب می کند.(متی، ۱۴: ۲۵-۳۲) یا اینکه وقتی پطرس از عیسی می خواهد مثلی را شرح دهد، عیسی به وی می گوید: «آیا شما نیز تا به حال بی ادراک هستید؟» (متی،۱۵: ۱۶) همچنین جایی که عیسی طبق قول کتاب مقدس، صلیب، مرگ و برخاستن پس از سه روز را پیش گوئی می کند، پطرس، عیسی را از زدن چنین سخنانی منع می کند. عیسی در پاسخ به پطرس می گوید: «ای شیطان از من دور شو، زیرا امور الهی را اندیشه نمی کنی، بلکه چیزهای انسانی را» (مرقس، ۸: ۳۳) مشهورترین مطلبی که برعلیه پطرس وجود دارد، انکار عیسی توسط پطرس است. (متی،۲۶: ۶۹-۷۵؛ مرقس،۱۴: ۶۶-۷۲؛ لوقا،۲۲: ۵۴-۶۲؛ یوحنا،۱۸: ۲۵-۲۷)
اما آنچه در مورد پطرس بسیار اهمیت دارد این است که با همه تعاریف و بعضا جملات ناپسند در مورد وی، عیسی مسیح، پس از برخاستن از دنیای مردگان، به اعتقاد مسیحیان، همچنان پطرس را جانشین خود می داند. در انجیل یوحنا آمده است: «عيسي از شمعون پطرس پرسيد: شمعون، پسر يونا، آيا تو از ديگران بيشتر مرا دوست داري؟
پطرس جواب داد: بلي، خودتان مي دانيد كه من شما را دوست دارم.
عيسي به او فرمود: پس به بره هاي من خوراك بده. عيسي بار ديگر پرسيد: شمعون، پسر يونا، آيا واقعاً مرا دوست داري؟ پطرس جواب داد: بلي خداوندا، خودتان مي دانيد كه من شما را دوست دارم.
عيسي فرمود: پس، از گوسفندان من مراقبت كن. يك بار ديگر عيسي از او پرسيد: شمعون، پسر يونا، آيا مرا دوست داري؟
اين بار پطرس از طرز سؤال عيسي كه سه بار پرسيده بود كه او را دوست دارد، ناراحت شد و گفت: خداوندا، شما از قلب من باخبريد. خودتان مي دانيد كه شما را دوست دارم. عيسي به او فرمود: پس به بره هاي كوچك من خوراك بده.» (یوحنا، ۲۱: ۱۵- ۱۷)
پطرس پس از عروج عیسی مسیح
نفوذ کلام پطرس به گونه ای بود که در یک روز تخمینا سه هزار نفر (اعمال رسولان، ۲: ۴۱) و پنج هزار نفر (اعمال رسولان، ۴: ۴) به او ایمان آوردند. او لنگ مادر زاده را شفا داد(اعمال رسولان، ۳: ۶-۷)همچنین فردی را پس از هشت سال فلج بودن شفا داد. (اعمال رسولان، ۹: ۳۳-۳۴) از غیب خبر داشت (اعمال رسولان،۵: ۱-۱۱) بیماران به امید شفا در مسیر پطرس می خوابیدند تا شاید سایه پطرس بر آنها بیفتد و شفا گیرند. (اعمال رسولان،۵: ۱۲-۱۶) همچنین فرشته ای او را از اسارت نجات می دهد. (اعمال رسولان، ۱۲: ۱-۱۱)
پولس
پولس در لغت به معنی کوچک است. او را در زبان عبرانی شائول می گفتند.(قاموس کتاب مقدس، ص ۲۲۸) اولین جائی که کتاب مقدس در مورد پولس سخن می گوید، مربوط به شهادت یکی از شاگردان عیسی مسیح به نام استیفان است. استیفان مردی پر از ایمان و روح القدس (اعمال رسولان، ۶: ۵) و پر از فیض و قدرت بود و معجزات و آیات عظیم در میان قوم به ظهور می آورد. (اعمال رسولان، ۶: ۸) استیفان توسط یهودیان سنگسار و شهید شد. کسانی که او را سنگسارکردند، لباس های خود را نزد سولس، یا همان پولس، گذاشتند. پولس به شهادت استیفان راضی بود و آن را تأیید کرده بود. (اعمال رسولان، ۷: ۵۸ و ۸: ۱) پولس سخت بر کلیسا می تاخت و خانه به خانه گشته، زنان و مردان را بیرون می کشید و به زندان می انداخت. (اعمال رسولان، ۸: ۳)
وی در معرفی خود می گوید: «من مردی یهودی ام... من پیروان این طریقت را تا سرحد مرگ آزار می رساندم و آنان را از مرد و زن گرفتار کرده، به زندان می افکندم. کاهن اعظم و همه اعضای شورای یهود بر این امر گواهند، زیرا از ایشان نامه هایی خطاب به برادرانشان در دمشق گرفتم تا به آنجه بروم و این مردمان را در بند نهاده، برای مجازات به اورشلیم بیاورم.» (اعمال رسولان، ۲۲: ۳-۵) همچنین در جای دیگر می گوید: «من هم زمانی معتقد بودم که باید پیروان عیسای ناصری را آزار داد. از این جهت، به دستور کاهنان اعظم، مسیحیان زیادی را در اورشلیم زندانی کردم. وقتی به مرگ محکوم می شدند، من نیز به ضد ایشان رأی موافق می دادم. در همة کنیسه ها بارها مسیحیان را با زجر و شکنجه وادار می کردم به مسیح بد بگویند. شدت مخالفت من بقدری زیاد بود که حتی تا شهرهای دوردست نیز آنان را تعقیب می کردم» (اعمال رسولان، ۲۶: ۹-۱۱)
اما ناگهان پولس ادعا کرد طی مکاشفه ای مأمور به تبلیغ مسیحیت شده است. این مکاشفه سه بار، و هر بار باتفاوت هایی، در کتاب اعمال رسولان نقل شده است. در نقل اول آمده است:
«در راه، در نزدیکی دمشق، ناگهان نوری خیره کننده از آسمان گرداگرد پولس تابید، بطوری که بر زمین افتاد و صدایی شنید که به او می گفت: پولس، پولس، چرا اینقدر مرا رنج می دهی؟ پولس پرسید: آقا، شما کیستید؟
آن صدا جواب داد: من عیسی هستم، همان کسی که تو به او آزار می رسانی! اکنون برخیز، به شهر برو و منتظر دستور من باش.
همسفران پولس مبهوت ماندند، چون صدایی می شنیدند ولی کسی را نمی دیدند! وقتی پولس به خود آمد و از زمین برخاست، متوجه شد که چیزی نمی بیند. پس دست او را گرفتند و به دمشق بردند.در آنجا سه روز نابینا بود و در این مدت چیزی نخورد و ننوشید. در دمشق، شخصی مسیحی به نام حنانیا زندگی می کرد. خداوند در رویا به او فرمود: حنانیا! حنانیا جواب داد: بلی، ای خداوند! خداوند فرمود: برخیز و به کوچه راست، به خانه یهودا برو و سراغ پولس طرسوسی را بگیر. الان او مشغول دعاست. من در رویا به او نشان داده ام که شخصی به نام حنانیا می آید و دست بر سر او می گذارد تا دوباره بینا شود! حنانیا عرض کرد: خداوندا، ولی من شنیده ام که این شخص به ایمانداران اورشلیم بسیار آزار رسانده است ! و می گویند از طرف کاهنان اعظم اجازه دارد که تمام ایمانداران دمشق را نیز بازداشت کند! اما خداوند فرمود: برو و آنچه می گویم، انجام بده چون او را انتخاب کرده ام تا پیام مرا به قوم ها و پادشاهان و همچنین بنی اسرائیل برساند. من به او نشان خواهم داد که چقدر باید در راه من زحمت بکشد. پس حنانیا رفته، پولس را یافت و دست خود را بر سر او گذاشت و گفت: برادر پولس، خداوند یعنی همان عیسی که در راه به تو ظاهر شد، مرا فرستاده است که برای تو دعا کنم تا از روح القدس پر شوی و چشمانت نیز دوباره بینا شود. در همان لحظه، چیزی مثل پولک از چشمان پولس افتاد و بینا شد. او بی درنگ برخاست و غسل تعمید یافت. سپس غذا خورد و قوت گرفت و چند روز در دمشق نزد ایمانداران ماند.» (اعمال رسولان، ۹: ۳-۱۹)
اما همین پولس در نقل دوم می گوید: «همراهان من نور را دیدند ولی از آن گفته ها چیزی دستگیرشان نشد.» (اعمال رسولان،۲۲: ۹) درحالی که در نقل اول، نور را ندیده، ولی صدا را شنیده بودند! (اعمال رسولان،۹: ۷) همچنین در نقل دوم عیسی به پولس می گوید: «ولی خدا به من فرمود: از اورشلیم بیرون بیا، چون می خواهم تو را به جاهای دور نزد غیر یهودیان بفرستم !» (اعمال رسولان،۲۲: ۲۱) همچنین در نقل سوم آمده است: «می خواهم تو را نزد غیریهودیان بفرستم» (اعمال رسولان، ۲۶: ۱۷) در حالی که در نقل اول گفته بود: «تا پیام مرا به قوم ها و پادشاهان و همچنین بنی اسرائیل برساند» (اعمال رسولان،۹: ۱۵) نکته جالب اینکه پولس که در نقل سوم مأمور به تبلیغ برای غیریهودیان است، می گوید: «بنابراین ، اعلیحضرتا، من از آن رویای آسمانی سرپیچی نکردم. پس نخست به یهودیان در دمشق، اورشلیم و سرتاسر یهودیه و بعد به غیر یهودیان اعلام کردم که توبه نموده، بسوی خدا بازگشت کنند و با اعمال خود نشان دهند که واقعاً توبه کرده اند» (اعمال رسولان، ۲۶: ۱۹-۲۰)
جانشین عیسی مسیح که بود؟
بررسی جملات عیسی مسیح به ما می گوید، عیسی رسالت پطرس را به هیچ چیز و هیچ کس محدود نکرده است. (یوحنا، ۲۱: ۱۵- ۱۷) پطرس می گوید: «اي برادران، شما آگاهيد که در روزهاي نخست، خدا مرا از ميان شما برگزيد تا غيريهوديان از زبان من پيام انجيل را بشنوند و ايمان آورند. و خدايي که عارفالقلوب است، با بخشيدن روحالقدس به غيريهوديان، درست بهسان ما، گواهي داد بر اينکه ايشان را پذيرفته است.» (اعمال رسولان، ۱۵: ۷-۸)
اما پولس که طبق نقل اول مکاشفه (اعمال رسولان، ۹: ۱۵) مأمور شده بود تا نام عیسی را پیش امت ها و سلاطین و بنی اسرائیل ببرد، با یهودیان یونانی زبان، گفتگو و مباحثه کرده بود (اعمال رسولان، ۹: ۲۹)، در کنیسه های یهود موعظه می کرد (اعمال رسولان،۱۳: ۵) و طبق نقل سوم مکاشفه، نخست برای یهودیان تبلیغ کرده بود (اعمال رسولان، ۲۶: ۲۰) مدعی می شود: «وظیفه رسانیدن انجیل به غیریهودیان به من سپرده شده است، همان گونه که وظیفه رسانیدن انجیل یهودیان به پطرس سپرده شده بود.» (غلاطیان،۲: ۷)
پولس آشکارا با پطرس مخالفت می کرد و او را متهم به ریاکاری می کرد. (غلاطیان،۲: ۱۱-۱۳) در حالی که به ریاکاری خود می بالد و به آن افتخار می کند. (اول قرنتیان،۹: ۲۰-۲۳) او اوایل خود را لایق رسول بودن نمی دانست. (اول قرنتیان، ۱۵: ۹) اما کمی بعدتر خود را از بزرگترین رسول، کمتر نمی دانست. (دوم قرنتیان، ۱۱: ۵) جالب اینجاست که وی نه تنها خود را بالاتر می داند، بلکه به خاطر آزار رساندن به کلیسا خود را غیور می داند: «اگر کسی می پندارد که دلایل خوبی برای اتکا به این گونه افتخارات انسانی دارد؛ من دلایلی محکمتر دارم؛ ختنه شده در روز هشتم، از قوم اسرائیل، از قبیله بنیامین، فرزند عبرانی از والدین عبرانی، به لحاظ اجرای شریعت فریسی، به لحاظ غیرت، آزاردهنده کلیسا، به لحاظ پارسایی شریعتی بی عیب»(فیلیپیان، ۳: ۴-۶)
او که عیسی را ندیده بود و برای مکاشفه خود، شاهدی هم جز دوستان خود نداشت، البته آنهم با تناقضات، به صراحت اعلام می کند که افکار و عقایدش را از حواریون نگرفته است: «امّا ای برادران شما را اعلام میکنم از انجیلی که من بدان بشارت دادم که به طریق انسان نیست. زیرا که من آن را از انسان نیافتم و نیاموختم، مگر به کشف عیسی مسیح.» (غلاطیان، ۱: ۱۱-۱۲)
اما به راستی حق با کیست؟ وقتی عیسی خود می گوید: «پدر همهچیز را به من سپرده است و کسی پسر را نمیشناسد بجز پدر و نه پدر را هیچ کس میشناسد غیر از پسر و کسی که پسر بخواهد بدو مکشوف سازد» (متی، ۱۱: ۲۷)
یهوه، خدای یهود همه چیز را به عیسی مسیح سپرده است و عیسی همه چیز را به پطرس، به گونه ای که کلید ملکوت خدا را دراختیار او می گذارد، اگر او در زمین دری را ببندد در آسمان هم بسته خواهد شد و اگر باز کند در آسمان هم باز خواهد شد!؟ حال پولس که برای ادعای خود، شاهدی جز خودش و دوستانش ندارد، چه حق و چه جایگاهی در تعالیم مسیحی می تواند داشته باشد؟؟؟
نظرات (0)