در بحث حقوق بشر چند نکته وجود دارد
اول اینکه بدانیم انسان کیست؟ و ارزش او چقدر است؟
دوم اینکه حقوق او چیست؟
سوم چه کسانی به گردن انسان حق دارند ؟
چهارم اینکه چه کسی باید حقوق انسان را تعیین کند؟
انسان و ارزش او در اسلام
از نظر اسلام تمامی فرزندان آدم با هر اعتقاد و ملیت و نژادی که باشند انسان هستند و از این جهت نزد خدا از ارزش و مقام یکسانی برخوردارند به علاوه اینکه ارزش هر انسانی در اسلام به اندازه تمامی انسانهاست و هیچ کس از دیگری بالاتر نیست.
مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا. . . (مائده۳۲) (هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين(بدون دلیل) بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته؛ و هر كس، انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است)
از این جهت است که ارزش یک مسلمان با غیر مسلمان از نظر ذاتی یکی است و تفاوتی از منظر انسانی با هم ندارند و تفاوتهایی که در احکام اسلامی برای هر غیر مسلمانان وضع شده مربوط به مسائلی است که ارتباطی با اصل انسانیت آنان ندارد بلکه دلایل دیگری در کار است که باعث صدور این احکام شده است.
مثلا در اسلام گفته شده که کافر نجس است!
برای غیر مسلمانان سوال پیش آمده که چرا اسلام چنین حکمی را صادر کرده؟!
برای جواب به این مسأله خوب است بدانیم که در اسلام به چیزهایی که مسلمانان باید از آن دوری کنند نجس می گویند خواه این دوری ، از یک فرد باشد یا یک شیء! و این مسئله هیچ معیاری برای ارزش گذاری انسانها نیست. مثلا اگر یک مسلمانان هم از دنیا برود ، بدن او نجس می شود و در صورت لمس ، غسل برای لمس کننده واجب می شود حتی اگر شخصی که از دنیا رفته یک دانشمند یا مرجع تقلید هم باشد این قضیه درباره او صادق است. ولی اگر کسی در میدان جنگ شهید شود نیاز به غسل ندارد هر چند بدن و لباس او پر از خون باشد که خودش نجس است و این هیچ ارتباطی با ارزش آن شخص در زمان حیاتش ندارد. با این مقدمه اینطور می گوییم که :
خدا در قرآن گفته ، مشرکین نجس هستند دقت در این آیه نشان می دهد که این حکم هیچ ارتباطی با اصل انسانیت مشرکین(که همه از نوع بشر و دارای کرامت انسانی هستند) ندارد بلکه به این خاطر است که رفت و آمد مشرکین با مسلمانان تبعات بعضا جبران ناپذیری را برای مسلمانان در پی دارد. به عنوان مثال ممکن است مشرکین با رفت و آمد آزادانه با مسلمانان اخبار و اسرار مسلمانان را به بیرون منتقل کرده و بر علیه آنان برنامه ریزی کنند و دوم اینکه این رفت و آمد بی قید و شرط باعث تاثیر گذاری مشرکین بر سبک زندگی و عقاید مسلمانان شده و زمینه گمراهی و ارتداد برخی افراد ضعیف الایمان را فراهم می کند و مشخص است که هیچ کدام از این موارد به نفع مسلمانان نیست. به علاوه که جایگاه احکام ، جایگاه ارزش گذاری برای انسانها نیست چون ملاک برتری در اسلام تقوی و پرهیزکاری است
" إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ " (حجرات۱۳) (گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست)
این قاعده به غیر از مواردی که ذکر شد درباره حکم ارث و قصاص هم صادق است.
حقوق انسان در اسلام
حقوق در اسلام به چهار قسمت تقسیم می شود (۱) که یکی از آنها حقوقی است که یک انسان نسبت به سایر انسانها اعم از مسلمان و غیر مسلمان دارد.
هر چند برخی از این حقوق را در ادیانی مانند مسیحیت و یهودیت هم می توان یافت اما وقتی می گوییم اسلام کاملترین دین است طبیعی است که باید کاملترین مجموعه حقوق بشری را هم از او انتظار داشته باشیم. نکته قابل توجه این است که وجود یک قانون به معنای اجرایی شدن آن نیست. چه بسا قوانینی که متروک مانده و کسی به آنها عمل نمی کند. قوانین اسلامی نیز همینطورند. پس وقتی می گوییم اسلام برای همه انسانها حتی غیر مسلمانان حقوقی را در نظر گرفته و آنها را محترم شمرده به این معنا نیست که همه این حقوق کاملا به آنها داده شده و ظلمی به کسی نمی شود.چون در اسلام درست است که قانون گذار خداست ولی مجری این قوانین کسانی هستند که شاید نتوانند یا نخواهند به هر دلیلی آن را اجرایی کنند و این مشکل ربطی به دین اسلام نداشته و همه قوانین دچار چنین معضل و مشکلی هستند. مسئله این جاست که آیا اسلام به عنوان یک دین حقوق انسانها را محترم شمرده یا در هنگام قانون گذاری از آن غافل بوده است.
همانطور که گفتیم اسلام برای همه انسانها حقوقی را در نظر گرفته و آن را محترم شمرده. فرق این حقوق با حقوقی که سایرین وضع کرده اند این است که وضع کننده حقوق در اسلام خدایی است که اولا خالق و صاحب اختیار انسان است و قاعدتا باید حق چنین کاری را داشته باشد و ثانیا از آن جهت که انسان را خلق کرده نسبت به حال و نیاز مخلوقات خود آگاهی و بینش کامل دارد و می داند به چه کسی چه چیزی را بدهد و چه چیزی را از او دریغ کند و چقدر فاصله است میان این قانون گذار با کسی که نه انسانی را خلق کرده و نه نسبت به حال و روز او آگاهی دارد و چنین کسی چگونه می تواند ادعا کند که انسان را می شناسد و می تواند حق وی را مشخص کرده و به او بدهد؟!!
اما دو حقوق از حقوق چهار گانه ای که گفتیم مربوط به حقوق انسان نسبت به خودش و حقوق انسان نسبت به سایر مردم است که ما به آن می پردازیم.
وقتی صحبت از حقوق بشر می شود ذهن افراد تنها به حقوقی که مردم نسبت به یکدیگر دارند توجه می کنند در حالی که اسلام قبل از هر چیز به حقی که هر کس نسبت به خود دارد توجه کرده است و سپس به وظیفه هر شخص نسبت به دیگران پرداخته است. این مسئله از آن جهت اهمیت دارد که در روز قیامت اعضای بدن هر شخص نسبت به حقوقی که از آنها ضایع شده به خدا شکایت کرده یا به نفع او شهادت خواهد داد. در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام به برخی از این حقوق و وظایف پرداخته شده که ذیلا ذکر می کنیم.
زبان : حقش این است که با او سخن زشت نگویی(۲) و او را به گفتن سخن خیر و نیک عادت دهی، تا لازم نشده چیزی نگویی و هر کجا لازم است سخن بگویی و سکوت نکنی و حرفهای بی ثمر و بیهوده نزنی
گوش : حقش این است که تمام آنچه را که شنیدنش حرام است مانند غیبت- سخن چینی– تهمت زدن – افشای اسرار دیگران– مسخره کردن– عیب جویی کردن از دیگران – شهادت ناحق دادن – تحقیر کردن دیگران– وعده دروغ دادن – لقب زشت دادن به دیگران – موسیقی که انسان را از حالت عادی خارج کند و باعث شادی یا غم بیش از اندازه شود گوش نکنی(۳) و به هر آنچه گفتنش به دیگران توصیه شدن گوش بسپاری
چشم : حقوقی که رعایت آن بر صاحبش واجب است شامل: نگاه نکردن به نامحرم - عدم نگاه غضب آلود به دیگران - نگاه حسرتآمیز به امکانات و اموال دیگران نکردن – مطالعه نکردن مطالبی که باعث گمراهی می شود و زمینه گناه و انحراف را فراهم می کند – نگاه کردن به چیزهایی که صاحب آنها رضایت ندارند مانند نگاه نکردن به درون خانه دیگران - نگاه تحقیرآمیز به دیگران نکردن و . . .
پا: حق پا این است که با آن به راه گناه و معصیت نروی و به طرف هر آنچه باعث پیشرفت و بزرگی تو می شود قدم برداری
دست: حق دست این است که با آن از دیگران دستگیری کنی و به کسی لطمه وارد نکنی – خود ارضایی نکنی – در هنگام خوشحالی یا ناراحتی به خود لطمه نزنی – قلم تو به نفع ظالم چیزی ننویسد و . . .
شکم: حق شکم این است که آن را از حلال پر کنی نه حرام – نه آن را بیهوده گرسنه نگه داری و نه آنقدر بخوری که بر هضم آن بر او سخت باشد – چیزی نخوری که می دانی باعث درد و ناراحتی آن می شود – چیزی بخوری که به خوردن آن عادت داری و میدانی بدن تو به آن تقویت می شود و از آنچه باعث ضعف بدن تو می شود دوری کنی
عضو جنسى : در اسلام تنها یک راه برای برآورده کردن نیاز جنسی در نظر گرفته شده و آن هم رفع این نیاز از طریق ازدواج (موقت یا دائم ) است و هر راه دیگری حرام شمرده شده. حق عضو جنسی این است که از آن جز در راهی که خدا مشخص کرده استفاده نکنی و خود را به خود ارضایی ، زنا و هم جنس بازی آلوده ننمایی
به غیر از مواردی ذکر شده که مربوط به حق انسان بر خود است حقوق دیگری هم در اسلام مطرح شده که مربوط به حق ما نسبت به دیگران و دیگران نسبت به ماست
چه کسانی بر انسان حق پیدا می کنند ؟
به طور کلی هر کسی که اجازه داشته باشد در دنیا یا آخرت از انسان شکایت کند به گردن انسان حق پیدا می کند. از این رو تمام انسانهایی که ما بر آنان یا آنان بر ما تاثیر می گذارد نسبت به ما و ما نسبت به آنها حق پیدا می کنیم. طبیعی است زمانی که از حقوق بشر صحبت می کنیم باید حقوق همه این افراد را در نظر بگیریم.
که برخی از آنها شامل موارد زیر می باشد
۱- حق حاکم بر مردم(۴)
۲- حق مردم بر حاکم
۳- حق اقوام و خویشان
۴- حق خانواده(فرزند بر والدین و والدین بر فرزند و خواهر و برادر بر یکدیگر و حق همسران بر یکدیگر)
۵- حق دوست
۶- حق شریک تجاری
۷- حق معلم
۸- حق مالک
۹- حق دانش آموز
۱۰- حق کارگر بر کارفرما
۱۱- حق کارفرما بر کارگر
۱۲- حق کسی که به تو احسان کرده
۱۳- حق همسایه
۱۴- حق طلبکار
۱۵- حق بدهکار
۱۶- حق طرفین دعوا
۱۷- حق کسی که با او مشورت می کنی
۱۸- حق کسی که به مشاور مراجعه می کند
۱۹- حق کسی که از تو نصیحت می خواهد
۲۰- حق نصیحت کننده
۲۱- حق سالخوردگان
۲۲- حق خردسالان
۲۳- حق کسی که از تو کمک می خواهد
۲۴- حق کسی که به او کمک می کنی
۲۵- حق کسی که باعث شادمانی تو شده
۲۶- حق کسی که هم دین و مذهب توست
۲۷- حق اقلیتهای دینی
۲۸- حق کفار و مشرکین
۲۹- حق کسی که با تو می جنگد
۳۰- حق اسیر
۳۱- حق یتیم
۳۲- حق فقیر
۳۳- حق مستاجر
۳۴- حق فروشنده
۳۵- حق خریدار
۳۶- حق همسفر
۳۷- حق همخانه
۳۸- حق خدمتکار خانه
۳۹- حق صاحبخانه
۴۰- حق میهمان
۴۱- حق کسی که به تو پناه آورده
۴۲- حق کسی که به تو ظلم کرده
۴۳- حق کسی که با او غذا می خوری
نکته قابل توجه درباره این حقوق این است که اولا بسیاری از این موارد هیچ جایگاهی در اعلامیه حقوق بشر جهانی ندارند و ثانیا همه این موارد و بیشتر از اینها را نزدیک به ۱۴ قرن پیش ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان شیعه بیان کرده اند! در حالی که تاریخ تصویب اعلامیه حقوق بشر و رسمی شدن آن ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ بر می گردد!! پس تاریخچه حقوق بشری که غرب دم از آن میزند و مدام مسلمانان را به وسیله آن محکوم می کندبه ۱۰۰ سال هم نمی رسد. پس اگر بنا به سابقه هم باشد حقوق بشر در اسلام بیش از ۱۳ قرن از حقوق بشر جهانی جلوتر است.
حقوق بشر را چه کسی باید بنویسد؟
بهترین جواب برای این سوال این است که بگوییم کسی که می خواهد این کار را انجام دهد باید اولابه طور کامل انسان را بشناسد و ثانیا نیازهای او را بداند و ثالثا توانایی احقاق حقوق او را داشته باشد ؛ و تنها کسی که شایستگی تعیین این حقوق را دارد خدای متعال است که هم انسان را خلق کرده ، هم نیازهای او را می داند و هم برای استیفای این حقوق احکامی را وضع کرده تا هیچ حقی از کسی ضایع نشود هر چند ظاهر شدن تاثیرات این احکام به اجرایی شدن آن توسط حکومت و بعضا به خود مردم بر می گردد اما اینکه بدانیم شریعت اسلام چیزی را در این زمینه وا نگذاشته و همه جوانب حقوق بشری را در نظر گرفته موضوعی است که باید به آن توجه شود و شاید تفاوت اساسی میان اساسنامه حقوق بشر اسلامی و غربی نیز همین قضیه باشد چون مرجع صدور یکی خدا (۵) و دیگری انسانی است ، انسانی که نه کسی یا چیزی را آفریده اند ، نه انسان را می شناسد و نه می تواند نیازهای او را برآورده کند برخی تفاوتهایی هم که در این دو اساسنامه دیده می شود به همین خاطر است برای روشن شدن بهتر مسأله ، به ذکر نقاط مشترک و تفاوتهای هر یک از این دو اعلامیه می پردازیم
الف) نقاط اشتراک
موارد اشتراک کلی هر دو نظام حقوقی غرب و اسلام درک و پذیرش نیاز قطعی انسانها است به حقوق و تکالیفی که حیات طبیعی و حیات مطلوب آنان را تأمین نماید و نیز هر دو نظام حقوقی در وضع و تدوین موادی برای رفع نیازمندی های هر دو قسم حیات (حیات طبیعی و حیات مطلوب) اتفاق نظر دارند. اصول یا حقوق مشترک بین نظام حقوقی اسلام و غرب به شرح ذیل است:
۱- حق حیات
هر دو نظام حقوقی صیانت حیات را از هرگونه عوامل مزاحم لازم شمرده، دولت(حکومت) و جامعه را مسئول اجرای جدی این اصل یا حق بنیادین می دانند.
۲- حق کرامت
هر دو نظام حقوقی کرامت و حیثیت انسانی را بسیار با اهمیت تلقی نموده، انسان را از این حق برخوردار می دانند.
۳- حق تعلیم و تربیت
در دو نظام حق تعلیم و تربیت را از اصول حقوقی دانسته، دولت و جامعه را مسئول اجرای این حق تلقی می کنند.
۴- حق آزادی
هر دو نظام حق آزادی را از حقوق اساسی انسان ها تلقی نموده، دولت و جامعه را در آماده کردن محیط زندگی برای برخورداری از این حق اساسی مسئول می دانند. با این تفاوت که در حقوق جهانی اسلام برخورداری از آزادی مشروط به عدم اخلال در انجام تکالیف فردی و اجتماعی ناشی از حقوق مردم جامعه می باشد.
۵- حق مساوات در برابر حقوق و قوانین
هر دو نظام حق مساوات در برابر حقوق و قوانین را بر همه آحاد جامعه لازم و ضروری بر می شمرند، و بر اجرای صحیح این حق از سوی دولت و جامعه تأکید می کنند.
این اصول و حقوق پنجگانه علاوه بر اینکه در نظام حقوقی اسلام و غرب بر رعایت آنها تأکید شده در دو اعلامیه حقوق بشر جهانی و اسلام نیز تصریح شده است. اضافه بر این اصول مشترک موارد مشترک دیگر در دو اعلامیه مذکور به شرح ذیل است.
۶ ـ ممنوعیت بردهداری
بردهداری بهطور صریح در اعلامیه حقوق بشر اسلامی ممنوع شده است. ماده ۱۱ بند الف میگوید:" انسان آزاد متولد میشود و هیچکس حق ندارد او را به بردگی بکشد یا ذلیل و مقهور خویش کند یا از او بهرهکشی کند و بندگی جز برای خداوند متعال وجود ندارد". این ممنوعیت در ماده ۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر هم تصریح شده است. آنجا که بیان میکند: "احدی را نمیتوان در بردگی نگاه داشت و داد و ستد بندگان به هر شکلی که باشد ممنوع است". نکته جالب این است که این موضوع در اعلامیه حقوق بشر اسلامی با تفصیل و توضیح بیشتری آمده است.
۷ـ شناسایی حق مالکیت ادبی
حق دیگر، حق مالکیت ادبی یا استفاده از دستاوردهای علمی، ادبی، هنری و تکنولوژی است. این حق در اعلامیه اسلامی به رسمیت شناخته شده است. آن جا که در ماده ۱۶ مقرر میدارد: "هر انسانی حق دارد از ثمرههای دستاورد علمی یا ادبی یا هنری یا تکنولوژی خود سود ببرد و حق دارد از منابع ادبی و مالی حاصله از آن حمایت کند و ...". همین حق در بند ۲ ماده ۲۷ اعلامیه جهانی نیز تصریح شده که: "هرکسی حق دارد از حمایت معنوی و مادی آثار علمی، فرهنگی یا هنری خود برخوردار شود".
ب) نقاط افتراق
۱- بعد معنوی (خدامحوری، انسان محوری)
از نقاط ضعف اصلی تدوین اعلامیه اسلامی حقوق بشر نادیده گرفته شدن جنبه های معنوی و نگاه صرف مادی به انسان در اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
از نقاط افتراق اصلی و اساسی بین جوامع اسلامی و تفکرات غربی جامعه امروز جهانی در باب موضوعات اصلی زندگی بشر نوع نگاه ها است. بدین معنا؛ که در نگاه اسلامی همه چیز بر محور خداوند و خالق هستی به عبارتی خدامحوری است، اما در تفکرات غربی بر عکس نگاه بر محوریت انسان (اومانیسم) است. از این رو، اعلامیه حقوق بشر نیز بر محوریت تفکرات غربی تدوین شده و همه چیز را حول محور انسان دیده است. در صورتیکه به اعتقاد مسلمانان مذهب منشأ حقوق بشر است و حقوق انسان تنها زمانی می تواند به رسمیت شناخته شده و به اجرا درآید که ملهم از منبع الهی باشد. بر این مبنا، اصولا نظام حقوق بشر در اسلام یک نظام حقوق دینی است.
۲- کرامت و حیثیت
کرامت و حیثیتی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر از آن یاد می شود، پشتوانه منطقی و فلسفی ندارد و مشخص نکرده است که چرا انسان دارای این وصف شده است، ولی در اعلامیه اسلامی، اساس این کرامت را مقام جانشینی خداوند « خلیفه ا… » می داند که آفریدگار جهان به او اعطا کرده است و دیگر این که اعلامیه اسلامی به تربیت روحی و بالابردن سطح اخلاق و معنویات و فضایل انسانی پرداخته که اعلامیه جهانی در مورد آن سکوت نموده است.
۳- آزادی
توجه به آزادی از نقاط افتراق دو اندیشه دینی و غربی بویژه در موضوع حقوق بشر است. در تفکر غربی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر آن تصریح دارد، توجه به آزادی و حقوق انسانی متناسب با گریز از اندیشه دینی صورت گرفته است و آزادی انسان را به صورت مطلق و یله و رها دیده است. در صورتی که در حقوق جهانی اسلام برخورداری از آزادی مشروط به عدم اخلال در انجام تکالیف فردی و اجتماعی ناشی از حقوق مردم جامعه می باشد.
۴- نادیده گرفته شدن برخی از حقوق انسانی در اعلامیه جهانی حقوق بشر
برخی از حقوق مربوط به حیات بشری که در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیامده، اما در اعلامیه اسلامی مورد توجه و تصریح قرار گرفته است. مثل ممنوعیت استعمارگری و حق مبارزه با آن یا حق مقابله با تجاوز به حیات انسان و نیز حق زندگی در محیط پاک و دور از مفاسد اخلاقی و داشتن امنیت دینی علاوه بر امنیت های مربوط به جان و خانواده و ناموس و نیز اشاره به لزوم حفظ حرمت انسان حتی پس از حیات او و محترم شمردن جنازه او.
۵- مواردی که در اعلامیه حقوق بشر اسلامی قید شده ولی در اعلامیه جهانی مسکوت است:
الف ) حق فضل و کرامت ناشی از عمل و عقیده که در بند الف ماده ۱ آمده است: « … و همه مردم در اصل شرافت انسانی و تکلیف و مسئولیت برابرند بدون هرگونه تبعیضی از لحاظ نژاد، رنگ، جنس، اعتقاد دینی، وابستگی سیاسی یا وضع اجتماعی و … ». گرچه این موضوع به صورت پراکنده و عام در بعضی از مواد اعلامیه جهانی قید شده ولی اعلامیه اسلامی به طور جامع به آن پرداخته است.
ب ) حرمت اقدام به کاری و یا پناه بدن به وسیله ای که باعث به فنا رفتن نوع بشری شود. این موضوع در بند ب ماده ۲ آمده است که : « زندگی موهبتی الهی و حقی است که برای هر انسانی تعیین شده است، و بر همه افراد و جوامع و حکومت ها واجب است که از این حق حمایت نموده و در مقابل هر تجاوزی علیه آن ایستادگی کنند و جایز نیست کشتن هیچ کس بدون مجوز شرعی ».
ج ) حق حفاظت و نگهداری از افراد بی گناه و زنان و کودکان در هنگام جنگ و نزاع و مداوای زخمی ها و حفاظت و نگهداری از اسیران و حرمت مثله کردن کشته ها که این موضوع در ماده ۱۳ اعلامیه حقوق بشر اسلامی آمده است و حال آن در اعلامیه جهانی محلی از اعراب ندارد، گرچه این موضوع بعدها در معاهدات ژنو مورد توجه قرار گرفت.
د ) حق جنین: در بند الف ماده ۷ صریحاً به حقوق جنین اشاره می شود آن جا که بیان می کند: « هر کودکی از زمان تولد، حقی بر گردن والدین خویش و جامعه و دولت در محافظت دوران طفولیت و تربیت نمودن و تأمین مالی و بهداشتی و ادبی دارد؛ در ضمن باید از جنین و مادر نگهداری شود و مراقبت های ویژه نسبت به آنان مبذول شود.»
پی نوشت
۱- ( حق خدا بر انسان – حق انسان بر انسان – حق هر انسان بر خودش – حق طبیعت بر انسان )
۲- به طور کلی حق زبان این است که از انجام گناهان زبانی خودداری کنی گناهانی مانند: غیبت- سخن چینی –دروغ – تهمت زدن – افشای اسرار دیگران – فحش دادن - طعنه و کنایه زدن – مسخره کردن – بحث و جدل بیهوده – دعای خیر برای ستمگران – عیب جویی کردن از دیگران – شهادت ناحق دادن – تحقیر کردن دیگران – ترساندن دیگران – وعده دروغ دادن – لقب زشت دادن به دیگران و . . .
۳- در برخی موارد مانند زمانی که از کسی غیبت می شود اگر غیبت به گوش شخص رسید باید از غیبت شونده دفاع کرده و اگر نمی تواند مجلس غیبت را ترک نماید
۴- حضرت علی علیه السلام در نامه ای که به مالک اشتر می نویسد نزدیک به سی مورد از این حقوق را بر می شمرد
در آخر اساسنامه حقوق بشر اسلامی می خوانیم: شریعت اسلامی(که خدا آنرا صادر کرده باشد) تنها مرجع برای تفسیر یا توضیح هر ماده از مواد این اعلامیه است.
نظرات (0)