سه در یک

حجّت الاسلام محمدحسن زمانی، مسئول دفترحوزه های علمیه و معاونت بین الملل این حوزه

رایزن فرهنگی ایران در قاهره می باشد و ما در این گفتگو سعی کرده ایم تا از تجربه های ایشان در گفتگو بین ادیان بهره مند شویم.


لطفا کمی از تجربیات ادیانی خودتان بفرمایید.
من برای اولین بار در سال ۶۲ به عنوان روحانی کاروان سفری به سوریه داشتم. و علاقه مند به گفتگو با غیر مسلمانان بودم لذا از فرصتی که پیش آمد استفاده کردم و آدرس بزرگ ترین کلیسای دمشق را گرفتم.
رفتم کلیسا و در زدم. مسئول ساختمان آمد در را باز کرد، دید من یک روحانی با عبا و عمامه هستم. پرسید: اگر آدرس مسجد را می خواهید اشتباه آمده اید؟
گفتم: نه، می خواستم کلیسا بیایم.
گفت: امری دارید؟
گفتم: امر که نه، آمدم عرض سلامی به همکار عزیزمان آقای کشیش داشته باشم و احوال ایشان را بپرسم. و این اولین ورود من به کلیسا بود. آن زمان حدود ۲۴ ساله بودم.
رسیدم قسمت بالای کلیسا. آقای کشیش با تعدادی از جوانان در حال صحبت بودند. من هم نشستم. کشیش پرسید در خدمتتان هستیم اگر کاری دارید؟
گفتم: سوالی داشتم
گفت: بفرمایید
گفتم: شما مسیحیان معتقد هستید که بعد از عیسی ، پیامبری می آید و دنیا را از عدالت پر می کند؟ گفت: بله ما دو هزار سال است منتظریم، و اگر بیاید ما از ایشان حمایت می کنیم.
گفتم: اتفاقا آن پیامبر۱۴۰۰ سال است که آمده.
گفت: پیغمبر خودتان را می گویید؟
گفتم: بله
گفت: نه ایشان نیست
گفتم: چرا نیست؟
گفت: چون کسی که می آید باید معارفی کاملتر از انجیل داشته باشد اما پیامبر شما چیزی کاملتر از انجیل نیاورده.
گفتم: قرآن!
گفت: قرآن نه تنها کاملتر از انجیل نیست بلکه نواقصی هم دارد.
گفتم: من خبر نداشتم از نقص های قرآن اگر محبت کنید و برخی از آنها را بفرمایید ممنون می شوم.
حدود دوازده، سیزده اشکال به قرآن داشت. مثلا گفت: قرآن معتقد به حجاب است، اما اینکار غلطی است. چون وقتی زنان در جامعه حجاب دارند مردان نمی دانند زیرحجاب این زن چه خبر است و حریص می شوند و میروند دنبال فساد. اما اگر حجاب نباشد راحت است، همه چیز را می بیند، با هم ارتباطی هم پیدا می کند و دیگر انگیزه ای برای فساد ندارد.
گفتم: خیلی ممنون،اما اگر اجازه بدهید من توضیحات مختصری درباره این سوالات بدهم؟
گفت: اشکالی ندارد.

گفتم: اینکه فرمودید حجاب حرص ایجاد می کند. ما جمله مشهوری داریم که "انسان از هر چیزی که منع شود به آن حریص تر می شود"
گفت: آفرین.
گفتم بنابراین مطلب شما را اولاً تایید می کنم. اما می خواهم بگویم قصه حجاب به عکس است.
گفت: یعنی چه؟ 
گفتم: من می خواهم یک سوالی از جوانانی که اینجا نشسته اند بپرسم سپس رو به جوانان کردم و گفتم اگر دو خانم وارد این کلیسا بشوند و یکی بی حجاب باشد و خودش را آرایش کرده باشد و لبهایش را رژ لب زده باشد و گونه هایش را قرمز کرده باشد و به ابروهایش رسیده باشد و موهایش را درست کرده باشد و کمرش را اینجوری کرده باشد و رنگ لباسش قرمز و جذاب باشد و با ناز و غمزه راه برود. این یک خانم؛خانم دیگری هم با پوشش کامل و رنگ تیره وارد شود. شما جوان ها نسبت به کدامیک از اینها هوس جنسی خواهید کرد؟
همه زدند زیر خنده و گفتند مگر اولی اجازه می دهد ما به دومی فکر کنیم؟
گفتم: آقای کشیش بفرمایید این هم جواب.این پاسخ اول.

پاسخ دوم اینکه نیاز جنسی مثل خوردن آب و غذا نیست که انسان با یک مرتبه خوردن سیر بشود. مثل خوردن آب شور است. هرچقدر انسان آب شور را بیشتر بخورد عطشش بیشتر می شود. تا جایی که الان غرب به طرف قانون همجنس بازی حرکت کرده است.

نکته سوم اینکه این چه تعبیری بود فرمودید اگر زن بی حجاب باشد پسری که به او نگاه کند انگیزه جنسی ندارد و مقداری با هم باشند سیر می شوند بعد فساد نمی کنند. ببخشید، اینکه "سیر می شوند" یعنی چه؟ یعنی فساد می کنند دیگر. پس شما در واقع می فرمایید فساد بکنند. صرف نگاه کردن که منظور شما نیست. ارتباطات جنسی منظور شماست و این خودش یعنی فساد. شما میفرمایید برای اینکه فساد نکنند اجازه بدهیم یک بار فساد بکنند؟ و این تناقض است. لطفا راهکاری بدهید که جامعه بدون فساد جنسی بتواند سالم بماند. پس در مقایسه ، روشن میشود که حکم اسلامی حجاب زمینه ساز فساد نیست بلکه مانع فساد است و این حکم یکی از امتیازات اسلام است نه نقص آن.
در قرآن هم آیاتی برای حجاب وجود دارد
گفت: کجای قرآن؟
گفتم "قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَایَصْنَعُونَ. وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَایُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ ..."
(به مردان مومن بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، و عفاف خود را حفظ كنند؛ اين براى آنان پاكيزه‏تر است؛ خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است! (*) و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را- جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى‏هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند. . . .)
از شنیدن این آیات لذت برد و گفت: این جملات را از کجا داری می خوانی؟
گفتم از قرآن.
گفت این جملات زیبا واقعاً در قرآن آمده؟
گفتم بله. خیلی لذت برد از شنیدن این جمله ها. آنجا احساس کردم لذتی را که او دارد از شنیدن آیات قرآن می برد من نبرده بودم.
استدلالی که کردم مبنی بر اینکه حجاب ، ایمنی بخش زنان و جامعه است و بی حجابی زمینه ساز فساد است برای کشیش و جوانانی که آنجانشسته بودند قانع کننده و جذاب بود. حدود ۶ تا شبهه را پاسخ دادم. احساس کردم این پاسخها مورد قبول جوانان قرار گرفته است. حدود نیم ساعت صحبت کردم. به کشیش نگاه کردم دیدم او هم مجذوب شده و فراموش کرده اینجا چه جایگاهی دارد. احساس کردم عجب! آموزه های اسلام چقدر جاذبه دارد و مطابق فطرت است و بر دلها می نشیند. یک نفس تازه کردم با خودم گفتم خدایا اگر من بتوانم این پنج شش سوال دیگر را جواب بدهم و حقّانیت و برتری اسلام را اثبات کنم ممکن است همین جا شاهد شنیدن شهادتین این چند نفر باشم. برای همین یک نفس تازه کردم که ادامه بدهم، کشیش متوجه من شد. به جمع نگاه کرد. احساس خطر کرد. گفت: آقا خیلی ممنونیم، متشکریم از لطفتان. یعنی تمام.
گفتم اجازه بدهید این پنج شش سوال دیگر را هم پاسخ بدهم.
گفت: نه دیگر زحمتتان نمی دهیم.
گفتم: نه زحمتی نیست.
گفت: نه شما خسته شدید.
گفتم: نه خسته نشدم.
گفت: نه خودتان متوجه نیستید، دارم می بینم خسته شده اید. جوانان اصرار کردند بگذارید بقیه را هم توضیح بدهد.
گفت: نه نمی شود. دید اصرار می کنند عصبانی شد، گفت: مگر شما مسیحی نیستید؟ مگر نمی دانید که مهمان را نباید اذیت کنید؟
گفتند چرا.
گفت ایشان خسته شده اند، دارند اذیت می شوند. حق ندارید ایشان را با سوالات بیشتر اذیت کنید. من احساس کردم باید ادب مهمانی را رعایت کنم. من هم بلند شدم و خداحافظی کردم و جوانان هم پشت سر من راه افتادند. هرکدام چیزی می گفتند که برای من جالب بود. آخرین نفر یک جوان موقع خروج از کلیسا به من سخنی گفت که هنوز بعد از ۳۶ سال در ذهن من همچنان نقش بسته است.
گفت: "تمامی شما علمای اسلام در قیامت مؤاخذه خواهید شد".
گفتم چرا؟
گفت: شما این همه آموزه ناب را از اسلام می دانید و به جان های تشنه ما نمی رسانید. فردای قیامت ما مسیحیان عالم از شما شکایت خواهیم کرد. شما چه جوابی خواهید داشت؟
اشکالش وارد بود. نتوانستم جواب بدهم.
گفتم: خب من خواستم ادامه بدهم، اما جناب کشیش نگذاشت.
گفت: او وظیفه خودش را انجام میدهد، شما چرا وظیفه خودتان را برای اسلام انجام نمی دهید؟
این سخن تنها او نیست. سخن دل تمام مسیحیان عالم و پیروان ادیان آسمانی و غیرآسمانی عالم است که به تمام علما و حوزویان ما خطاب می کند. آنجا به این جمع بندی رسیدم که گفتمان علمی و دینی و دوستانه بین ما روحانیون مسلمان و دیگر ادیان عالم میسر است و ما اگر منطقی صحبت کنیم و اسلوب گفتمانی را رعایت بکنیم، مسیحیان و دیگران زمینه شنیدن و پذیرفتن دارند.


گفتگویی دیگر
دومین خاطره ای که برای من برجسته بود و رسمی انجام دادم زمانی بود که دوست داشتم علاوه بر تحصیلات حوزوی وارد دانشگاه هم بشوم. کارشناسی ارشد معارف اسلامی را در دانشگاه شروع کردم. عنوان پایان نامه من ، طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکین در فقه اسلامی بود. این مساله باعث شد که من عقاید اهل کتاب را دقیق تر مطالعه کنم. در مرحله دوم باید با مسیحیان گفتگو می کردم.
تماس گرفتم با نماینده آشوریان در مجلس شورای اسلامی آقای دکتر مقصودی. طبق قرار قبلی رفتم دیدنشان در محل مجلس. سؤالات من این بود:
آیا معتقد به یک خدا هستید یا سه خدا؟
آیا شما مسیح را خدا می دانید؟
آیا مسیح را پسر خدا می دانید؟
آیا مسیح را عبادت می کنید یا فقط خدا را؟
در گفتگو با نماینده آشوریان پرسیدم آیا شما واقعا حضرت عیسی را خدا میدانید؟
گفت بله.
گفتم یعنی ایشان را می پرستید؟
گفت بله.
گفتم چطور؟
گفت یعنی مثل شما که نماز می خوانید ما هم نماز می خوانیم.
گفتم: در نمازتان به حضرت عیسی چه می گویید؟ دوست دارم دقیق بگویید.
گفت ما می گوییم :" ای عیسی ما تو را تقدیس می کنیم. تو بسیار بزرگی". " ای عیسی ما از تو کمک می خواهیم. ما را یاری کن". و حرفهای دیگری هم زد، دیدم نیایش آنها دو بخش دارد
۱. بزرگداشت و احترام به حضرت عیسی
۲. درخواست کمک از حضرت عیسی
دیدم در هیچ کدام از این عبارتها اعتقاد به خدایی حضرت عیسی نیست بلکه مشابه تکریم و تقدیسی است که ما نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) انجام میدهیم
بعد پرسیدم: حضرت عیسی که این کمالات را دارد، یعنی خدای پدر است؟ گفت: نه، خدای پدر آفریننده عالَم است. عیسی خدای پسر است.
گفتم: با خدای پدر در خدایی شریک است؟ یعنی بخشی از دنیا را خدای پدر آفریده و بخشی را خدای پسر؟
گفت: نه ، خدای پسر خالق نیست.
گفتم: چه مقدار از دنیا را حضرت عیسی آفریده؟
گفت: هیچ چیز را حضرت عیسی نیافریده.
گفتم: آیا خداوند کل مدیریت جهان را بعد از خلقت به حضرت عیسی داد و دیگر دخالت نمی کند؟
گفت: نه.
گفتم: مدیر این عالم کیست؟ خدای پدر یا پسر؟
گفت: هردو با هم همکاری دارند.
گفتم: یعنی بعضی از عالَم دست خدای پسر است و او می تواند جهان را بدون اجازه خدای پدر مدیریت کند؟ یا نه ، هر کاری بخواهد انجام دهد رضایت خدای پدر شرط است؟
گفت: قطعاً رضایت خدای پدر شرط است.
گفتم: با اجازه و کمک خدای پدر است؟
گفت بله.
گفتم: یعنی هر چه خدای پسر بخواهد خدای پدر هم می خواهد
گفت: بله.
گفتم: خب، ما هم معتقدیم که انبیاء و اولیای الهی همین طورند یعنی هر چه آنها بخواهند خدا هم می خواهد و هر چه خدا بخواهد آنها هم می خواهند.
نتیجه ای که من از صحبت با این عالم مسیحی گرفتم این بود که عوام مسیحیان نیزمانندعوام مسلمانان گاهی اعتقاداتی دارند که با آنچه علمایشان می گویند فاصله دارد بنابراین نظر من این است که اگر می خواهیم واقعیت دینی را بدانیم باید به سراغ علمایشان برویم وگرنه عوام مردم ، گاهی برداشتهای شخصی خود را گفته های دین می دانند در حالی که اینطور نیست و از نظر عالمان آن دین مردود است و برای فهم حقایق یک دین باید به سراغ عالمان آن دین برویم و تنها حرف مردم عادی را ملاک قرار ندهیم
مثلا نگاه ما نسبت به زرتشتیان هم همیشه این بوده که معتقد به دوخدایی هستند و مشرکند. من نسبت به این موضوع هم دغدغه داشتم. اول اوستا را خواندم. از برخی عبارات آن توحید و از برخی دیگر دوگانه پرستی فهمیده می شد برای همین بود که احساس کردم اوستا دچار تناقض است.
در سفری که به هند داشتم این سوال را از موبدی پرسیدم و گفتم آیا شما دو خدا دارید؟
گفت: بله اهورامزدا و اهریمن. ( این عبارت دلالت بر اعتراف به شرک می کرد اما به خاطر تجربیاتی که داشتم به ظاهر این عبارات قانع نبودم.)
گفتم: منظور شما این است که بخشی از عالم را اهورا مزدا آفریده و بخشی دیگر را اهریمن؟
گفت: نه، اهریمن خالق نیست.
گفتم: پس چرا اهریمن را خدا می دانید؟
گفت: به دلیل اینکه همچون اهورامزدا نقش آفرین است.
گفتم: چه نقشی؟

گفت: همچنان که اهورا مزدا الهام بخش خوبیها به انسانهاست، اهریمن هم الهام بخش بدی ها به انسانهاست پس هردو در ردیف هم هستند.(یعنی نقش اهریمن را در حد وسوسه پایین آورد.)
سپس گفت: شما مسلمان ها هم معتقد به دو خدا هستید.
گفتم: چطور؟
گفت: مگر شما شیطان را الهام بخش بدیها و در ردیف خدا که الهام بخش خوبیهاست نمی دانید؟
گفتم: از این نظر که هر دو الهام بخش هستند چرا ولی اینکه ما شیطان را خدا بدانیم خیر.
سوال بعدی من راجع به پرستش آتش بود.
گفتم: شما آتش را می پرستید؟
گفت: بله.
گفتم: یعنی آتش را خالق خودتان می دانید؟
گفت: نه، خالق اهورامزداست.
گفتم: یعنی آتش به شما روز ی میدهد و بیمارانتان را آتش شفا می دهد؟
گفت: خیر، اهورامزدا.
گفتم پس چرا آتش را می پرستید اگر اهورامزدا همه کاره است باید او را بپرستید؟
گفت: ما اهورامزدا را می پرستیم.
گفتم: آتش را نمی پرستید؟
گفت: چرا.
گفتم: دو تا خدا دارید؟
گفت: اینها از هم جدا نیستند.
گفتم: چه نسبتی با یکدیگر دارند؟
گفت: آتش تجلّی اهورامزداست. جدا از اهورامزدا نیست.
گفتم: پس چرا روبروی آتش عبادت می کنید؟
گفت: چون تجلّی است.
گفتم: خدا فقط یک تجلّی دارد؟
گفت: نه همه مخلوقات تجلّی خدا هستند.
گفتم: پس به طرف همه تجلّی ها می توانید بایستید و اهورا مزدا را عبادت کنید و برای او نماز بخوانید، خدا همه جا هست.
گفت: بله.
گفتم: آیا اینکار در دین شما جایز است؟
گفت: بله در دین ما جایز است.
گفتم: پس چرا در آتشکده و جلوی آتش عبادت می کنید؟
گفت: همه جا جایز است اما روبروی آتش بهتر است و فضیلت بیشتری دارد.
گفتم: چرا آتش رجحان دارد؟
گفت: چون خدا تجلّی بیشتر به آتش کرده است.
گفتم: چطور؟
گفت: چون بین عناصر اربعه، آتش دو صفت خدا را دارد. هم نمایانگر نورانیّت و هدایت بخشی خداست و هم نمایانگر گرما و هستی.
این حرف را که زد من دیدم اینها واقعا دو خدا را نمی پرستند و آتش را واقعا خدا نمی دانند بلکه جلوی آتش ، اهورامزدا را می پرستند، البته اشتباه مهم شان این بود که جلوی آتش عبادت می کردند و مهم تر آنکه به یک دینی که تاریخش گذشته را باور داشتند.

نظرات (0)

هنوز نظری ارسال نشده است

  1. بهتر است نام و نظر خود را فارسی تایپ کنید ( برای انتشار سریع نظر یا افزودن فایل پیوست، باید وارد حساب کاربری خود شوید )
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت