۱. در انجيل آمده است: در پى دانش بر آييد و آن را بياموزيد.(۱)
۲. عيسى عليه السلام از كنار گورى گذشت، فرشتگان عذاب را ديد كه مرده را عذاب مى كنند. زمانى كه از كار خود باز مى گشت، [دوباره] گذرش به همان گور افتاد. فرشتگان رحمت را با سينى هايى از نور ديد. از آن به شگفت آمد و نماز گزارد و خدا را خواند، خداوند متعال به او وحى كرد كه: «اى عيسى! اين بنده، گناهكار بود. از زمان مرگ تاكنون گرفتار عذابم بود. او زنى باردار را از خود بر جاى گذاشت، و وى فرزندى به دنيا آورد و تربيتش كرد تا بزرگ شد و به معلّمان سپرد، و معلّم به او بسم اللَّه الرحمن الرحيم آموخت. من از بنده ام حيا كردم كه در دل زمين با آتشم عذابش كنم، در حالى كه فرزند او بر روى زمين، نام مرا مى بَرَد».(۲)
۳. عيسى بن مريم عليه السلام: به سوى خانه هاى تاريك خود بشتابيد و در آن چراغ بيفروزيد. و نيز با حكمت و دانايى، به سوى دلهاى سخت خويش شتاب كنيد پيش از آن كه گناهان بر آنها زنگار بندند و در نتيجه، از سنگ، سخت تر شوند.(۳)و(۴)
۴. عيسى بن مريم عليه السلام: بدانيد كه سخنِ حكمت آميز، گمشده مؤمن است. پس، پيش از آن كه از بين برود، آن را فرا گيريد، و از بين رفتن آن، با از بين رفتن راويان آن است.(۵)
۵. عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم: خورشيد، روشنگر هر چيزى است، و حكمت، روشنگر هر دلى، و خداترسى، سرآمد هر حكمتى است، و حق، درِ هر خيرى و رحمت خدا درِ هر حقّى است، و كليدهاى آن، دعا و زارى و كردار (نيك) است، و چگونه درى بدون كليد، باز مى شود؟!(۶)
۶. عيسى بن مريم عليه السلام: در مجالس دانشمندان گرد آييد، اگر چه [به خاطر كمبود جا، ناگزير] بر روى زانوان و سرپا بايستيد؛ زيرا خداوند، دلهاى مرده را با نور حكمت زنده مى سازد، چنان كه زمين مرده را با رگبار باران، زنده مى كند.(۷) و (۸) و (۹)
۷. عيسى بن مريم عليه السلام: اى جمع ياران! بوى بدِ روغن چراغ شما را چه زيان رساند آن گاه كه نورش به كارتان آيد؟! دانش را نيزاز هر كه دارد، فرا گيريد و به كردار وى منگريد.(۱۰) و (۱۱)
۸. عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم: اى جمع ياران! امروز شما در ميان مردمان، چونان زندگان در ميان مردگانيد، پس به مرگِ زندگان نميريد.(۱۲) (۱۳)
پاورقی
(۱). منية المريد: ص ۱۲۰، بحار الأنوار: ج ۱ ص ۱۸۶ ح ۱۱۰؛ تفسير الفخر الرازي: ج ۲ ص ۲۰۵.
(۲). تفسير الفخر الرازي: ج ۱ ص ۱۷۸.
(۳). الرّين: كالصدأ يغشى القلب( لسان العرب: ج ۱۳ ص ۱۹۲« رين»).
(۴). تحف العقول: ص ۵۰۶، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۰۹ ح ۱۷.
(۵). تحف العقول: ص ۵۰۲.
(۶). تحف العقول: ص ۵۱۲، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۱۶ ح ۱۷؛ تاريخ دمشق: ج ۶۸ ص ۶۸ نحوه.
(۷). يجثو: أي يجلس على الركب وأطراف الأصابع( مجمع البحرين: ج ۱ ص ۲۷۱« جثا»).
(۸). الوابل: المطر الشديد( مجمع البحرين: ج ۳ ص ۱۹۰۱« وبل»).
(۹). تحف العقول: ص ۳۹۳ عن الإمام الكاظم عليه السلام وص ۵۰۱ وفيه« حبوا» بدل« جثوا»، بحار الأنوار: ج ۱ ص ۱۴۶ ح ۳۰.
(۱۰). قَطِران: الذي يُطلى بها الإبل التي فيها الجَرَب، يتّخذ من حَمل شجر العرعر، ويقال: الحديد المُذاب( مجمع البحرين: ج ۳ ص ۱۴۹۳« قطر»).
(۱۱). المحاسن: ج ۱ ص ۳۶۰ ح ۷۷۲ عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام، بحار الأنوار: ج ۲ ص ۹۷ ح ۴۲.
(۱۲). تحف العقول: ص ۵۱۱، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۱۵.
(۱۳) اين سخن ممكن است اشاره باشد به تلاش جهت تحصيل علم و تشويق به باقى گذاشتن آثار علمى، مانند اين روايات:
« العالم حيّ وإن كان ميّتاً؛ دانشمند، زنده است، اگر چه مرده باشد»،
« ما مات من أحيا علماً؛ كسى كه دانشى را زنده كرده، نمى ميرد» و
« العلماء باقون ما بقي الليل والنّهار؛ دانشمندان تا شب و روز برپاست، ماندگارند» (ر. ك: دانشنامه عقايد اسلامى: ج ۳ ص ۳۰۹«زنده در ميان مردگان»).
نظرات (0)