آزادي از آن دسته كلماتي است كه نياز به معنا كردن و توضيح دادن ندارد چون همه معناي آن را مي دانند آنچه نياز به توضيح دارد قوانين و شرايط آن است چون اين كلمه زياد مورد استفاده و بيشتر سوء استفاده قرار مي گيرد شايد لازم باشد ابتدا منظور خود را از آن مشخص كنيم
اول اين را بگوييم كه منظور ما از آزادي ، آزادي مطلق نيست چون به طور كلي چنين چيزي امكان ندارد
انسان هر چقدر هم كه آزاد باشد نمي تواند از محدوديتهايي مانند زمان و مكان و محدوديت هاي ذاتي خود فرار كند! تنها كسي كه آزادي مطلق دارد خدا است ولي ساير موجودات از آن جهت كه مخلوقند محدوديتهايي دارند كه هيچ گاه نمي توانند از آن خلاص شوند چون آزادي مطلق يعني از بين بردن همه محدوديتها كه از جمله اين محدوديتها جسم و بدن خود انسان است
ما مي خواهيم پرواز كنيم ، همه چيز داشته باشيم ، ازهيچ قانوني پيروي نكنيم و هيچ كمبودي نداشته باشيم! به نظر شما كدام يك از اينها شدني است؟
قبول داريد كه خواسته هاي ما هميشه جلوتر از داشته های ماست؟
شايد دليل آن هم اين باشد كه كار روح آرزو كردن است ولي نوبت به عمل كه مي رسد ، اين جسم است كه با او همكاري نمي كند. نه فقط جسم كه تمام چيزهايي كه در اطراف ما هستند مانع از رسيدن ما به آرزوهايمان مي شوند ؛ در حالي كه هيچ راه گريزي از اين مسئله نداريم!
ظاهرا كسي براي رسيدن به آرزوهايمان با ما همكاري نمي كند و اين خيلي آزار دهنده است! دوست داشتيم غير از اين باشد ولي نيست! آزادي كامل ، هميشه آرزوي بشر بوده و هست ولي چه كسي تا حالا توانسته به آن برسد؟ اين داستان تلخي است كه ما خيلي وقتها به آن فكر مي كنيم
واقعا چرا ما اينقدر محدوديم؟
اشرف مخلوقات و اينهمه كاستي ؟!! حقيقتا جاي تعجب دارد ؛ ولي مي بينيم اين حقيقتي است كه واقعيت هم دارد . كجا بايد برويم و از چه كسي بايد سراغ بگيريم . . . كه چرا ما اينقدر محدوديم ؟
اين سوال همه ماست
در اين باره كمي بيشتر با هم حرف ميزنيم و اميدواريم به جواب تعدادي از سوالاتمان برسيم
نظرات (0)