کلیسا
مسیحیان، جامعۀ مسیحی را «کلیسا» می نامند.
به عقیدۀ آنان بنیان گذار کلیسا حضرت عیسی مسیح علیه السلام است و هدف این بوده که انسان را نجات دهد.
آنان بر این باورند که عیسی پس از برخاستن از مردگان، در جامعۀ مسیحی زیست می کند و همراه آن است. همچنین وی پیوسته همان خدماتی را انجام می دهد که در طول حیات خود در فلسطین انجام می داد؛ مانند: تعلیم، دعا، شفا دادن بیماران، غذا دادن به گرسنگان، عفو بدکاران و تحمل رنج و مرگ. کارهای غیر آشکار مسیح در زندگی کلیسایی به وسیلۀ آیین های هفتگانه آشکار می شود. یعنی هنگامی که یک مسیحی در مراسم مربوط به یکی از آیین ها شرکت می کند، ایمان دارد که با این عمل به ملاقات مسیح می رود.
اهمیت جایگاه کلیسا را می توان از عبارات زیر در عهد جدید فهمید از جمله:
۱. مسیح کلیسا را محبت نمود و خویشتن را برای آن فدا ساخت (رساله به افسسیان، ۵: ۲۵)؛
۲. هدف اصلی خدا بنای کلیسا بود (متّی، ۱۶: ۱۸ و اعمال رسولان ۱۵: ۱۴)؛
۳. خداوند کلیسا را طاهر و تقدیس کرد (رساله به افسسیان ۵: ۲۶ و ۲۷)؛
۴. خدا رأس کلیساست (رساله به افسسیان ۱: ۲۲ . ۵: ۲۳ و رساله به کولسیان ۱: ۱۸)؛
۵. کلیسا عمارت خداست (رسالۀ اول به قرنتیان ۳: ۹، ۱۶ و ۱۷، رسالۀ دوم به قرنتیان ۶: ۱۶، رساله به افسسیان ۲: ۲۰-۲۲، رسالۀ اول به تیموتاوس ۳: ۱۵)؛
۶. مسیح سر زاویۀ این عمارت است (متّی ۱۶: ۱۸، رسالۀ اول به قرنتیان ۳: ۱۱، رسالۀ اول پطرس ۲: ۶ و ۷)؛
۷. مسیح کلیسا را به خون خود خریده است (اعمال رسولان ۲۰: ۲۸)؛
۸. کلیسا کلیسای عیسی مسیح نام دارد و او رأس آن است (رساله به افسسیان ۵: ۲۳)؛
۹. مسیح به عنوان خداوند کلیساها معرفی می شود که در میان چراغدان ها قدم می زند (رساله به افسسیان ۵: ۲۳)؛
۱۰. و سرانجام این که کلیسا به خود عیسی تعلق دارد؛ زیرا آن را «کلیسای خود» خواند و به پطرس گفت:
و من نیز تو را می گویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم.(متی، ۱۶: ۱۸).
ازاین عبارت می فهمیم که پایه گذار اصلی کلیسا، حضرت عیسی علیه السلام است.
آغاز کلیسا
دربارۀ آغاز تشکیل کلیسا نظرات متفاوتی وجود دارد:
۱. برخی معتقدند آغاز آن را باید در عهد عتیق جستجو کرد زیرا بر اساس عهد جدید، نخستین گروه مؤمنان را کسانی تشکیل می دادند که از کنیسه ها به مسیح ایمان آوردند. آنان معتقدند کلیسای نخستین در درجۀ اول ، یهودی بود و در دل دین یهود به موجودیت خود ادامه می داد. بر اساس این اعتقاد حضرت عیسی علیه السلام در امر بشارت انجیل برای یهودیان اولویت قائل بود. یهودیان مسیحی این بشارت را که برای اولین بار در اورشلیم و در روز پنطیکاست موعظه شد، به دیگر شهرهای یهودیه و سامره بردند. (اعمال رسولان، ۲: ۵-۱۴). کلیسای نخستین نیز همان راهی را دنبال کرد که مسیح پیموده بود.
در مورد این نظریه باید گفت که کنیسه در یهودیت به معنای مکانی است که یهودیان برای عبادت در آن گرد هم می آیند. بنابراین، از واژۀ کنیسه در یهودیت هیچ گاه امت اراده نمی شود و این در حالی است که کلیسا در مسیحیت به معنای «امت» است و از آن جامعۀ مسیحیت اراده می شود. به نظر می رسد صاحبان نظریۀ بالا بین این دو موضوع خلط کرده باشند.
همچنین گفته شده است که سخنان مسیح علیه السلام این نظر را رد می کند، زیرا عیسی اعلام کرد کلیسای خود را بر صخره ای بنا می کند و آن صخره یکی از شاگردانش به نام پطرس بود (متی، ۱۶: ۱۸). این نمی توانست اشاره به کنیسه باشد؛ زیرا در آن هنگام کنیسه وجود داشت.
اصولاً برخی عقیده دارند که کلیسا گرچه با گذشته ارتباط دارد، اما نمی تواند ادامۀ نظام پیشین باشد؛ زیرا شریعت جدید یعنی مسیحیت در قالبی جدید عرضه شده است و آغاز کلیسا نمی تواند در عهد عتیق باشد.
۲. برخی بر این باورند که کلیسا با رسالت مسیح علیه السلام آغاز شد.
۳. برخی نیز عقیده دارند تأسیس کلیسا و جامعۀ مسیحیت به زمان رسولان و بعد از آن باز می گردد. بر مبنای این عقیده جامعۀ مسیحیت که توصیف آن در کتاب عهد جدید آمده، «کلیسای رسولان» نامیده می شود و مقصود از آن جامعۀ رسولان و نسل های نستین مسیحیت است. این جامعه از نظر زمانی، تقریباً فاصلۀ سال های ۳۰ تا ۱۰۰ یعنی از عید گلریزان (پنجاهه، پنطیکاست) تا تدوین آخرین بخش کتاب مقدس را فرا می گیرد.
۴. گفته می شود روز پنطیکاست آغاز تأسیس کلیسا است. یکصد و بیست نفر در آن روز منتظر وعدۀ آمدن روح القدس بودند. این افراد اولین کسانی هستند که به وسیلۀ روح القدس تعمید یافتند و اعضای مؤسس کلیسای اورشلیم شدند. در همان زمان ۳۰۰۰ نفر موعظۀ پطرس و سایر رسولان را پذیرفتند و تعمید یافتند و به عضویت کلیسا درآمدند. در اعمال رسولان می خوانیم:
و چون روز پنطیکاست رسید به یک دل در یک جا بودند که ناگاه آوازی چون صدای وزیدن باد شدید از آسمان آمد و تمام آن خانه را که در آنجا نشسته بودند، پر ساخت و زبانه های منقسم شده مثل زبانه های آتش بدیشان ظاهر گشته، بر هر یکی از ایشان قرار گرفت و همه از روح القدس پر گشته، به زبان های مختلف به نوعی که روح بدیشان قدرت تلفظ بخشید، به سخن گفتن شروع کردند.
مردم یهود دیندار از هر طایفۀ زیر فلک در اورشلیم منزل می داشتند. پس چون این صدا بلند شد، گروهی فراهم شده، در حیرت افتادند؛ زیرا هر کس لغت خود را از ایشان شنید و همه مبهوت و متعجب شده، به یکدیگر می گفتند: «مگر همۀ اینها که حرف می زنند، جلیلی نیستند؟ پس چون است که هر یکی از ما لغت خود را که در آن تولد یافته ایم، می شنویم؟ پارتیان و مادیان و عیلامیان و ساکنان جزیره و یهودیه و کپّدُکیا و پُنطُس و آسیا و فرییه و پَمفِلیه و مصر و نواحی لِبیا که متصل به قیروان است و غربا از روم یعنی یهودیان و جدیدان و اهل کریت و عرب، اینها را می شنویم که به زبان های ما ذکر کبریایی خدا می کنند.» پس همه در حیرت و شک افتاده، به یکدیگر گفتند: «این به کجا خواهد انجامید؟» اما بعضی استهزاکنان گفتند که «از خمر تازه مست شده اند!»
پس پطرس با آن یازده برخاسته، آواز خود را بلند کرده، به ایشان گفت: «ای مردان یهودا و جمیع سکنۀ اورشلیم، این را بدانید و سخنان مرا فراگیرید زیرا که اینها مست نیستند چنان که شما گمان می برید زیرا که ساعت سوم از روز است بلکه این همان است که یوئیل نبی گفت: که خدا می گوید: در ایام آخر چنین خواهد بود که از روح خود بر تمام بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوت کنند و جوانان شما رؤیاها و پیران شما خواب ها خواهند دید و بر غلامان و کنیزان خود در آن ایام از روح خود خواهم ریخت و ایشان نبوت خواهند نمود و از بالا در افلاک، عجایب و از پایین در زمین، آیات را از خون و آتش و بخار دود به ظهور آورم. خورشید به ظلمت و ماه به خون مبدل گردد قبل از وقوع روز عظیم مشهور خداوند و چنین خواهد بود که هر که نام خداوند را بخواند، نجات یابد.» (اعمال رسولان، ۲: ۱-۲۱).
ماهیت کلیسای اولیه
هنگامی که مردم به مسیح علیه السلام ایمان می آوردند، دور یکدیگر جمع می شدند و گروه مؤمنان را تشکیل می دادند. ابتدا هیچ سازمانی وجود نداشت، جلسات به صورتی بسیار ساده در خانه ها برگزار می شد و تنها یک پیوند محبت آمیز بین اعضا شکل می گرفت. مؤمنان به عنوان برادران ایمانی با یکدیگر در آیین های مقدس تعمید و شام خداوند شرکت می کردند و در جلسات عبادت عمومی حضور می یافتند. عهد جدید شیوۀ زندگی نخستین جامعۀ مسیحی را به این شرح بیان می کند:
(تازه مسیحیان) در تعلیم رسولان و مشارکت ایشان و شکستن نان (پاره کردن آن برای عشای ربانی است متی: ۲۶: ۲۶) و دعاها مواظبت می نمودند و همۀ خلق ترسیدند و معجزات و علامات بسیار از دست رسولان صادر می گشت و همۀ ایمانداران با هم می زیستند و در همه چیز شریک می برودند و املاک و اموال خود را فروخته، آنها را به هر کس به قدر احتیاجش تقسیم می کردند. هر روزه در هیکل به یکدل پیسته می بودند و در خانه ها نان را پاره می کردند و خوراک به خوشی و ساده دلی می خوردند و خدا را حمد می گفتند و نزد تمامی خلق عزیز می گردیدند و خداوند هر روزه ناجیان را بر کلیسا می افزود. (اعمال رسولان، ۲: ۴۲-۴۷.)
کلیساهای دیگری نیز در مناطق گوناگونی غیر از اورشلیم تشکیل شد. شاگردان عیسی علیه السلام به سایر مناطق می رفتند و کلیساهای محلی دیگری تشکیل می دادند. این مجموعه ها به مرور زمان در سایر نقاط یهودیه (رساله به غلاطیان ۱: ۲۲ و رسالۀ اول به تسالونیکیان ۲: ۱۴)، شهر سامره (اعمال رسولان، ۸: ۱-۲۴)، انطاکیۀ سوریه (اعمال رسولان، ۱۱: ۲۰-۳۰ و ۱۳: ۱) و ... شکل کلیسا به خود گرفت. مقرراتی برای آنها وضع شد که بر اساس آنها مؤمنان از تعلیم مشخصی پیروی می کردند (اعمال رسولان، ۲: ۴۲). با شرکت در مراسم دعا آیین تعمید و عشای ربانی را انجام می دادند و از کمک مالی به اعضای نیازمند دریغ نمی ورزیدند (همان ۲: ۴۱-۴۶). رسولان هفت نفر را برای کمک به نیازمندان برگزیدند (همان ۶: ۱-۷) و برخی کلیساها مانند کلیسای اورشلیم خدمتکارانی را برای مدیریت کمک به نیازمندان تعیین کردند (همان ۶: ۱-۷). در این کلیساها جمع آوری هدایا در روز یکشنبه انجام می شد زیرا پولس گفته بود:
در روز اول هفته هر یکی از شما به حسب نعمتی که یافته باشد، نزد خود ذخیره کرده و بگذارد. (رسالۀ اول به قرنتیان ۱۶: ۲).
این اقدامات می رساند که به مرور زمان گونه ای مقررات بر کلیساها حاکم شد. بالاخره در آسیای صغیر، مقدونیه، یونان، ایتالیا، اسپانیا و بسیاری از نواحی ساحلی دریای مدیترانه با خدماتی بشارتی پولس و سایر رسولان و تمام مسیحیان نخستین کلیساهای محلی تأسیس شد.
معانی کلیسا
«کلیسا» در زبان فارسی از واژۀ یونانی اکلیسیا گرفته شده و این واژه برای نخستین بار در کتاب عهد جدید وارد شده است (متی ۱۶: ۱۸). این واژه در گذشته به ارتشی که برای جنگ فرا خوانده می شده، نیز به کار می رفته است.
کلیسا همچنین در مورد گروهی که وظیفۀ قانونگذاری را بر عهده داشته اند، استعمال می شده است. امروزه این واژه بیشتر در زمینه های مذهبی دیده می شود. کلیسا در مورد چارچوب های سازمانی مسیحیت که به مرور زمان ترتیب یافته است، نیز به کار می رود؛ به عبارت دیگر به سازمان روحانیت مسیحیت کلیسا گفته می شود. (۱)
بیشترین کاربرد واژۀ کلیسا در دو معناست:
۱. گروه مؤمنان و عموم افراد مسیحی و به عبارت دیگر کلیسا به معنای «جامعۀ مسیحیت» است. مقصود پولس در عبارت زیر از کلیسا مؤمنان مسیحی است:
زیرا سرگذشت سابق مرا در دین یهود شنیده اید که بر کلیسای خدا بی نهایت جفا می نمودم و آن را ویران می ساختم. (رساله به غلاطیان، ۱: ۱۳).
معادل کلیسا به این معنا در اسلام واژۀ امت است. هنگامی که می گوییم نظر کلیسا در مسئله ای چنین است، مقصودمان نظر جامعۀ مسیحیت است نه اهل ساختمانی که مسیحیان برای عبادت در آن گرد می آیند.
جوامع ایمانی مسیحیت با لفظ کلیسا مشخص می شوند؛ مثلاً گفته می شود: کلیسای کاتولیک، کلیسای ارتدکس و کلیسای پروتستان. بدیهی است که مسیحیان با این تفرقه ها مخالفند و ادعا می کنند که عهد جدید با این گونه فرقه ها و جداسازی ها میانه ای ندارد. (رسالۀ اول به قرنتیان، ۱: ۱۱-۱۷)
در عهد جدید پولس تعبیر «بدن مسیح» را برای کلیسا به کار برده است:
و او بدن یعنی کلیسا را سر است؛ زیرا که او ابتدا است و نخست زاده از مردگان تا در همه چیز او مقدم شود.(رساله به کولسیان ۱: ۱۸)
۲. ساختمان و مکانی که مسیحیان برای عبادت در آن جمع می شوند و مراسم عبادی خود را در آن برگزار می کنند. کنیسه در یهودیت و مسجد در اسلام نام مکان هایی است که پیروان این دو آیین برای عبادت در آن گرد هم می آیند. «کلیسا» در این معنا در برابر «کنیسه» و «مسجد» قرار می گیرد. (در زبان عربی واژۀ الکنیسه هم برای معبد یهودیان و هم برای معبد مسیحیان به کار می رود.
مسیحیان نخستین در اتاق ها یا در نمازخانه های کوچک جمع می شدند و با این نوید ملکوتی که همه آزاد خواهند شد، تسلی می یافتند، به هیئت های تبلیغی پول می دادند و برای گروه های مسیحی نیازمند کمک جمع می کردند.
مبلغان صدر مسیحیت برای تبلیغ آیین خود ابتدا به کنیسه های یهودیان می رفتند. در احوالات پولس آمده است که وی به تسالونیکی وارد شد، به کنیسه رفت و در سه سبت برای یهودیان موعظه کرد. (اعمال رسولان، ۱۷: ۱-۲).
۳. جامعۀ روحانیت مسیحی نیز «کلیسا» نامیده می شود.
پاورقی
(۱)- بسیاری از ادیان جهان روحانی دارند؛ یعنی طبقه ای در آن جوامع وجود دارد که بر اساس انتصاب و گرفتن لقبی مانند کاهن و کشیش، بین خدا و خلق واسطه می شوند. به عبارت دیگر برخی امور در ادیانی مانند مسیحیت در صورتی تحقق می یابد که با وساطت یک مقام روحانی اجرا شود. مثلاً در این آیین ازدواج تنها در صورتی محقق می شود که کشیش یا اسقفی مراسم عقد را در کلیسا اجرا کند. برخی عبادات مانند نماز نیز باید در معبد خوانده شود و در غیر آن مکان رسمیت پیدا نمی کند. در اسلام مؤمنان مستقیماً با خدا تماس می گیرند و برخلاف مسیحیت و بسیاری از ادیان دیگر نیازی به وساطت روحانی نیست. بنابراین، در اسلام روحانی وجود ندارد گرچه بیش از نیم قرن است که علما و طلاب را روحانی می نامند.
نظرات (0)