او مسیح تازه ای را خلق کرد

پولس با اینکه شاگرد مسیح نبود اما به عنوان دومین شخص بزرگ مسیحی از آن یاد می شود!

اوچند سال پس از میلاد مسیح در خارج از سرزمین فلسطین، در شهر طَرَسوس در خانواده ای یهودی متولد شد. نام اصلی او قبل از گرویدن به مسیحیت شائول بوده است اما پس از گرایش به مسیحیت نام پولس را برگزید که ترجمه یونانی واژۀ شائول و به معنای کوچک است .
پدرش در عین یهودی بودن توانسته بود با پول و ثروتی که داشت تابعیت روم را کسب کند.در جوانی چند سالی در بیت المقدس سکنی گزید و به تحصیل کتاب مقدس و فراگیری اعتقادات یهودی پرداخت. 
اولین بار کتاب مقدس نام وی را در داستان شهادت استیفان که برگزیدۀ حواریون بود، مطرح کرده است. پولس در زمرۀ مخالفان وی و دست اندرکار شکنجۀ او بود (اعمال، ۷: ۵۷). پس از شهادت استیفان، پولس با اخذ فرمانی از مجمع یهودیان اورشلیم، برای دستگیری و آزار نوایمانانِ مسیحی و دستگیری آنان برای محاکمه در اورشلیم، به سمت دمشق حرکت کرد. در اثنای همین سفر بود که به ناگاه رؤیایی عجیب مسیر زندگیش را دگرگون کرد. مسیح بر او ظاهر شد و نکوهش کرد که چرا مسیحیان را آزار می دهی؟ پولس در همان لحظه به مسیح ایمان آورد و انقلابی در شخصیت وی پدیدار شد و از مسیح علیه السلام مأموریت یافت که حامی دین جدید باشد!!!
به گفتۀ برخی منابع تاریخی، پولس سه مسافرت تبلیغی کرده است. در مسافرت اول، برنابا همسفر او بود و مرقس در برخی نقاط با این دو نفر همراه شد. 
در این سفرآنها بر این مطلب اصرار ورزیدند که تمام کسانی که به آئین مسیح می گروند باید به شریعت موسی پایبند باشند. 
اندکی بعد، سفر تبلیغی دوم پولس آغاز شد. در این مسافرت به علت اختلافات شدیدی که بین برنابا و پولس در گرفت، پولس به جای برنابا شخصی به نام سیلا را با خود برد. در این سفراو با دیدن خوابی که بر اساس آن، پولس مأموریت هدایت اهالی اروپا را پیدا می کرد، عزم سفر به آن دیار را کرد. دو سال هم در قرنتیه (کورنتس) (از شهرهای یونان قدیم) اقامت کرد و پس از بنا نهادن دو کنیسۀ مهم به انطاکیه بازگشت. 
سفر تبلیغی سوم پولس از سال ۵۴ آغاز شد. نفوذ تعلیمات وی موجب مقاومت غیرمتدینان شد و او را وادار به خروج از آن شهر کردند. پس از این ماجرا او به فلسطین رفت ولی باز هم به فعالیت تبشیری خود ادامه داد و بالاخره بین سال های ۶۴ تا ۶۸ در روم به قتل محکوم شد.
ویل دورانت پولس را بیشتر دارای ذهنی نافذ و پرشور می داند تا مهربان و مؤدب. او بیشتر متمایل به هیجان پذیری و تخیل بود تا عینیت و بی طرفی. او مرد عمل بود اما فکرش وسیع نبود و خود را الهام شده از جانب خدا و قادر به اعجاز می پنداشت. بیشتر حواریان به وی اعتماد نداشتند ولی برناباس که خودش نوایمان بود دست موافقت به او داد. 
پس از پایان سفر تبلیغی اول و در شهر انطاکیه، پولس و برناباس خود را با مسئلۀ مربوط به ختنۀ افرادی که مسیحی می شوند روبرو دیدند. پولس می گوید که در انطاکیه رودرروی پطرس ایستاده و او را به دورویی متهم کرده است.
پولس معتقد بود که نباید اولاد را مختون ساخت و به شریعت رفتار کرد. روش او جماعت مسیحی روم را که پولس به آنان برخورد نیز آزرد. اینان پطرس را از روی وفاق پذیرفته بودند ولی در مقابل پولس به سردی رفتار می کردند.
در سفر تبلیغی دوم، چون آگاهی یافت که نفاق ها و بحران های ناشی از فساد اخلاقی کلیسای کورنت را مغشوش کرده است، نه تنها این کلیسا را در چندین رساله تشنیع کرد، بلکه شخصاً به آنجا رفت (سال ۵۶ م) تا با عیبجویان رویاروی شود. اینان او را متهم کردند که از موعظه اش استفادۀ مادی می برد و دوباره خواستار آن شدند که تمام مسیحیان مطیع کامل شریعت یهود شدند. در میان همۀ این عذاب ها اطلاع یافت که فرقۀ طرفدار ختنه آشکارا موافقت نامۀ منعقده در اورشلیم را نقض کرده، به غلاطیه رفته اند و از همۀ گرویدگان رعایت کامل شریعت یهود را خواستار شده اند. رساله ای برآشفته به غلاطیان نوشت که در آن روابط خود را با مسیحیان متمایل به آیین یهود قطع می کرد و اعلام می داشت که مردم با وابسته بودن به شریعت موسی علیه السلام نجات نمی یابند.
پولس تا یک قرن پس از مرگش تقریباً فراموش شده ماند. ولی هنگامی که نخستین نسل های مسیحی از میان رفتند و روایات شفاهی حواریون محو شدن آغاز کرد، هنگامی که صدها گونه بدعت روح مسیحیت را بر هم زد، رساله های پولس چهارچوبی فراهم آورد تا نظامی با ثبات شکل گیرد که جماعات پراکنده را به صورت کلیسایی مقتدر گرد هم جمع کند. حتی با وجود این، پانزده قرن سپری شد تا لوتر پولس را رسول اصلاح مذهب گردانید و «کالون» در آقار او عقیدۀ تضاد را کشف کرد. کیش پروتستان نشانۀ پیروزی پولس بر پطرس و نهضت مذهبی بنیادگرایی نشانۀ پیروزی پولس بر مسیح بود .
او صریحاً اعلام کرد که دیگر عمل ختنه وجوبی ندارد و همچنین رعایت حلال و حرام در طعام و شراب ضروری نیست و افراد بشر را به نجس و طاهر تقسیم نباید کرد و فرقۀ متعصبان و پای بندان به شریعت موسوی در کلیسای اورشلیم بر سر این قضایا با پولس حواری به مخالفت و نزاع برخاستند. وی در آن شهر با پطرس و یوحنا و یعقوب حواری مباحثه کرد و آنها به حمایت و تأیید عقاید او برخاستند، مشروط بر آن که دایرۀ تبلیغ وی محدود به امم غیرمختون باشد و دیگر رسولان به دعوت از قوم مختون (۱) بپردازند.
گرچه پولس در برخی مواضع به جهت تواضع خود را کمترین رسولان دانسته و گفته است: «من کمترینِ رسولان هستم و لایق نیستم که به رسول خوانده شوم چون که بر کلیسای خدا جفا می رساندم»(اول قرنتیان ۱۵: ۹)، خود را در حد بزرگ ترین رسولان نیز قرار داده، چنین گفته است: «مرا یقین است که از بزرگ ترین رسولان هرگز کمتر نیستم اما هر چند در کلام نیز امّی باشم لیکن در معرفت نی بلکه در هر امری نزد همه کس به شما آشکار گردیدم. آیا گناه کردم که خود را ذلیل ساختم تا شما سرافراز شوید؟»(دوم قرنتیان، ۱۱: ۵) وی خود را تأیید شده و دربردارندۀ روح القدس می پندارد در رسالۀ اول قرنتیان می گوید: «من نیز گمان می کنم که روح خدا را دارم.» (اول قرنتیان، ۷: ۴)
از کلمات پولس معلوم می شود که مجرد می زیسته است. در توجیه به زنان و مجردان گفته است: «لکن به مجردین و بیوه زنان می گویم که ایشان را نیکو است که مثل من بمانند لکن اگر پرهیز ندارند نکاح بکنند زیرا که نکاح از آتش هوس بهتر است.» (اول قرنتیان، ۷: ۶)
عباراتی از کتاب مقدس اشاره می کند که پولس در ضمن موعظه اجرت می گرفت و صدقات کلیساها را نیز جمع آوری می کرد. او در رسالۀ دوم خطاب به قرنتیان گفت: «آیا گناه کردم که خود را ذلیل ساختم تا شما برافراز شوید در اینکه به انجیل خدا شما را مفت بشارت دادم کلیساهای دیگر را غارت نموده اجرت گرفتم تا شما را خدمت نمایم و چون به نزد شما حاضر بوده محتاج شدم بر هیچ کس بار ننهادم زیرا برادرانی که از مکادونیه آمدند رفع احتیاج مرا نمودند.»(دوم قرنتیان ۱۱: ۷) در رسالۀ اول قرنتیان نوشت: «آیا اختیار خوردن و آشامیدن نداریم ... یا من و برنابا به تنهایی مختار نیستیم که کار نکنیم؟ کیست که هرگز از خرجی خود جنگ کند یا کیست که تاکستانی غرس نموده از میوه اش نخورد یا کیست که گله ای بچراند و از شیر گله ننوشد.»(اول قرنتیان ۹: ۴)
در نامۀ اول قرنتیان هم نحوۀ جمع آوری صدقات را بیان کرد و چنین نوشت: «اما دربارۀ جمع کردن زکات برای مقدسین چنانکه به کلیسای غلاطیه فرمودم شما نیز همچنان کنید. در روز اول هفته هر یکی از شما به حسب نعمتی که یافته باشد نزد خود ذخیره کرده بگذارد تا در وقت آمدن من زحمت جمع کردن نباشد و چون برسم آنانی را که اختیار کنید با مکتوب ها خواهم فرستاد تا احسان شما را به اورشلیم ببرند و اگر مصلحت باشد که من هم بروم همراه من خواهند آمد.»(اول قرنتیان ۱۶: ۱۸) شاید به همین دلیل کلیسای کورنت پولس را متهم به سوء استفادۀ مادی از تبلیغ می کرد. این مسئله از زاویه ای دیگر هم قابل بررسی است. پولس و طرفداران وی به درگیری با رومیان علاقه ای نشان نمی دادند. از تعالیم پولس بوی سازش با حاکمان به مشام می رسید. او پادشاهان را نمایندگان خداوند بر روی زمین می دانست و معتقد بود که سلسله مراتب را خداوند ترتیب داده و هر کس که با صاحبان قدرت مقابله کند با تقدیر خداوند مقابله کرده است. حاکم خادم خداست که شمشیر را بیهوده برنمی دارد، پس باید مطیع حاکمان بود. پولس به این اندازه هم کفایت نمی کند و مؤمنان را فرا می خواند که صلوات و دعا و مناجات و شکر برای پادشاهان و صاحب منصبان به جای آورند. (اول تیموتائوس ۲: ۱)
به این ترتیب، پولس می توانست طبقۀ فرهیخته و سرشناس امپراتوری را که از موقعیت اقتصادی رضایت بخشی برخوردار بودند جذب کند و با استفاده از منابع مالی آنان بینوایان را به آیین جدید دعوت کند

از کلمات پولس در رسالات مختلف چنین استنباط می شود که احتمالاً وی در رأس تشکیلاتی مرکب از افرادی چون تیموتائوس، لوقای طبیب، مرقُس، اپِلُس، فلیمون، ارسترخس، یُسطُس، دیماس، ارخِپُس، سلوانس، زیناس، انیسمیس و برخی افراد دیگر بود که وظیفۀ آنان تبلیغ مسیحیت پولسی و جلوگیری از ترویج خط مشی پطرس بود (اول قرنتیان ۴: ۱۷ ، دوم قرنتیان ۷: ۱۳، کولسیان ۴: ۲۳).
بستانی در شرح حال اپلس اختلاف بین او و پطرس را به قدری عمیق می داند که چندین سال پس از مرگ پطرس، کلیسای روم در سال ۹۵ میلادی مجبور به مداخله برای پایان دادن به اختلافات جناح طرفدار پولس و طرفداران پطرس شد.
آرای پولس
پولس که خود عیسی را از نزدیک نشناخته بود. به تعالیم عیسی اشاره نمی کند، عنوان ناصری را به کار نمی برد، مطلبی را به رسولان فلسطینی که ملازمان مسیح بودند نسبت نمی دهد و مرجعی را برای تأیید سخنان خود معرفی نمی کند. عیسای مورد نظر او از طریق تجربۀ شخصی به دست آمده است. بنابراین، آثار پولس برای شناسای عیسای تاریخی چندان کمکی به ما نمی کنند. شاید بتوان ادعا کرد که پولس عیسایی غیر از آنچه رسولان دیده اند، خلق و معرفی کرده است. خود او خبر از دو گرایش مختلف در مسیح شناسی می دهد. در آثار وی کسانی که به مسیحی غیر از آن که او موعظه کرد(دوم قرنتیان ۱۱ و ۴) و انجیلی غیر از آنچه او به آن بشارت دهند، مورد(غلاطیان: ۱: ۶) لعن قرار گرفته اند. 
در تعالیم رسولان، بشارت به ملکوت آسمان محور اصلی تبلیغات است. این واژه در تعالیم پولس نقش خود را از دست داده جای خود را به چند مفهوم کلیدی، از جمله رستاخیز، فداء، فیض و ایمان می دهد اما در دیدگاه های پولس می توان بر دو مسئله مهم، یعنی الهیات عیسی – خدایی و نفی شریعت اشاره کرد. این دو موضوع مهم عامل اساسی موفقیت پولس در جذب یونانیان و بت پرستان بود – آنان که با اندیشۀ خدایی بشر پیوند ذهنی عمیقی داشتند و احکام شریعت موسوی جاذبۀ چندانی برای آنان نداشت.
الهیات پولس
شناسایی الهیات عیسی – خدایی پولس نیازمند آشنایی با فرهنگ دینی فلسطین، سوریه، آفریقای شمالی به ویژه اسکندریه، آسیای صغیر، ایران و یونان است. فلسطین در صدر مسیحیت چهارراه تلاقی اندیشه های مختلف بود. پولس به یهودیت، آیین میترا (پرستش خورشید) و اندیشه های یونانی آشنایی نزدیکی داشت. از ابتدای قرن سوم قبل از میلاد، جریانات عرفانی مهم ترین عامل در شکل دادن تفکر یونانی مآب بود. در این دوره، عرفان ثنوی به صورت آیین های گنوسی نمایان شد. ادیان مشرق زمین از جمله میترائیسم و مذاهب اسرارآمیز، با مکاتب فلسفی و اندیشه های ارسطویی، رواقی و فیثاغورثی جمع شد و در چهارچوب تفکر افلاطونی، فلسفۀ افلاطونی میانه ای ساخت که گرایش عارفانه داشت و همراه با عرفان ثنوی جهان بینی حاکم این دوره، یعنی از یک قرن قبل از میلاد تا اواخر قرن سوم را تشکیل داد. پولس متأثر از این جریان فلسفی عرفانی بود و بسیاری از افکار و مصطلحات آنان را به مسیحیت منتقل کرد.
به گفتۀ ویل دوران، پولس در اثر بدبینی و پشیمانی خودش و همچنین بر اثر دیدگاه دگرگون شده اش از مسیح و شاید تحت تأثیر نظریات افلاطونی و رواقی دربارۀ ماده و جسم – که در این تفکرات آلات شر قلمداد می شدند – الهیاتی به وجود آورد که در سخنان مسیح چیزی جز نکات مبهم از آن نمی توان یافت. واژۀ کوریوس (خداوندگار)، که پولس به مسیح اطلاق می کند، همان عنوانی است که کیش های سوریه و یونان به دیونوس که می مرد و رستگاری را عملی می ساخت، داده بودند. غیریهودیان انطاکیه و شهرهای دیگر، که هرگز عیسی علیه السلام را در حیاتش نشناخته بودند، نمی توانستند او را به جز به شیوۀ خدایان منجی بپذیرند و پولس به این الهیات مردم پسند پاره ای مفاهیم عرفانی افزود که قبلاً بر اثر کتاب حکمت و فلسفۀ فیلون جاری و ساری بود.
ویژگی مهم جامعۀ روم به بسط مسیحیت پولسی کمک فراوانی کرد. به دلیل گستردگی امپراتوری روم، اقوام و فرهنگ های مختلف در آن جریان داشت. اساطیر مصری بسیار رایج و پرستش ایزیس و هوروس معمول بود. میترائیسم که تلفیقی از مهرپرستی آریاییان قدیم و دین زرتشت بود، شیوع بسیار داشت و پرستش خورشید دین رسمی دولت روم محسوب می شد.
پولس می گفت: «مسیح حکمت خدا و نخست زادۀ تمامی آفریدگان است. او قبل از همه است و همه چیز در وی قیام دارد و به وساطت او هر چیز آفریده شده است. او مسیح یهود نیست که اسرائیل را از زنجیرهایش می رهاند. او لوگوس (کلمه) است که مرگش همه را نجات می دهد.»
جان ناس، نویسندۀ کتاب تاریخ جامع ادیان در این مبحث می نویسد:

«چون غیریهودیان او را نمی پذیرفتند از این رو، پولس از راه دیگری که متناسب با فکر و اندیشه آنها بود وارد شد و مسئلۀ مرگ و بعد از مرگ و رجعت عیسی را به نحوی دیگر تفسیر کرد او گفت عیسی مسیح موجودی آسمانی است که طبیعت و ذاتی الوهی دارد ولی تنزل کرده و صورت انسانی را گرفته و از آسمان به زمین فرود آمده است. با این اندیشه و تعلیم بزرگ که عبارت است از اصل ظهور روح الهی در پیکر بشری عیسی ، پولس توانست به کلی امت های غیریهودی را به خود معتقد سازد زیرا این ملل همه تحت نفوذ مذاهب اسرارآمیز یونان بودند و اصل طلب حیات جاوید و اتصال نفس بشر با روح خدایان در آنها نفوذ کرده و ریشه دوانیده بود و بر طبق مبادی عرفانی، یونانی ها بر این اعتقاد بودند که جسد فانی و جسم ف اسد را با عبادت روحانی جنبۀ الهی و ازلیت می توان داد.»
پولس در وصف مسیح می گوید: «و او صورت خدای نادیده است، نخست زادۀ تمامی آفریدگان زیرا که در او همه چیز آفریده شد آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است از چیزهای دیدنی و نادیدنی و تخت ها و سلطنت ها و ریاسات و قوات. همه به وسیلۀ او و برای او آفریده شد و او قبل از همه است و در وی همه چیز قیام دارد و او بدن یعنی کلیسا را سر است زیرا که او ابتدا است و نخست زاده از مردگان تا در همه چیز او مقدم شود.»(کولسیان ۱: ۱۵)
پولس مسیح را فرزند خدا می داند. به اعتقاد او، جسم عیسی از نسل داوود و روح او پسر خدا است. (رومیان ۱: ۳) با وجود این، از برخی کلمات منسوب به وی استنباط می شود که احتمالاً فرزندی عیسی را تشریفی و افتخاری می داند. وی می گوید: «هر کاهن بزرگ از میان مردم برگزیده شد تا نمایندۀ مردم در حضور خدا باشد... هیچ کس اختیار ندارد این افتخار را نصیب خود بسازد، بلکه فقط با دعوت خدا به این مقام می رسد، همان طور که هارون رسید. مسیح هم همین طور، او افتخار کاهن بزرگ شدن را برای خود اختیار نکرد، بلکه خدا به او فرمود: تو پسر من هستی، امروز پدر تو شده ام.» و نیز در جای دیگر می فرماید: «تو تا ابد کاهن هستی کاهنی در رتبۀ ملکی  صدق(عبرانیان ۵: ۱).»
پولس عیسی را هم ذات با پدر می داند اما رساله های وی نمایانگر آن است که رتبه ای پایین تر از خدای پدر برای مسیح قائل است. او خدای پسر را مطیع پدر و واسط میان خدا و بشر می داند: «اما زمانی که همه مطیع وی شده باشند، آنگاه خود پسر هم مطیع خواهد شد او را که همه چیز را مطیع وی گردانید تا آن که خدا کُل در کُل باشد.» (اول قرنتیان ۱۵: ۲۸) «خدا واحد است و در میان خدا و انسان یک متوسطی است یعنی انسانی که مسیح عیسی می باشد.» (اول تیموتائوس ۲: ۵) در اعتقاد او، عیسی به دنیا آمده است تا با مرگ خود گناهکاران را نجات بخشد. (اول تیموتائوس ۱: ۱۵، کولسیان ۳: ۱؛ عبرانیان ۱: ۳) شأن عیسی مانند شأن اوزوریس است – خدایی که مرد تا زنده شود و حیات جاودانی را به بشر عطا کند.
دیدگاه پولس در مورد خدای مسیح از انسجام کامل برخوردار نیست برخی عبارت های دوپهلو انتساب آموزۀ عیسی خدایی به وی را با تردید مواجه می کند. به نظر می رسد اندیشۀ تثلیث در زمان پولس کاملاً شکل نگرفته و به تدریج تدوین شده است. به همین دلیل در کلمات پولس روح القدس، رسانندۀ محبت خداوند، عطا کنندۀ خوشی، امیدبخش و آموزنده نامیده شده است اما هیچیک از این رسالات، روح القدس را اقنوم سوّم تثلیث و خدای روح القدس معرفی نمی کند:
«اما خدا آنها را به روح خود بر ما کشف نموده است زیرا که روح همه چیز حتی عمق های خدا را نیز تفحص می کند زیرا کیست از مردمان که امور انسان را بداند جز روح انسان که در وی می باشد که همچنین نیز امور خدا را هیچ کس ندانسته است جز روح خدا.» (اول قرنتیان ۲: ۱۰)
«زیرا که محبت خدا در دل های ما به روح القدس که به ما عطا شد ریخته شده است.»(رومیان ۵: ۵)
«ثمرۀ روح، محبت و خوشی و سلامتی و حلم و مهربانی و نیکویی و ایمان و تواضع و پرهیزکاری است.» (غلاطیان ۵: ۵)
«زیرا که ما به واسطۀ روح از ایمان مترقّب امید عدالت هستیم.» (غلاطیان ۵: ۲۲)
در کلمات پولس عباراتی یافت می شود که حاکی از اعتقاد وی به جبر است. در اعتقاد وی، خوبی و بدی افراد خارج از قدرت و ارادۀ آنان است و انسان ها، از قبل از تولد، خوب یا بد برگزیده شده اند. در رساله خطاب به رومیان نوشت: «پس چه گوئیم آیا نزد خدا بی انصافی است؟ حاشا زیرا به موسی می گوید رحم خواهم فرمود بر هر که رحم کند و رأفت خواهم نمود بر هر که رأفت نماید. لاجرم نه از خواهش کننده و نه از شتابنده، بلکه از خدای رحم کننده زیرا کتاب به فرعون می گوید: برای همین ترا برانگیختم تا قوت خود را در تو ظاهر سازم و تا نام من در تمان جهان ندا شود. بنابراین، هر که را بخواهد رحم کند و هر که را بخوهد سنگدل می سازد. پس مرا گویی دیگر چرا ملامت می کند؟زیرا کیست که با ارادۀ او مقاومت نموده باشد.» (رومیان ۹: ۱۴)
به عقیدۀ وی، رحمت خداوند نه به واسطۀ اعمال ما بلکه به رحمت خود با غسل تعمید اعطا می شود «لیکن چون مهربانی و لطف نجات دهندۀ ما، خدا، ظاهر شد نه به سبب اعمالی که ما به عدالت کرده بودیم بلکه محض رحمت خود ما را نجات داد به غسل تولد تازه (تعمید) و تازگی که از روح القدس است.» (تیطس ۳: ۴)
انتقاد از پولس
اغلب وی را تحریف کنندۀ عقاید سادۀ مسیح می دانند. تفاوت میان پولس از یک سو و عیسی و حواریان از سوی دیگر در پاسخ به یک پرسش نهفته است: آیا در تبلیغ و ترویج دین باید اصل را بر حفظ آموزه ها و چهارچوب های دین گذاشت و با حفظ مبانی دین به جذب دیگران پرداخت یا آن که توسعۀ دین و جذب افراد بیشتر درجه ای از اهمیت را داراست که می توان بر آن اساس، معارف دینی را تغییر داد و تأویل کرد؟عیسی و حواریان گزینۀ اول و پولس گزینۀ دوم را برگزیده بود. به همین دلیل، برای جذب هر چه بیشتر ساکنان امپراتوری به دین جدید، آن را به طور اساسی بازنگری و مطالبی را در آن وارد کرد. این مطالب به قدری ریشه دار و گسترده بود که می توان ادعا کرد که پولس بنیانگذار دینی جدید با استفاده از پوشش مسیحیت بود.

داستان ایمان آوردن پولس و تأیید شدن وی توسط رسولان و مأموریت تبلیغی اش در میان رسولان و حواریان تنها در کتاب اعمال رسولان آمده است. نویسندۀ این کتاب لوقای طبیب، از همکاران و طرفداران پولس است و به راحتی می توان حدس زد که پولس و یا طرفداران وی در تنظیم مطالب آن نقش داشته اند. از سوی دیگر، لوقای طبیب نه در زمرۀ حواریان است و نه دلیلی بر تأیید شخصیت وی از طرف رسولان مسیح در دست داریم. بنابراین، ما با ادعای رسالت پولس و هدایت یافتنش از روح القدس، تنها به واسطۀ رساله های پولس و طرفدارانش آشنا می شویم و هیچ دلیل دیگری بر تأیید شخصیت پولس در دست نیست، بلکه می توان قرائتی برخلاف ادعاهای پولس یافت.

یعقوب رهبر کلیسای اورشلیم و از رسولان مسیح در رسالۀ خود مطالبی در دفاع از شریعت می نگارد که کاملاً برخلاف دیدگاه پولس در رساله به رومیان است. گویا این دو رساله علیه یکدیگر نگاشته شده اند.

یعقوب در رسالۀ خود، که در مخالفت با گرایش های شریعت زدایانه به رشتۀ تحریر درآورده، نوشته است: «ای برادران من چه سود دارد اگر کسی گوید ایمان دارم وقتی که عمل ندارد. آیا ایمان می تواند او را نجات بخشد؟ پس اگر برادری یا خواهری برهنه و محتاج خوراک روزینه باشد و کسی از شما بدیشان بگوید به سلامتی بروید و گرم و سیر شوید لکن مایحتاج بدن را به ایشان ندهد چه نفع دارد. همچنین ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است، بلکه کسی خواهد گفت: تو ایمان داری و من اعمال دارم ایمان خود را بدون اعمال به من بنما و من ایمان خود را از اعمال به تو خواهم نمود. تو ایمان داری که خدا واحد است و نیکویی می کنی شیاطین نیز ایمان دارند و می لرزند ولیکن ای مرد باطل آیا می خواهی دانست که ایمان بدون عمل باطل است؟ آیا پدر ما به اعمال عادل نشد وقتی که پسر خود اسحاق علیه السلام را به قربانگاه گذرانید... پس می بینید که انسان از اعمال عادل شمرده می شود نه از ایمان تنها و همچنین آیا راحاب فاحشه نیز از اعمال عادل شمرده نشد وقتی که قاصدان را پذیرفته به راهی دیگر روانه نمود؟» (یعقوب ۲: ۱۴)
پولس در رساله به رومیان در نقد شریعت گرایی می نویسد: «یقین می دانم که انسان بدون اعمال شریعت محض ایمان عادل شمرده می شود ... به ابراهیم و ذریت او وعده که او وارث جهان خواهد شد، از جهت شریعت داده نشد، بلکه از عدالت ایمان زیرا اگر اهل شریعت وارث باشند، ایمان عاطل شد و وعده باطل.» (رومیان ۳: ۲۸ وعبرانیان ۱۱: ۳۱)
نکتۀ جالب توجه دیگر آن است که پولس اظهار می کند که در اورشلیم مورد آزار یهودیان قرار گرفته است. این در حالی است که پطرس و پس از او، یعقوب در اورشلیم زیسته اند. به راستی یهودیانی که تاب تحمل رسولان عیسی را داشتند چرا با پولس به سختی برخورد کردند؟
باید به این نکته توجه کرد که مسیحیت در ابتدا دینی جدا از یهود نبود. مسیحیان یهودیانی بودند که به دقت مراقب حفظ شریعت موسوی بودند و تفاوتشان با دیگر یهودیان در اعتقاد به ظهور پیامبری جدید بود که به نزدیک بودن ملکوت خدا بشارت می داد. اما پولس با نفی شریعت و ارائۀ الهیات عیسی ، خدایی، از دیدگاه یهودیان شخصیتی مرتد به حساب می آمد. از همین نکته می توان دریافت که یعقوب و پطرس هیچگاه برای نفی شریعت مصالحه ای با پولس انجام ندادند و الهیات عیسی – خدایی او را هم نپذیرفتند وگرنه مورد غضب شدید یهودیان قرار می گرفتند. شاید بتوان احتمال داد که مخالفان اصلی پولس در اورشلیم را یهودی – مسیحیان تشکیل می دادند.
برخی به این نکته اشاره کرده اند که افکار پولس تا حدود یک قرن ناشناخته مانده بود. زمانی که بدعت ها و اختلاف نظرها موجودیت کلیسا را در معرض خطر قرار داد، رسالات پولس چهارچوبی فراهم کرد تا عقاید مسیحی بر اساس آن تنظیم شود.
می توان حدس رد که در زمان حیات رسولان که شاهدان عینی حیات عیسای بشری بودند، زمینۀ مناسبی برای طرح الهیات عیسی علیه السلام – خدایی پولس در سرزمین فلسطین فراهم نشد. این عقاید تنها در زمان غیبت آنان زمینۀ رشد یافت.
با وجود آن که براساس گفتۀ پولس، وی مأمور هدایت غیریهودیان و پطرس و رسولان دیگر عهده دار هدایت یهودیان بودند،محل شهادت پطرس را شهر روم دانسته اند. اما محققان بر این باورند که داستان شهادت پطرس در روم به این منظور اختراع شد که نشان دهندۀ وحدت رویّۀ این دو رسول باشد و اخبار شایع در مورد دشمنی آنها را تکذیب کند. البته غرض مهم دیگر، یعنی توجیه ارجحیت کلیسای روم به کلیساهای دیگر هم از اهداف این داستان سرایی بود.
پی نوشت
 ۱- این عبارت قرینه ای است بر اینکه عیسی علیه السلام و حواریان مأمور تبلیغ در میان بنی اسرائیل بوده اند و رسالت مسیح علیه السلام که حواریان مبلغ آن بودند جهانی نبوده است


نظرات (0)

هنوز نظری ارسال نشده است

  1. بهتر است نام و نظر خود را فارسی تایپ کنید ( برای انتشار سریع نظر یا افزودن فایل پیوست، باید وارد حساب کاربری خود شوید )
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت