نظر شما درباره این کتابها چیست؟

عهد قدیم به مجموعه كتابهايي گفته می شودكه داراي ۳۹ سفر یا کتاب است که پنج سفر اول آن منسوب به موسی و به نام تورات نامیده می شود و بقیه منسوب به انبیاء و کاهنان وکاتبان بني اسرائیل بعد از موسی تا زمان عیسی است و گاهی تورات بر همه کتابهای عهدقدیم نیز گفته می شود.
پنج سفر تورات عبارت است از:
۱- سفر تکوین یا پیدایش ۲- سفر خروج ۳- سفر اخبار یالاویان ۴- عدد یا اعداد ۵- سفر مثنی یا تثنیه.
و سایر کتب عهد قدیم عبارتند از : دوازده کتاب تاریخ، یعنی: ۶ کتاب یوشع، ۷- کتاب روت ۸- کتاب داوران
۹- کتاب اول سموئیل ۱۰- کتاب دوم سموئیل ۱۱- کتاب اول پادشاهان ۱۲- کتاب دوم پادشاهان ۱۳- کتاب اول
تواریخ ایام، ۱۴- کتاب دوم تواریخ ایام ۱۵- کتاب عزراً ۱۶- کتاب نحمیا ۱۷- کتاب استر.
و پنج کتاب منسوب به ایوب و داود و سلیمان یعنی ۱۸- کتاب ایوب، ۱۹- مزامیر داود ۲۰- امثال سلیمان ۲۱- جامعه سلیمان۲۲- غزل غزلها و هفده کتاب نبوتها یعنی ۲۳- صحیفه اشعیاء ۲۴- صحیفه ارمیا ۲۵- مراثی ارمیا ۲۶- صحیفه حزقیال ۲۷- صحیفه دانیال ۲۸- صحیفه هوشع ۲۹- صحیفه یوئیل ۳۰- صحیفه عاموس ۳۱- صحیفه عوبدیا ۳۲- صحیفه یونس ۳۳- صحیفه میکاه ۳۴- صحیفه ناحوم ۳۵- صحیفه حبقوق ۳۶- صحیفه صفنیا ۳۷- صحیفه حجی ۳۸- صحیفه زکریّا ۳۹- صحیفه ملاکی
اینک بررسی خود را درباره کتب مزبور در چند فصل آغاز می کنیم :
بند۱- در بیان این که آیا اسفار تورات منسوب به موسی از خود موسی است میان یهود و نصاری شایع است که پنج سفر تورات را حضرت موسی نوشته یا به امر او مکتوب شده است، ولی به دلیلهای زیر این شایعه را نمی توان پذیرفت :
۱- عبارات تورات موجود به طور آشکار می رساند که این کتاب تاریخ احوال موسی و بني اسرائیل است که بعد از موسی به رشته تحریر در آمده زیرا از طرفی در جمیع موارد از موسی به صیغه غائب تعبیر کرده است و عبارتی که دلالت کند بر این که نویسنده یا گوینده آن موسی است در آن یافته نمی شود و از طرف دیگر در آخر سفر تثنیه وفات موسی و سوگواری بنی اسرائیل را برای او ذکر می کند و حتی می نویسد: واحدی تا امروز قبر او را ندانسته است
۲- مستر هاکس نویسنده قاموس کتاب مقدس در صفحه ۲۲۵ می نویسد : قرنها مسیحیان عقیده داشتند نویسنده پنج کتاب موسی خود او بوده است یکی دو قرن پیش این مطلب وارد فضای علمی شده و به همین خاطر یک عده از علما عقیده دارند که این کتاب سالها بعد از موسی از روی چند نسخه که هم با دست موسی و هم با دست سایرین نوشته شده است از تواریخ مختلفه جمع آوری شده وبه شکل کنونی در آمده است.
و باز در همان صفحه می نویسد: اختلافات عبارات و عقاید و نسخه ها از روی طرز زبان عبرانی ثابت می نماید که این کتاب به وسیله یک شخص نوشته نشده، به علاوه عقاید مختلفی درباره زمان نوشته شدن نسخی که پنج کتاب موسی از آن اقتباس شده می باشد.
۳- عبارات وجملاتی در تورات فعلی یافته می شود که دال بلکه صریح است که این تورات بعد از موسی بلكه چندین قرن پس از او نوشته شده است مانند این جمله" و اینانند پادشاهانی که در زمین اَدوم سلطنت کردند قبل از آن که پادشاهی بر بني اسرائیل سلطنت نماید."
این جمله صریح است که نویسنده این عبارت بعد از زمان بر پاشدن سلطنت بنی اسرائیل بوده است و چون اول سلطان بني اسرائیل شاؤل ۳۵۶سال بعد از موسی به سلطنت رسیده باید نویسنده ۴یا۵ قرن بعد از موسی باشد.
و مانند این جمله " و ابراهیم آن موضع را یهوه یری نامید چنان که تا امروز گفته می شود در کوه یهوه دیده خواهد شد." در صورتی که بر آن کوه، کوه خداوند گفته نشد مگر بعد از بنای هیکل سلیمان یعنی چهار صدو پنجاه سال بعد از فوت موسی چنانچه آدام کلارک در تفسیر خود بر عهدین گفته است.
و از این قبیل جملات در تورات به اندازه ای است که در کتاب دیکشنیری بایبل نوشته است: بعضی جمله هائیکه درکتاب موسی یافته می شود با صراحت دلالت دارد که آنها از کلام موسی نیست... و همچنین بعضی عبارات این کتاب موافق محاورات موسی نیستند.
۴- سه نسخه از تورات موجود است که مورد اعتماد و اعتبار یهود و نصاری است.
الف – نسخه عبرانیه که مفسرین معروف مسیحی مانند هوردن و آدام کلارک و دیگران صحت این نسخه را ادعا کرده اند.
ب – نسخه سبعینیه که از لغت یونانی با توجه هفتاد نفر از علمای یهود بین سالهای ۲۸۰و۲۹۰ قبل از مسیح ترجمه شده است.
ج – نسخه سامریه که می گویند شامل پنج سفرتورات است که به لغت عبرانی بر موسی نازل شده و به حروف سامری نوشته شده است ولی هر گاه این سه نسخه با هم مقایسه شود در مواردی بسیاری با هم مخالفت دارند که برای نمونه سه مورد از آن را یاد آور می شویم:
۱- مدت اقامت بنی اسرائل در مصر ۲- درتاریخ آباء ازآدم تا ابراهیم ۳- درنسب فرزندان سام
در مورد اول به نص تورات فعلی مدت اقامت بني اسرائیل در مصر۴۳۰ سال بوده
ولی در تورات سامری و سبعینیه آمده است که اقامت بني اسرائیل و پدرانشان در ارض مصر و کنعان۴۳۰ سال بوده است. و در مورد دوم اختلاف عجیبی درباره عمرهای آدم تا ابراهیم هنگام ولادت فرزندانشان و بعد از ولادت آنها دیده می شود، مثلاً عمرآدم را حین ولادت شیث تورات عبری و سامری۱۳۰ سال و تورات سبعینیه ۲۳۰ سال و بعد از ولادت او تا آخر عمرتورات عبری و سامری ۸۰۰ سال و تورات سبعینیه ۷۰۰سال می داند.
و در مورد سوم تورات سبعینیه در نسب فرزندان سام می نویسد : صالح بن قینان بن ارفکشادبن سام ؛ ولی در تورات عبری و سامری قینان را ذکر نکرده است و در انجیل لوقا باب۳ شماره۳۶ مطابق تورات سبعینه آورده است.
بند دوم: سیر تورات در میان بني اسرائیل و مقطوع السند بودن تورات فعلی:
در این فصل ماسیر تورات را از زمان حضرت موسی تا ظهور عزرا از کتب عهد قدیم یاد می کنیم:
۱- در باب پنجم از سفر تثنیه شماره ۱ می نویسد: و موسی تمامی بني اسرائیل را خوانده به ایشان گفت ای اسرائیل فرایض و احکامی را که من امروز به گوش شما می گویم بشنوید تا آنها را یاد گرفته متوجه باشید که آنها را بجا آورید.
و پس از این دستور در ضمن ابواب سفر تثنیه دستورات و احکام بسیاری از کلام موسی برای بني اسرائیل ذکر می کند و سپس در باب ۳۱ سفر تثنیه شماره ۹ می نویسد : و موسی این تورات را نوشته آن را به بنی لاوی کهنه که تابوت عهد خداوند را بر می داشتند به جمیع مشایخ اسرائیل سپرد و موسی ایشان را امر فرموده گفت که در آخر هر هفت سال در وقت معین سال انعکاک در عید خیمه ها چون جمیع اسرائیل بیایند تا به حضور یهوه خدای تو در مکانیکه او بر گزیند حاضر شوند آنگاه این تورات را پیش جمع اسرائیل در سمع ايشان بخوان
از این قسمت معلوم می شود که تورات را حضرت موسی نوشته و به بنی لاوی و مشایخ بنی اسرائیل سپرده که در سر هر هفت سال برای بنی اسرائیل بخوانند ولی در همین باب۳۱ شماره ۲۵-۲۹ حاملین تورات را چنین توصیف می کند. " موسی به لاویاني که تابوت عهد خداوند را بر می داشتند وصیت کرده گفت این کتاب تورات را بگیرید و آن را در پهلوی تابوت عهد یهوه خدای خود بگذارید تا در آنجا برای شما شاهد باشد زیرا که من تمرد و گردن کشی شما را می دانم اینک امروز که من هنوز با شما زنده هستم بر خداوند فتنه انگیخته اید پس چند مرتبه زیاده بعد از وفات من...... زیرا می دانم که بعد از وفات من خویشتن را بالکل فاسد گردانیده ازطریقی که به شما امر فرمودم خواهید برگشت و در روزهای آخر بدی بر شما عارض خواهد شد زیرا که آنچه در نظر خداوند بد است خواهید کرد و از اعمال دست خود خشم خداوند را به هیجان خواهید آورد." و برای شرارت و تمرد بني اسرائیل در زمان خود موسی این قسمت کافی است که در سفر اعداد باب۲۵ شماره ۱-۳ می نویسد: و اسرائیل در اورشلیم اقامت نمودند و قوم با دختران مو آب زنا کردن گرفتند، زیرا که ایشان قوم را به قربانیهای خدایان خود دعوت نمودند پس قوم می خوردندو به خدایان ایشان سجده می کردند و اسرائیل به بعل فغور ملحق شدند و غضب خداوند بر بنی اسرائیل فروخته شد.
۲- پس از موسی در زمان یوشع بعد از فتح شهر یوشع تمامی سخنان شریعت را برای بنی اسرائیل خواند.
و پس از فتح شهرهای بسیاری که در زمان یوشع به دست بنی اسرائیل انجام گرفت یوشع آنها را مخاطب ساخته گفت پس الان از یهوه بترسید و او را به خلوص و راستی عبادت کنید، و از ایشان عهد و پیمان گرفت که به شریعت تورات عمل کنند و خدایان دیگر را عبادت ننمایند و مکرر این سفارش را به آنها می کند و آنها اقرار می کنند که یهوه را عبادت خواهیم کرد، و پس از این اقرار یوشع به آنها می گوید پس الان خدایان غیر را که در میان شما هستند دور کنید و دلهای خود را به یهوه خدای اسرائیل مایل سازید.
ویوشع این سخنان را در کتاب تورات نوشت و سنگی بزرگ گرفته وآنرا در آنجر زير دزخت بلوطي كه نزد قدس خداوند بود برپا داشت و سنگ را شاهد بر بنی اسرائیل قرار داد که مبادا اقراد خودرا انکار کنند.
۳- پس از مرگ یوشع دیری نپائید که بنی اسرائیل در نظر خداوند شرارت ورزیدند و بعلها را عبادت نمودند و یهوه خدای پدران خود را ترک کردند و خشم خداوند بر اسرائیل افروخته شد.
و بني اسرائیل آنچه درنظر خداوند ناپسند بود کردند و یهوه خدای خود را فراموش کردند و بعلها و بتها را عبادت کردند.
و خلاصه بنی اسرائیل درزمان قضات خویش مکرر درمکرر به اعمال ناپسند و شرارت و عبادت بتها باز گشت کردند.
و این شرارت وبت پرستی همچنان درمیان بنی اسرائیل ادامه داشت به اندازه ای که خداوند به کیفر آن فلسطینیان را بر قوم اسرائیل مسلط نمود و تابوت خداوندکه ما ية افتخار و نشانه استقلال آنها بود از میان بردند و بیست سال طول کشید تا آنکه سموئیل تمامی خاندان اسرائیل رامخاطب ساخته گفت اگر به تمامی دل به سوی خدا باز گشت کرده وخدایان غیر و عشتاروت را از میان خود دور کنید و دلهای خود را از برای خداوند حاضر ساخته او را تنها عبادت کنید شما را از دست فلسطینیان خواهد رهانید. بنی اسرائیل از سموئیل خواستند که از خداوند بخواهد که پادشاهی برای آنها برگزیند تا با فلسطینیان بجنگد و تابوت خداوند را برگردانند خداوند شاؤل را به پادشاهی اسرائیل بر می گزیند و شاؤل و پس از آن داود با فلسطینیان جنگها نمود و بالاخره داود آنها را شکست داده و تابوت خداوند را به اورشلیم باز می گرداند.
و حاصل سیر مذهبی بني اسرائیل را از زمان موسی تا زمان داود چنین می خوانیم (بلکه خویشتن را با امتها آمیختند و کارهای ایشان را آموختند و بتهای ایشان را پرستش نمودند تا آنکه برای ایشان رام گردیدند و پسران و دختران خویش را برای دیوها قربانی گذرانیدند و خون بیگناه ریختند یعنی خون دختران و پسران خود را که آن را برای بتهای کنعان ذبح کردند و زمین از خون ملوث گردید. و آیا در این مدت که بنی اسرائیل این چنین در بت پرستی و شرارت و اعمال ناپسند غوطه ور بودند و حتی برای مدتی تابوت خداوند که محل ضبط تورات بود از دست داده بودند چه بر سر تورات برآمد معلوم نیست ولی گوشه ای از آن از قسمتی که در زیر ذکر می کنیم روشن می شود.
۴- پس از داود سلطنت بني اسرائیل به سلیمان پسر وی رسید و سلیمان در آغاز کار خدا رادوست داشته به فرایض پدر خود رفتار می نمود و در سال چهارم خانه خدا بیت المقدس را ساخت و تابوت عهد خداوند را که در اورشلیم بود به خانه خدا آورد و مطابق کتاب اول پادشاهان باب۸ شماره ۹ " در تابوت چیزی نبود سوای آن دو لوح سنگ که موسی در حوریث در آن گذاشت"
و مطابق باب دهم سفر تثنیه شماره ۱-۵ بر آن دو لوح ده کلمه که موافق کتابت اولین بود و در کوه طور به موسی وحی شده نوشته بود و مطابق باب پنجم سفر تثنیه آن ده کلمه همان ده فرمان معروف بود بنابراین از توارتی که موسی نوشت و به بنی لاوی سپرد تا زمان سلیمان دیگر خبری نبوده است.
قطع نظر از اینها مطابق کتاب اول پادشاهان باب ۱۱ شماره ۱۲-۵ سلیمان نیز در آخر کار وضع او عوض شد در آنجا می نویسد: سلیمان در وقت پیری زنان او دل او را به خدایان غریب مایل نموده و سلیمان در عقب عشتورت خدای صیدونیان و در عقب ملکوم رجس عمونیان رفت و در نظر خداوند شرارت ورزید،و در کوه مقابل اورشلیم مکانی بلند به جهت بتان بنا نمود و خشم خداوند بر سلیمان افروخته شد از آن جهت که از یهوه خدای اسرائیل منحرف گشت. لذا اگر چیزی از تورات باقی مانده بود چه شد معلوم نیست.
۵- پس از سلیمان سلطنت بني اسرائیل به دو قسمت تقسیم شد سلطنت سبط یهودا و بنیامین به رحُبعام پسر سلیمان و سایر اسباط به یَرُبعام برادر او رسید
یربعام در همان اوان سلطنت خویش دو گوساله طلا برای بنی اسرائیل ساخت و آنها را به عبادت آن دو امر کرد و به اندازه ای گناه ورزید که خشم خداوند را برخود افروخت و خداوند خاندان او را منقطع ساخت.
قوم یهودا نیز در نظر خداوند شرارت ورزیدند و با گناهانی که کردند بیشتراز آنچه پدران ایشان کرده بودند غیرت اورا به هیجان آوردند و الواط نیز در زمین بودند و موافق رجاسات امتهايی که خداوند از حضور بنی اسرائیل اخراج نموده بودعمل می نمودند.
و در سال پنجم سلطنت رحبعام، شیشق پادشاه مصربه اورشلیم بر آمد وخزانه های خداوند وخزانه های خانه پادشاه را گرفت وهمه چیز را برداشت و بالجمله قوم یربعام از آغاز سلطنت یربعام تا دویست و پنجاه سال با تورات کاری نداشته و به عبادت خدایان غیر و اعمال ناپسند اشتغال داشتند تا این که خداوند آشوریان را بر آنها مسلط نموده و آنها را در ممالک مختلف متفرق کردند. و قوم رحبعام تا زمان یوشیا پانزده نفر بر آنها سلطنت کردند و اکثرآنها در کفر وبت پرستی و تاراج خانه خدا واعمال ناپسند دیگر غوطه ور بودند و دو مرتبه در این مدت بیت المقدس مورد نهیب و غارت قرار گرفت، مرتبه اول به وسیله پادشاه مصر بود چنانچه ذکر شد و مرتبه دوم به وسیله سلطان مرتد اسرائیل یوآش بود که بر یهودا حمله کرد و خانه خدا و خانه پادشاه را غارت نمود. و خلاصه کار بنی اسرائیل در این مدت به آنجا رسید که در کتاب دوم تواریخ ایام باب ۱۵ شماره ۳ می نویسد: و اسرائیل مدت مدیدی بی خدا و بی کاهن معلم و بی شریعت بودند.
و در کتاب هوشع باب۳ شماره ۴چنین می نویسد: زیرا بنی اسرائیل ایام بسیاری بدون پادشاه و بدون رئیس و بدون قربانی و بدون تمثال و بدون ایفود و ترافین خواهند ماند.
و قاموس کتاب مقدس در شرح این جمله درصفحه ۲۵۱ چنین می نویسد : از این آیه معلوم می شود که بنی اسرائیل به طوری در حالت کفر و دریای جهالت غرق می شوند که نه تنها عبادت خدا بلکه تمامی عبادات را فراموش می نمایند.
آیا با این تحولاتی که برای بنی اسرائیل رخ داده و گرائیدن آنها به بت پرستی وغرق شدن آنها در اعمال ناپسند و خرابی و تاراج چندین مرتبه خانه خدا، می توان پذیرفت که تواتري برای تورات باقی مانده باشد؟
۶- پس از این دوران نوبت سلطنت یهودا به یوشیا پسر آمون می رسد،او پادشاه مؤمنی بود وبه ترویج شریعت موسی توجه نمود، در سال دوازدهم سلطنتش ، شهر یهودا و اورشلیم را از بتها و مذبحها و تمثالها پاک ساخت و خانه های لواط را که اطراف آن بود خراب نمود.
و در سال هجدهم از سلطنتش ، شافان کاتب راامر نمود که به اتفاق حلقیای کاهن به خانه خدا رفته و نقره هائی را که به خانه خداآورده بودند ولاویان که مستحفظ آن بوده و آنها راجمع نموده بودند بشمارند و تحویل گيرند و به سركارانيكه براي خانه خدا كار ميكردند بسپارند پس از تحويل نقره ها حلقیای کاهن شافان کاتب را خطاب کرده گفت تورات را در خانه خدا یافته ام و حلقیا آن کتاب را بشافان داده که آن را بخواند و شافان پادشاه را خبر کرده گفت حلقیای کاهن کتابی به من داده است پس شافان آن را به حضور پادشاه خواند و چون پادشاه سخنان تورات را شنید لباس خود را درید و فرستاد تا تمام مشایخ یهودا و اورشلیم را جمع کردند و پادشاه تمامی مردان یهودا و جمیع سکنه اورشلیم و کاهنان ولاویان و انبیاء و تمامی قوم چه کوچک و چه بزرگ به خانه خدا برآمدند و تمامی سخنان کتاب عهدی را که در خانه خدا یافته شد در گوش ایشان خواند و همه با خدا عهد بستند که مطابق آن رفتار کنند.
این کلمات صریح است در این که بنی اسرائیل به طوری از دین موسی برگشتند که بیت المقدس را به صورت بتخانه در آورده و اطراف آن خانه ها برا ی لواط ساخته و شریعت تورات را به کلی ترک کرده بودند و از تورات کمتر اثری نبوده به اندازه ای که تا ۱۸ سال یوشیا، آن یگانه پادشاه مؤمن وطالب شریعت برای وی مقدور نبوده که نسخه ای از تورات را پیدا کند و مردم را به عمل به آن دعوت نماید تااین که حلقیای کاهن ادعا می کند که تورات را در خانه خدا یافته است. در اینجا برای شخص کنجکاو این سؤالات پیش می آید.
۱- چگونه ممکن است پس از صدها سال نسخه تورات که در تابوت و در خانه خدا بود باقی مانده باشد با این که به تصریح کتب عهد قدیم چندین مرتبه خانه خدار ار خراب نمود و تمام چيزهايي كه در خانه خدا بود و تابوت را هم به غارت برده اند و تا مدت مدیدی بني اسرائیل بی خدا وبی کاهن معلم و بی شریعت و توارت بوده اند.
۲- چگونه در ظرف این ده سال که عمال پادشاه و کار گزاران او که مشغول تنظيف بيت المقدس بودند تورات را نديدند در هنگام بیرون بردن زباله ها و خاشاک ها کسی آن را نیافته است. و حال آنکه در خرابیها عمله ها و کارگران معمولا این چیزها را پیدا می کنند نه یک نفر که به عنوان ناظر بر شمارش نقره ها بوده است.
۳- آیا این فکر پیش نمی آید که حلقیای کاهن برای تقرب به پادشاه و آب ورنگ تازه دادن به دین موسی به این فکر افتاده باشد که آنچه از محفوظات متفرقه در اسناد یهود بوده جمع آوری کند وبه موقع خود به جای تورات موسی قالب زند؟ در هر صورت سند تورات موسی در اینجا منتهی به یک نفر به نام حلقیای کاهن می شود و با قرائن مذکور و گواهی مطالب مندرج در آن اگر دروغ نگفته باشد مسلماً صدق آن مشکوک است و نمی توان قول او را سند کتاب آسمانی قرار داد.
۷- پس از یوشیا چهار نفر از اولاد او بر یهود سلطنت کردند، که همه بت پرست بودندودر هر شهر بلکه در هر کوچه اورشلیم بت مخصوصی را عبادت می کردند و خانه خدا را به نجاسات آلوده نمودند. وخداوند نبوکد نَصر (بخت نصر) را بر آنها مسلط نمود تا دومرتبه خانه خدا را خراب نمود و در مرتبه دوم اورشلیم و خانه پادشاه و خانه خدا را پس از غارت سوزانید و اهل آن را قتل عام و باقیمانده را به اسارت به بابل برد.
وبا این حوادث اگر تورات حلقیا از دست آن چهار پادشاه بت پرست سالم مانده باشد در غارت و سوزانیدن خانه خدا مسلما اثری از آن نمانده است.
۸- پس از آنکه کورش به پادشاهی ایران رسید و بر بابل چیره گشت یهودی هايي که در بابل اسیر بودند به وطنشان باز گشت داد وامرنمود که هیکل را بنا کنند و سایر رسوم شریعت خود را انجام دهند و دراین موقع مطابق باب ۸ کتاب نحمیا بنی اسرائیل دور عزرای کاتب جمع شده به او گفتند تورات را بیاور و برای ما بخوان و عزرا تورات را آورده و در جلو جماعت از صبح تا ظهر خواند و بنی اسرائیل به حدی متأثر شدند که از شنیدن آن به گریه در آمدند و دستوراتی شنیدند که گویا به گوش احدی از آنها نخورده بود و آن روز را عید و روز مبارک ومقدس قرار دادند. و در روز دوم رؤساي جميع شعب و کهنه ولاویان نزد عزرا جمع شده تا کلام شریعت را بفهمند.
و در باب ۹-۱۰ کتاب مزبور کیفیت جدیت آنها را در عمل به آنچه شنیده بودند بیان می کند.
از این جملات به خوبی معلوم می شود که پس از سَبْيِ بابل اثری از تورات باقی نمانده بود به طوری که لاویان و کهنه و مشایخ بنی اسرائیل که حاملان تورات بوده اند نزد عزرا می آیند تا کلام تورات را بشنوند.
و اگر نسخه ای از تورات نزد آنها بود چه احتیاجی به شنیدن آن داشتند تا چه رسد به این که احکامی بشنوند که سابقه ذهنی نسبت به آنها نداشته باشند. بنابراین پس ازحلقیا سند تورات منتهی به یک نفربه نام عزرا می شود.
۹- بعد از سبی بابل و ظهور عزرا و عهدی که با خدا بستند که به تورات عمل کنند باز استقامتی به خرج نداده و چنانچه از کتاب ملاکی باب۲و۳ استفاده می شود از طریق شریعت منحرف شدند به حدی که می گفتند بی فایده است که خدا را عبادت نمائیم وچه سود ازآن که اوامر او را نگاه داریم.
۱۰- دو حادثه دیگر بعد از آن وقایع برای بني اسرائیل رخ داد که اگر چیزی از تورات عزرا هم مانده بود از میان رفت.
اول هنگامی که انطیوکوس امپراطور روم اورشلیم را فتح کرد همه نسخه های عهد عتیق را در هر مکانی بود سوزانید و منادی از جانب او ندا کرد که هر کس نسخه ای از تورات پیش او یافت شود و یا رسوم شریعت را بجا آورد کشته شود و تا سه سال دستور او را در همه شهرهای اورشلیم اجرا می کردند. واین مطلب در کتاب مقابیين که نزد فرقه کاتولیک از کتب مقدسه و نزد فرقه پروتستان تاریخ معتبری است و همچنین در تاریخ یوسیفس یهودی وتاریخ جان ملزکاتولیک صفحه۱۱۵ مسطور است.
دوم سردار رومی تیتوس در سال هفتاد میلادی شهر اورشلیم را به کلی منهدم کرد و یک ميلیون و نهصد هزار نفر یهودی را کشت و قریب ۹۷ هزار نفر از آنها را به غلامی فروخت. و این مطلب را در کتاب باستان شناسی کتاب مقدس صفحه۱۵۵ از تاریخ یوسیفوس یهودی نقل می کند و همچنین در کتاب انیس الاعلام چاپ جدید جلد دوم صفحه ۳۱ از تاریخ مزبور نقل کرده است. این سیر مذهبی بنی اسرائیل و وضع تورات از زمان موسی تا ظهور حضرت مسیح بود.
و بر هر محقق بی نظری واضح و روشن است که با این وضع تواتری برای تورات باقی نمانده است.


بررسی کتابهای دیگر عهد قدیم
۱- کتاب یوشع: این کتاب اولین کتاب بعد از اسفار خمسه موسی است و تا امروز برای یهود ونصاری از روی یقین مؤلف آن و زمان تألیف آن دانسته نشده است، و از این جهت آن را به پنج نفر نسبت داده اند: یوشع، فنيخاس نواده هرون، العاذر پسر هرون، شموئیل وارمیا. و البته این نسبتها متکی به دلیل نیست بلکه از روی قرائنی که از متن کتاب به دست می آید گمان کرده اند یکی از افراد مذکور آن را تألیف کرده اند.
ولی به دلائل زیر مؤلف این کتاب یوشع بن نون وصی موسی نبوده است.
۱- همه جا از یوشع به طور غائب (سوم شخص) یاد می کند و این دلیل است بر این که دیگری آن را نوشته است.
۲- در باب ۲۴ شماره ۲۹ به بعد وفات یوشع و محل دفن او را نوشته، در آنجا می نویسد: و بعد از این واقع شد که یوشع بن نون بنده خداوند چون صد و ده ساله بود مرد و او رادر حدود ملک خودش .....دفن کردند.
و روی این جهت قاموس کتاب مقدس در صفحه ۹۷۱ می نویسد: این کتاب به دست یوشع یا به فرمان او در سنه ۱۴۲۷ قبل از مسیح نوشته شد..... و باب ۲۴ آیه۲۹ و باقی آن البته به دست دیگری ملحق گشته است.
۳- بعضی از جملات کتاب یوشع دلالت دارد که این کتاب خیلی بعد از یوشع نوشته شده است مانند این جمله " و اما یبوسیان که ساکن اورشلیم بودند بنی یهودا نتوانستند ایشان را بیرون کنند پس یبوسیان با بنی یهودا تا امروز در اورشلیم ساکنند."
و روی این جمله بعضی از مفسرین عهدین گفته اند این کتاب قبل از سال هفتم از جلوس داود نوشته شده است زیرا داود در سال هفتم از جلوس خود قلعه یبوسیان را فتح کرد.
۲- کتاب داوران: کتاب داوران کتابی است که ازتاریخ بنی اسرائیل قبل از موت یوشع تا ایام شاؤل گفتگو می کند و تقسیم آن از این قرار است
۱- مقدمه از باب۱ شماره ۴ باب۳،
۲- تاریخ خلاصی بخشیدن خداوند قوم را به توسط قضات از باب ۳ شماره ۵ تا شماره ۳۱ باب۱۶
۳- فتح لایش به توسط دانیال و حکایت میخاو کاهن از اول باب۱۷ تا آخر باب۲۱ و بابهای ۱۷و۲۱ الحاقی است و متضمن دو حکایت جداگانه است....... مصنفش معلوم نیست ولی اکثر مورخین برآنند که سموئیل در۱۴۰۳ قبل از مسیح آن را نوشت.
و در کتاب انیس الاعلام می گوید: بعضی از آباء گفته اند که ازتصنیفات فینخاس است و بعضی دیگر گفته اند از تصنیفات حزقیاه است و بعضی قائل شده اند از تصنیفات ارمیاست و برخی گفته اند ازتصنیفات حزقیال است وبعضی گفته اند از تصنیفات عزرا است و فیما بین عزرا و فنیخاس زیادتر از نهصد سال فاصله است و بعضی آن را منتسب به سموئیل می نمایند.
۳- کتاب روت: که آنرا عوت هم گویند مستر هاکس درباره آن گوید بسیاری از متقدمین کتاب داوران و کتاب روت را یک کتاب شمرده اند. و مصنف آن معلوم نیست بعضی آن را به سموئیل نسبت داده اند. و بعضی آن را از تصنیفات حزقیاه و بعضی از تصنیفات عزرا دانسته اند.
۴- کتاب سموئیل : سموئیل پیغمبر و قاضی معروف عبرانیان و آخرین قاضی و بهترین ایشان بود و بني اسرائیل را به ترک بت پرستی ارشاد نموده ایشان را از زیر نوع فلسطینیان آزاد ساخت کتاب قضات و روت به وی منسوب است چنانچه کتبی را که اسم او بر آنهاست به او نسبت داده اند.
کتاب سموئیل اول و دوم به ملوک اول و دوم مسمی گشته و محتمل است که وجه تسمیه آن به اسم سموئیل از این جهت باشد که در کتاب اول آنچه را که اختصاص به ايام سموئیل داشته نوشته است.
بنابراین نویسنده این دو کتاب معلوم نیست و تنها تسمیه آن دو به اسم سموئیل برای مشتمل بودن بر احوال اوست و این مطلب از خود کتاب نیز معلوم می شود زیرا بیشتر این دو کتاب (به ویژه کتاب دوم) راجع به ایام بعد از سموئیل است.
۵- کتاب اول و دوم پادشاهان: قاموس کتاب مقدس در باره این دو کتاب در صفحه۲۱۰ می نویسد: دو کتاب پادشاهان که به اول و دوم مسمی است در عبری یک کتاب و محتوی تاریخ پادشاهان یهودا و اسرائیل می باشد و دو کتاب سموئیل در یونانی کتب ممالک خوانده شده است و واضح است که کتب مذکوره مجموعه مطالب قدیمه و اساطیرالاولین نیست بلکه عمل یک مصنف الهام یافته می باشد بعضی بر آنند که کتب مذکوره پادشاهان پیش از تواریخ ایام نوشته شد چون کلمات کلدانی و فارسی بسیار در آنها یافت می شود و تواتر عبرانیان که از خود کتب ثابت گشته تصنيف این کتب را به ارمیاي نبی نسبت می دهد و تصنیفش در ۶۲۰ سال قبل از مسیح بوده و گویا مصنف آنها از نوشتجات سلطنتی که از کاهنان و پیغمبران همان عصرها باقی بود انشاء می كند.
۶- کتاب اول و دوم تواریخ ایام: قاموس کتاب مقدس درباره این دو کتاب در صفحه ۲۶۷ می نویسد: اسم دو کتاب تاریخی عهد عتیق است نگارنده آنها معین نیست اگر چه اکثر برآنند که عزرا، آنها را در ۴۵۷ سال قبل از مسیح تصنیف نمود و این رأی توسط سؤالات و مباحثات دقیق و نکته سنجیهای جدید ثابت گردید
این نظریه یک نویسنده مسیحی درباره این کتابهاست که همه حاکی از سرگردانی و نارسائی تحقیقات و بدون دلیل نوشتن اوست، یکجا می نویسد نگارنده آن معلوم نیست یک جا می گوید نسبت آن به عزرا ثابت است، یک جا اظهار بی اطلاعی از هنگام نوشتن آن می کند و یک جا تواتر عبرانیان درباره نویسنده و دقت آن راذکر می کند، یک جا می گوید الهامی بوده یک جا می گوید از نوشتجات سلطنتی و تواریخ عمومی استفاده کرده است.
۷- کتاب عزرا: عزرا کاهن و کاتب معروف عبرانیان است این گفته صاحب قاموس کتاب مقدس درباره کتاب عزرا است ولی اگر بخواهید تا اندازه اي ارزش این اعتقاد عمومی دانسته شود این قسمت از باب هفتم کتاب عزرا را بخوانید : این عزرا از بابل بر آمد و او در شریعت موسی که یهوه خدای اسرائیل آن را داده بود کاتب ماهري بود و پادشاه بر وفق دست یهوه خدایش که با وی مي بود هرچه را که او می خواست به وی میداد. آیا نویسنده کتابی ، از خود به این طریق تعبیر می کند؟
۸- کتاب نحمیا: نحمیا از سبط یهودا و سمت ساقی گری اردشیر دراز دست را دارا بود وی با کمک عزرا در بنای شهر اورشلیم بعد از خرابی آن به واسطه بخت النصر کوشش کرد و در اصلاح اعمال بنی اسرائیل اقدام نمود، کتاب نحمیا محتوی تاریخ تمامی این وقایع است که در هنگام به سر آمدن عمر طویلش گویا در سال ۴۰۰ قبل از مسیح تصنيف نمود مثل تتمه كتاب عذرا ست وبعضي از متقدمين آن را کتاب دوم عزرا خوانده اند ، قدری از آن مثل است و می نماید که از ثتبهای دولتی استنساخ شده و احتمال می رود که ذکر یدوّع، کاهن بزرگ و بعضی از اسامی آخر سلسله داود به توسط مصنف، الهام یافته دیگری بعد از زمانی نوشته شده باشد
و در کتاب انیس الاعلام می گوید: مختار اکثر این است که این کتاب ازتصنیفات نحمیاست و عده ای از ایشان گفته اند از تصنیفات عزرا است و ۲۶ آیه از اول باب۱۲ این کتاب را مفسرین آنها الحاقی می دانند زیرا مربوط به مطالب قبل و بعد نیست ونیز از داریوش فارسی پادشاه ایران یاد شده است که یکصد سال پس ازموت نحمیا بوده است.
۹- کتاب استر: استر دختر یهودی بوده که به زنی اردشیر در می آید و به این وسیله موجبات تخفیف مالیات یهود و جلوگیری از قتل عام آنها را فراهم می کند.
و اما صحیفه استر همواره در میان یهود و مسیحیان جزء کتب قانونیه محسوب بوده و هست و نگارنده این کتاب به یقین قطعی معلوم نیست زیرا که بعضی به عزرا و برخی به کاهنی یهویاقیم نام و جمعی به مردخای- عموزاده استر و پدر خوانده او- نسبت می دهند و آنچه از خود صحیفه استر استنباط میشود آن است که نگارنده اش مردخای بوده
۱۰-کتاب ایوب: در این کتاب از ۲۴ جهت اختلاف است واکثر علمای یهود و نصاری این کتاب را افسانه شمرده اند.
وقاموس کتاب مقدس می گوید: کتاب ایوب یک منظومه از عهد عتیق است که مشقات و زحمات ایوب را معلوم ساخته و دنباله مطلب بیان کرده است ؛ وتا جايي ادامه می دهد تا حقیقت را روشن ومسئله را واضح وحل می کند ؛ معلوم نیست که این اشعار درزمان حیات ایوب تنظیم شده یا بعد از آن
۱۱- مزامیر داود: مزامیر داود را در قاموس کتاب مقدس به پنج کتاب تقسیم می کندبه این ترتیب:
کتاب اول از مزمور ۱ تا ۴۱ و دوم از مزمور۴۲تا۷۲ و سوم از مزمور۷۳تا۸۹ و چهارم از ۹۰تا ۱۰۶ و پنجم از ۱۰۷ تا ۱۵۰ و سپس تعدادی ازمزامیر هر کتابی را به داود و تعدادی را به مؤلفان دیگر و تعدادی را نیز به مؤلفان نامعلومی منسوب می کند.
و پس از توضیحاتی درباره مزامیر می نویسد: تألیف مزامیر در مدت هزار سال ، یعنی از ایام موسی تا مراجعت از اسیری بابل ايام عزرا ،کرده شده ولیکن اکثر آنها در زمان داود و سلیمان تألیف و بر حسب عنوانات آنها هفتاد و سه مزمور به داود منسوب است و چون او مشهورترین مؤلفین و رئیس ترنم کنندگان اسرائیل بود به این واسطه تماما مزامیر داود گفته شد.
«و هون» مفسر مشهور می گوید مختار در نزد متأخرین از علمای یهود و همچنین در نزد جمیع مفسرین از مسیحیان است این که این کتاب از تصنیفات این اشخاص است، موسی، داود، سلیمان، آساف، همان، اتهان، جدوتهن، سه فرزندان قورح.
جالب این که مزمور ۱۳۷صریح است در این که آن را یکی از اسرای بابل در اسارت بابل نوشته است و چنان که در باب اول انجیل متی مرقوم است از زمان داود تا جلای بابل چهارده طبقه یعنی حدود پانصد سال فاصله است و پس از این مدت مذکور این مزمور را به مزامیر ملحق نموده و به داود نسبت داده اند.
۱۲- امثال سلیمان: قاموس کتاب مقدس درباره این کتاب چنین می نویسد: مصنف این کتاب همان سلیمان است که سه هزار مثل گفت این کتاب به هیئت حالیه اش محتمل است که در سلطنت حزقیا جمع شده باشد قانونیت، هیچ یک از کتب عهد عتیق به طور این کتاب تصدیق نشده است و عهد جدید غالباً از آن اقتباس و بدان اشاره می نماید.
سپس این کتاب را به ۸قسمت تقسیم می کند و قسمت ۴را می گوید منسوب به غیر سلیمان است و قسمت ۵را می گوید کاتبان حزقیا استنساخ نمودند و قسمت ۶را می گوید کلام آجور است و قسمت ۷را می گوید کلام سموئیل ملک است.
آنگاه می نویسد: تألیف امثال سابقاً مذکور شد که سلیمان مؤلف اکثرآنهاست و بعضی از آنها صریحا به مؤلف دیگري منسوب است و از باب تغلیب همه را امثال سلیمان گفته اند و حضرتش در نظم امثال شهرت داشت واز بدبختی است که اغلب آنها مفقود گردیده محتمل است که جمع آوری امثال در ایام حزقیال شده باشد.
این وضع کتابی است که از همه کتب عهدعتیق قانونیت آن بیشتر تصدیق شده است و منشأ اقتباس کتب عهد جدید است مؤلفان آن نامعلوم ؛ تاريخ تألیف آن غیر مشخص و تازه اگر هم از تاليفات سليمان باشد همان سليماني است كه عهد عتیق می گوید در آخر عمر مرتد و بت پرست شد و معابد از برای بتها بنا کرد.
۱۳- کتاب جامعه: قاموس کتاب مقدس درباره این کتاب چنین می نویسد : کتاب بیستمین و از کتب قانونیه و ظاهراً به دلائل ذیل سلیمان مصنف آن بوده است. و سپس پنج دلیل از طریق تطبیق مطالب کتاب با موقعیت سلیمان ذکر می کند و آنگاه می نویسد بعضی از مدققین گویندکه در این کتاب الفاظ غریبه غیر عبری یافت می شود و این مطلب دلیل است بر این که مصنف کتاب عبرانی نبوده
ودرکتاب انیس الاعلام از علمای یهود و نصاري اقوال مختلفي درباره مؤلف این کتاب ذکر می کند. و به هر حال کتاب از هر که باشد یک مجموعه یأس و نا امیدی و پشت پا زدن به همه چیز است در باب اول شماره ۲۷ می نویسد: همه چیز باطل است. و در شماره ۱۴ می نویسد: و تمامی کارهائی را که زیر آسمان کرده می شود دیدم که اینک همه آنها بطالت و در پی باد زحمت کشیدن است. و در باب دوم همه چیز حتی حکمت را هم بطا لت می شمارد و در باب سوم شماره ۱۹ می نویسد : وانسان بربهایم برتری ندارد چون که همه باطل هستند. و در باب نهم شماره ۲ گناهکارونیکو کارر را مساوی می داند، وخلاصه این کتاب را باید خواند تا به تعالیم کتاب مقدس بهترآشنا شد.
۱۴- غزل غزلها : این کتاب چنانچه از ابتدای آن معلوم می شود منسوب به سلیمان است ولی متأخرین از مسیحیان نسبت آن را به سلیمان غلط محض دانسته بلکه گفته اند مدتی پس از وی تصنیف شده است و بعضی از دانشمندان آنها گفته اند این کتاب غنای فسقی است و البته باید از میان کتب مقدسه اخراج شود.
به هر صورت این کتاب در وصف محبوبه ومعشوقه نویسنده است که چشم او را به چشم کبوتر و موی او رابه گله بز و دندان او را به گله گوسفند و لبهایش را به رشته قرمز و شقیقه اش به پاره انار و گردنش را به برج داود و دو پستانش به دو بچه آهوی توأم تشبیه کرده است.
ولی از سلیمانی که زنان غریب دل او را ربوده و او را به عشق بازی با خود و ساختن بت خانه برای بتهایشان مشغول ساخته باشند گفتن چنین تغزلاتی استبعاد ندارد. و کتاب مقدسی که انبیاءاو در حال نبوت باید برای آنان دف و رباب و عود و نای نواخته شود. و درباده نوشی و عیاشی آن قدر افراط کنند که حتی عورت بعضی از آنها کشف شود و نفهمد،
باید برای تغزل و معاشقه نیز کلمات طرب انگیز داشته باشد تا از هر جهت کامل و مقدس باشد.
۱۵- کتاب اِشعیاء: قاموس کتاب مقدس درباره وی می نویسد: اگر چه ازتاریخ حیات آن حضرت اطلاع تامی نداریم لکن همین قدر معلوم است که او پسر آموس است،و آموس به زعم یهود برادر امصیا شهریار یهود بود. و سپس کتاب او را به پنج قسمت تقسیم می کند و درباره قسمت پنجم چنین می نویسد : یک سلسله نبوات در خصوص بندگی و آزادی جسمانی بني اسرائیل است که به اضافه بامنظره مجلل آزادی روحانی که در مسیح یافت می شود شامل است، بعضی از نقادین می گویند که این فصول به وسیله پیغمبر دیگری به عنوان اشعیاء ثانی در عهد اسارت اسرائیل تقریباً ۲۰۰ سال بعداز زندگانی اشعیاء نوشته شده اگر این حقیقت داشته باشد و از اهمیت و قیمت وحی این فصول نمی کاهد. جالب این است که این قسمت پنجم از باب ۴۰ تا ۶۶ کتاب اشعیاء است و همه پیشگوئیهائی که درباره مسیح از این کتاب ذکر کرده اند از همین قسمت است.
۱۶- کتاب ارمیاء: ارمیأ یا یرمیا پسر حلقیا دومین نبي از انبیاء اعظم عهد عتیق است، ترتیب کتاب او در احکام نبوتهای متنوعه و وعده های الهیه اش امری مشکلی است... و باب آخر این کتاب چنان که معلوم است الحاقی است و احتمال می ورد که کار عزرا باشد. و این نظریه صاحب قاموس از این جهت است که در آخر باب۵۱ یعنی باب ما قبل آخر چنین نوشته است- تا اینجا سخنان ارمیا است- ولی از همان باب ۵۱ نیز معلوم می گردد که نویسنده ارمیا نبوده بلکه دیگری بوده است که سخنان ارمیا را نقل می کند.
۱۷ -کتاب حزقیال: این کتاب شامل یک سلسله رویا هائی است که فهمیدن آنها بسیار مشکل است و قوم یهود نبوات او را از جمله اقسامی می شمردند که شخص را جایز نیست که قبل از سی سالگی آنها را بخواند.
۱۸-کتاب دانیال: این کتاب محتوی است بر نبوات و تواریخ که به یکدیگر مخلوط می باشد شش باب اول غالباً تاریخ و ما بقی نبوات است، بعضی از محققین و محصلین مدعی اند که کتاب به وسیله دانیال نوشته نشد آنها عموماً متفقند که انتشارش در حدود ۱۶۸ قبل از مسیح دردوره مکابین بوده است.
نتیجه : از مجموع این گفته هائی که از قاموس کتاب مقدس و سایر کتب درباره کتابهای عهد عتیق نقل شد این نتیجه به دست می آید که:
۱- اکثر آنها هویت نویسنده و زمان تألیفشان مشخص نیست و نسبت آنها به اشخاصی که داده شده مورد تردید است.
۲- بر فرض که نسبت این کتابها به اشخاص مزبور درست باشد نبوت آن اشخاص و تواتر آن کتابها ثابت نیست.
۳- غالب آنها مصون از تحریف و کم و زیاد شدن نبوده است. علاوه بر اینها در کتب مزبور مطالبی یافته می شود که آنها را از درجه اعتبار و موقعیت یک کتاب الهامی ساقط می کند که در فصل آینده به قسمتی از آنها اشاره می کنیم.
۴ : در بیان نسبتهای ناروائی که تورات و کتب عهد قدیم به خدا و پیامبران او میدهند:
قسمت اول: نسبتهای ناروائی که به خدا می دهند: تورات و کتب عهد قدیم خدای جهان را موجودی جسمانی و ناآگاه از عواقب کار خویش و بسا خلاف واقع گو معرفی می کنند، برای نمونه فرازی چند از آنها را یاد می کنیم:
الف: نسبت جسمانیت:
۱- سفر پیدایش باب ۲ شماره ۲ می نویسد: و در روزهفتم خدا از همه کار خود که ساخته بود فارغ شد و در روز هفتم از همه کار خودکه ساخته بود آرام گرفت
۲- سفر پیدایش باب۳ شماره ۸ می نویسد: و آواز خداوند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم نهار در باغ می خرامید و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند.
۳- سفر پیدایش باب۵ شماره ۲۴ می نویسد: و خنوخ با خدا راه می رفت و نایاب شد زیرا خدا اورا برگرفت
۴- سفر پیدایش باب ۱۸ شماره ۱ تا ۱۴ می نویسد: و خداوند در بلوطستان ممری بر وی (ابراهیم ) ظاهر شد او در گرمای روز به در خیمه نشسته بود ناگاه چشمان خود را بلند کرده دید که اینک سه مرد در مقابل او ایستاده اند ایشان را كه دید از درخیمه به استقبال ایشان شتافت و رو به زمین نهاد و گفت ای مولا اکنون اگر منظور نظر تو شدم، از نزد بنده خود نگذر اندک آبی بیاورم تا پای خود را شسته در زیر درخت بیارامید و لقمه نانی بیاورم تا دلهای خود را تقویت دهید و پس از آن روانه شوید زیرابرای همین شما را بر بنده خود گذر افتاده است گفتند آنچه گفتی بکن، پس ابراهیم به خیمه نزد ساره شتافت و گوساله نازک خوب گرفته و به غلام خود داد تا به زودی آن را طبخ نماید پس کره و گوساله و شیر را که ساخته بود گرفته پیش روی ایشان گذاشت و خود در مقابل ایشان زیر درخت ایستاد تا خوردند.
۵- سفر پیدایش باب ۳۲ شماره ۲۴تا۳۰ می نویسد: و یعقوب تنها ماند و مردی تا طلوع فجر با وی کشتی می گرفت و چون او دید که بر وی غلبه نمی یابد کف ران یعقوب را لمس کرد و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شدپس گفت مرا رها کن زیرا که فجر می شکافد، گفت تا مرا برکت ندهی ترا رها نکنم، به وی گفت نام تو چیست؟ گفت یعقوب گفت از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل زیرا که با خدا و انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی و یعقوب از او سؤال کرده گفت مرا از نام خود آگاه ساز گفت چرا اسم مرا می پرسی و او را در آنجا برکت داد و یعقوب آن مکان را فنوئیل نامیده گفت زیرا خدا را روبه رو دیدم.
ب: نسبت جهل : سفر پیدایش باب ۳ شماره ۸-۹ می نویسد: و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند و خداوند خدا آدم را ندا داد و گفت کجا هستی.
۲- سفر پیدایش باب۱۱ شماره ۵ می نویسد: و خداوند نزول نمود تا شهر و برجی را که بنی آدم بنا می کردند ملاحظه نماید.
ج: نسبت پشیمانی:
۱- سفر پیدایش باب۶ شماره ۶-۷ می نویسد : و خداوند پشیمان شد که انسان را در زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت و خداوند گفت انسان را که آفریده ام از روی زمین محو سازم، انسان و بهایم و حشرات و پرندگان هوا را چون که متاسف شدم از ساختن انسان
۲- سفر پیدایش باب۸ شماره ۲۱ می نویسد: و خداوند در دل خود گفت بعد از این دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نکنم زیرا که خیال دل انسان از طفولیت بد است وبار دیگر همه حیوانات را هلاک نکنم چنان که کردم.
۳- سموئیل اول باب۱۵ شماره ۱۱ می نویسد: و خداوند پشیمان شده بود که شاؤل را بر اسرائیل پادشاه ساخته بود.
۴- سموئیل دوم باب ۲۴ شماره ۱۶ می نویسد: چون فرشته دست خود را بر اورشلیم دراز کرد تا آن را هلاک کند خداوند از آن بلا پشیمان شد.
د: نسبت دروغ:
۱- سفر پیدایش باب۳ شماره ۳-۵ می نویسد: لیکن از میوه درختی که در وسط باغ است خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید، مار به زن گفت هر آینه نخواهید مرد بلكه خدا می د اند در روزی که از آن بخورید چشمان شما باز شود و عارف نیک و بد خواهید بود. البته آدم و حوا از آن درخت خوردند و نمردند بلکه عارف نیک و بد شدند و العیاذ بالله خدا دروغگو و شیطان راستگو در آمد.
۲- کتاب ارمیای نبی باب۴ شماره ۱۰ می نویسد: پس گفتم آه ای خداوند یهوه به تحقیق این قوم و اورشلیم را بسیار فریب دادی زیرا گفتی شما را سلامتی خواهد بود و حال آنکه شمشیر به جان رسیده است.
این سخن ارمیا پیامبر بزرگ اسرائیل با خداست که نسبت مکر و دروغ به خدا می دهد!!
ه: نسبت ناتوانی:
۱- سفر پیدایش باب۳ شماره ۲۲-۲۴ می نویسد: و خداوند خدا گفت همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف نیک و بد گردیده اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته بخورد و تا به ابد زنده بماند، پس آدم را بیرون کرد و به طرف شرقی باغ عدن كروبيان را مسکن داد و شمشیر آتشباری را که به هر سو گردش می کرد تا طریق درخت حیات را محافظت کند.
۲- سفر پیدایش باب۱۱ شماره ۶-۷ می نویسد: و خداوند گفت همانا قوم یکی است و جمیع ایشان را یک زبان و این کار را شروع کرده اند والان هیچ کاری که قصد آن بکنند از ایشان ممتنع نخواهد شد، اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند.
در این دو قسمت علاوه بر این که خدا را ناتوان و محتاج به نزول معرفی می کند یارانی که از آنها استمداد واستعانت کند هم برای او ياد مي كند
و: تشبیهات نابهنجار:
۱- در کتاب هوشع باب۱۳ شماره ۷-۸ می نویسد: پس من (خدا) برای ایشان مثل شیر خواهم بود و مانند پلنگ برسر راه در کمین خواهم نشست، و مثل خرسی که بچه هایش را از وی ربوده باشند بر ایشان حمله خواهم آورد و پرده دل ایشان را خواهم درید و مثل شیر ایشان را در آنجا خواهم خورد و مثل حیوانات صحرا ایشان را خواهم درید.
۲- در کتاب اشعیاء باب ۳۱شماره ۴-۵ می نویسد: زیرا خداوند به من چنین گفته است چنان که شیر و شیرژیان بر شکار خود غرش می نماید...... همچنان یهوه صبایوت نزول می فرماید تا برای کوه صهیون و تل آن مقاتله نماید. مثل مرغان که در طیران باشند همچنان یهوه صبایوت اورشلیم را حمایت خواهد نمود.

ز: نسبت ظلم و بی عدالتی و کار زشت:
۱ - سموئیل دوم باب ۱۲ شماره ۱۰-۱۲ می نویسد: به علت این که مرا تحقیر نموده زن اورياي حِتّی را گرفتي تا زن تو باشد خداوند چنین می گوید اینک من از خانه خودت بدی را بر تو عارض خواهم گردانید و زنان ترا پیش چشم تو گرفته به همسایه ات خواهم داد و او در نظر این آفتاب با زنان تو خواهد خوابيد و سپس در باب ۱۶ شماره ۲۲می نویسد: پس خیمه ای بر پشت بام برای ابشالوم برپا کردند و ابشالوم درنظر تمامی اسرائیل نزد متعه های پدرش در آمد.
۲- کتاب حزقیال باب ۴ شماره ۱۲-۱۵ گفته خدا را به حزقیال چنین نقل می کند(و قرصهای نان جو که می خوری آنها را بر سرگین انسان در نظر ایشان خواهی پخت، و خداوند فرمود به همین منوال بني اسرائیل نان نجس در میان امتهائی که من ایشان را به میان آنها پراکنده می سازم خواهند خورد، پس گفتم آه ای خداوند یهوه اینک جان من نجس نشده و از طفولیت خود تا به حال میته یا دریده شده را نخورده ام و خوراک نجس به دهانم نرفته است آنگاه به من گفت بدان که سرگین گاو را به عوض سرگین انسان به تو دادم پس نان خود را بر آن خواهی پخت.
۳- کتاب اشعیاء باب بیستم شماره ۲-۴ می نویسد: در آن وقت خداوند به واسطه اشعیاء این آموص تکلم نموده گفت برو وپلاس را از کمر خود بگشا و نعلین را از پای خود بیرون کن واو چنین کرده عریان و پا برهنه راه می رفت وخداوند گفت چنانکه بنده من اشعیاء سه سال عریان وپا برهنه راه رفته است تا آیتی درباره مصر و کوش باشد، به همان طور پادشاه اشور اسیران مصر و جلاء و طنان کوش را از جوانان و پیران عریان و پا برهنه و مکشوف سرین خواهد برد تا رسوائی مصر باشد.
۴- کتاب هوشع باب۳ شماره ۱ می نویسد: وخداوند مرا گفت بار دیگر برو و زني را که محبوبه شوهر خود وزانیه می باشد دوست بدار چنان که خداوند بني اسرائیل را دوست می دارد با این که ایشان به خدایان غیر مایل می باشند.

نسبتهای ناروائی که در عهد قدیم به پیامبران می دهند: تورات و کتب عهد قدیم پیامبران الهی را که از نظر خرد و نصّ قرآن کریم مردانی پاک و منزه از هر گونه فسق و هرزگی و گناه بوده اند، افرادی هرزه و بی بند و بار معرفی می کنند، و البته کتابهائی که خدای جهان را آن چنان معرفی کنند انبیاءاو را بهتر از این نمی توانند توصیف کنند اینک برای نمونه چند جمله از آنها نقل می کنیم:

الف: نسبت میخوارگی :
۱- سفر پیدایش باب ۹ شماره ۲۱-۵۲ می نویسد: ونوح به فلاحت زمین مشغول شد وتاکستانی غرس نمود و شراب نوشید مست شد ودر خیمه خود عریان گردید و حام پدر کنعان برهنگی پدر خود را دید و برادر خود را بیرون خبر داد و سام ویافث ردا را گرفته بر کتف خود انداختند و پس پس رفته برهنگی پدر خود را پوشانیده و روی ایشان باز پس بود که برهنگی پدر خود را ندیدند و نوح از مستی خود به هوش آمده دریافت که پسر کهترش با وی چه کرده بود، پس گفت کنعان ملعون باد.
۲- سفرپیدایش باب ۱۹ شماره ۳۰ -۳۸ نسبت شنیع شرم آوری به لوط میدهد که دو دختر او وی را شراب نوشانیده و با وی هم بستر شدند و از او حامله شده و از آنها دوپسربه دنيا آمد و از آن دو پسر دو طایفه بزرگ به نام بنی مو آب وبني عمون بوجود آمد!
۳- سفرپیدایش باب ۲۷ شماره ۲۵از قول اسحق خطاب به یعقوب می نویسد: پس گفت نزدیک بیاور تا از شکار پسر خود بخورم و جانم ترا برکت دهدپس نزد وی آورد و بخورد و شراب برایش آورد و نوشید.
ب: نسبت زنا:
۱- سفر پیدایش باب ۱۹ شماره ۳۰-۳۸ همان داستان لوط است كه پس از مستی با دخترانش نزدیکی می کند چنانچه ذکر شد.
۲-کتاب دوم سموئیل باب۱۱ شماره ۲-۴ می نویسد: و واقع شد در وقت عصر که داود از بسترش برخاسته بر پشت بام خانه پادشاه گردش کرد و از پشت بام زنی را دید که خویشتن را شستشو می کند و آن زن بسیار نیکو منظر بود، پس داود فرستاده درباره زن استفسار نمود و او را گفتند بِتشُبَع زن اوریای حِّتی است وداود قاصدان فرستاده اورا گرفت و او نزد وی آمد داود با او همبستر شد.
ج: نسبت بی غیرتی :
۱- سفرپیدایش باب۱۲ شماره ۱۲-۲۰ می نویسد: وواقع شد که چون نزدیک به ورود مصرشد به زن خود سارای گفت اینک می دانم که تو زن نیکو منظر هستی همانا چون اهل مصر تو را بینند گویند این زوجه اوست پس مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند، پس بگو که تو خواهر من هستی تا به خاطر توبرای من خیریت شود و جانم سبب تو زنده ماند، و به مجرد ورود ابرام به مصر اهل مصرآن زن را دیدند که بسیار خوش منظر است و امرای فرعون او را دیدند و او را در حضور فرعون ستودند پس وی را به خانه فرعون در آوردند وبه خاطر وي با ابرام احسان نمود و او صاحب ميشان وگاوان و حماران و غلامان و کنیزان وماده الاغان و شتران شد.
۲- سفر پیدایش باب۱۹ شماره ۸ از قول لوط به مردم سدوم می نویسد: اینک من دو دختر دارم که مرد را نشناخته اند ایشان را الان نزد شما بیرون می آورم و آنچه در نظر شما پسند آید با ایشان بکنید.
۳- سفر پیدایش باب ۳۵ شماره ۲۲ می نویسد: ودر حین سکونت اسرائیل(یعقوب) در آن زمین روئین رفته با کنیز پدر خود بلهه هم خوابه شدو اسرائیل این را شنید.
۴- سفر پیدایش باب۳۴ قصه گرفتن و همخوابه شدن شکیم بن حمور را بادینه دختر یعقوب ذکر می کند که پس از آن پسران یعقوب او را کشتند و يعقوب مضطرب شده و به آنها اعتراض می کند
د: نسبت مکر و خدعه: سفر پیدایش باب۲۷ داستانی از پیری اسحق نقل می کند و در آن جریان گرفتن یعقوب نبوت را از پدرش اسحق با مقدمه چینی مادرش از روی مکر و نیرنگ ذکر می نماید.
ه: نسبت شرک به خدا: ۱- سفرخروج باب۳۲شماره ۱-۴ می نویسد : وچون قوم ديدند كه موسي در فرود آمدن از كوه تاخير نمود، قوم نزد هارون جمع شده و وي را گفتند بر خيز براي ما خدايان بساز كه پيش روي ما بخرامند هارون به ایشان گفت گوشواره های طلا را که درگوش زنان و پسران و دختران شماست بیرون کرده نزد من بیاورید پس تمامی قوم گوشواره های زرین را که در گوشهای ایشان بود بیرون کرده نزد هارون آوردند و آنها را از دست ایشان گرفته آن را با قلم نقش کرد و از آن گوسالة ریخته شده ساخت و ایشان گفتند ای اسرائیل این خدایان تو می باشد که ترا از زمین مصر بیرون آوردند.
۲- کتاب اول پادشاهان باب۱۱ شماره۴-۵ می نویسد: و در وقت پیری سلیمان واقع شد که زنانش دل او را به پیروی خدایان غریب مایل ساختند و دل او مثل دل پدرش داود با یهوه خدایش کامل نبود پس سلیمان در عقب عشتورت خدای صیدونیان و در عقب مِلکُوم رحبس عموّنیان رفت. و در تورات و کتب عهد قدیم نسبتهای ناروای دیگری نیز به پیامبران بزرگ الهی می دهند که ذکر همه آنها باعث درازی سخن می شود.و مانند باور نکردن و تصدیق نکردن خدا و نافرمانی کردن خدا و خیانت کردن با خدا که به موسی و هرون نسبت می دهند.
و مانند مطربی و خنیاگری که به عده ای از آنها نسبت می دهند.
و اسائه ادب در مقام مکالمه با خدا و امثال اینها.
اختلافات و تناقضات تورات و کتب عهد قدیم:
در کتب عهد قدیم اختلافات و تناقضات بسیاری یافته می شود واین خود یکی از چیزهائی است که آنها را از درجه اعتبار ساقط می کند و ما برای نمونه به مواردی چند از آنها اشاره می کنیم:
۱- سفر پیدایش باب ۶ شماره ۳می نویسد: و خداوند گفت روح من در انسان دائماً داوری نخواهد کرد زیرا که او نیز بشر است لیکن ایام وی صدو بیست سال خواهد بود.
ولی در همان سفر باب۹ شماره ۲۹ می نویسد: جمله ایام نوح نهصد و پنجاه سال بود که مرد؛ و در باب ۱۱ شماره۱۱-۲۵ عمر سام را ۶۰۰ سال و فکشاد را ۴۳۸ سال و شالح را۴۳۳ سال و عابر۴۶۴ سال و.... می نویسد.
۲- سفر پیدایش باب ۱۵شماره ۱۳ می نویسد: پس به ابرام گفت یقین بدان که ذریت تو در زمینی که از آن ایشان نباشد غریب خواهند بود و آنها را بندگی خواهند کرد و آنهاچهار صد سال ایشان رامظلوم خواهند داشت. ولی در سفر خروج باب۱۲ شماره۴۰ می نویسد: و توقف بني اسرائیل که در مصر کرده بودند چهارصد و سی سال بود. و این اختلاف بین انجیل لوقا باب۷ شماره ۶ و رساله پولس به غلاطیان باب۳ شماره ۱۷ نیز موجود است. و جالب آن است که مدت اقامت بني اسرائیل در مصر مطابق تواریخ معتبر ۲۱۵ سال بوده است.
۳- سفر پیدایش باب ۴۶ شماره۲۱ می نویسد: و پسران بنیامین بالع و باکرو اشبیل و جیرا و تعمان و ایحی و رش و مفیم و رفیم و آرد. ولی در کتاب اول تواریخ ایام باب۷ شماره ۶ می نویسد: و پسران بنیامین بالع وباکر و یَدی عَئيل سه نفر بودند.
۴- سفر خروج باب۲۰ شماره ۵ می نویسد: زیرا که من یهوه خدای تو می باشم خدای غیور هستم که انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سیم و چهارم از آنانی که مرا دشمن دارند می گیرم. ولی در کتاب حزقیال باب ۱۸ شماره ۲۰می نویسد: پسر متحمل گناه پدرش نخواهد بود و پدر متحمل گناه پسرش نخواهد بود.
۵- در کتاب ارمیا باب۵۲ شماره ۲۸-۳۰ می نویسد: و این است گروهی که نبوکد نَصر به اسیری برد، در سال هفتم سه هزار وبیست وسه نفر از یهود را، به اسیری برد و در سال بيست وسوم هفتصد وچهل وپنج نفر از يهود را به اسيري برد پس جمله کسان چهار هزار و ششصد نفر بودند ولی در کتاب دوم پادشاهان باب۲۴ شماره۱۴ می نویسد: وجمیع ساکنان اورشلیم و جمیع سرداران و جمیع مردان جنگی که ده هزار نفر بودند اسیر ساخته برد و جمیع صنعتگران و آهنگران نیز چنانکه سوای مسکینان اهل زمین کسی باقی نماند. البته چنانکه از شماره ۱۲ همین باب استفاده می شود این اسیری مربوط به سال هشتم سلطنت نبوکد نصر است. و هرگاه اسیران سال نهم و نوزدهم را که در باب بیست و پنجم ذکر می کند به آن اضافه کنیم از این تعداد خیلی بیشتر می شود. ضمناً کتاب ارمیا جلای سوم را در سال بیست و سوم سلطنت نبوکد نصر می داند. ولی کتاب دوم پادشاهان در سال نوزدهم آن و صاحب کتاب انیس الاعلام در حدود چهل غلط و پنجاه اختلاف از عهد قدیم ذکر کرده هر که طالب باشد می تواند به جلد اول چاپ قدیم از صفحه ۱۶۷تا۱۷۸ و از صفحه ۱۹۶تا۲۰۰ مراجعه کند.
بعضی از احکام تورات: در تورات و کتب عهد قدیم احکامی یافته می شود که امکان ندارد این احکام از جانب خدا باشد و چون نقل آنها دراین مختصر موجب درازی سخن می شود تنها به آدرس آنها اکتفا می شود.
۱- سفر لاویان باب۱۲ حکم زنی که وضع حمل کند.
۲- سفر لاویان باب ۱۳ حکم رخت کسي كه بلای برص گرفته باشد.
۳- سفر لاویان باب ۱۴ حکم تطهیر شخص مبروص.
۴- سفر لاویان باب ۱۴ حکم خانه كسي که مبتلا به برص شود.
۵- سفر لاویان باب ۱۵ حکم کسی که خون قروح و جروح دارد.
۶- سفر لاویان باب ۱۶ حکم راجع به زنی که حیض و استحاضه دارد.
۷- سفر لاویان باب ۱۶ حکم راجع به دو بز قربانی یکی برای خدا و دیگر برای شیطان
۸- سفر لاویان باب ۱۷ حکم کسی که گاو و گوسفند در لشکرگاه ذبح کند.
۹- سفر اعداد باب ۱۹ حکم مس میت
۱۰- سفر اعداد باب ۱۹ حکم کسی که در خیمه اجتماع بمیرد.
۱۱- سفر اعداد باب ۱۹ شماره ۱۶ " هر که در بیابان کشته، شمشیر یا میته یا استخوان آدمی یا قبری را لمس نماید هفت روز نجس باشد."
۱۲ سفر خروج باب ۲۱ شماره ۲۹ " هر گاه گاوی به شاخ خود مردی یا زنی را بزند که او بمیرد البته گاو را سنگسار کنند."

نظرات (0)

هنوز نظری ارسال نشده است

  1. بهتر است نام و نظر خود را فارسی تایپ کنید ( برای انتشار سریع نظر یا افزودن فایل پیوست، باید وارد حساب کاربری خود شوید )
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت