در جستجوی محبت

آوازه مهر و محبت در آئین مسیحیت، بسیاری را ناخودآگاه به سوی این مذهب جلب می‌كند.
من نیز از این قاعده استثناء نبودم؛ وجود برخی شبهه‌ها نسبت به اسلام نیز خود بهترین محرك برای علاقه‌مند شدن من به آئین مسیحیت بود.
«مسیحیت یک نوع اعتقاد است که ظاهرا به انسان‌ها فقط و فقط مهر و صفا را می آموزد. مسیحیت اعتقادی است كه در رأس آن مسیح، خداوند عشق و ایثار جای دارد. اعتقادی است كه خداوند را با نام پدر خطاب می‌كنیم و این واژه پر از احساس، شور و شوقی زائدالوصف را در انسان پدید می‌آورد.
در این آیین از كیفر و عقاب خبری نیست؛ پدر آسمانی ما، برای نجات ما، یگانه فرزند خویش را فرستاد تا فدا شود و خلق را نجات دهد و در یك كلمه: "مسیحیت آئین عشق است و عشق"
اینها كلماتی بود كه در طول زندگی، مكرر شنیده بودم.
دیگر دلیلی وجود نداشت كه بخواهم خود را در بند احكام اسلامی نگاه دارم "نماز بخوان، روزه بگیرد، به نامحرم نگاه نكن و... "
اگر دزدی كنی بدترین عقوبت، زنا و هر گونه رابطه غیرشرعی عقاب دارد و... گذشته از كیفرهای دنیوی اگر بدون توبه از دنیا بروی كارت در آخرت بسیار سخت است.
گرایش به مسیحیت روز به روز در من شدیدتر می‌شد!
حالا نوبت مراجعه به كتاب مقدس و آشنائی هر چه بیشتر با این مكتب بود.
كتاب مقدس به آسانی در دسترس نبود اما من كه برای خواندن آن لحظه شماری می‌كردم با مشكلات فراوان موفق به تهیه آن شدم و با شور و شوق شروع به خواندن كتاب مقدس نمودم، اما با مطالعه چند باب از كتاب مقدس در بهت و حیرت فرو رفتم مگر ممكن است؟! پس پدر آسمانی كه سرشار از عشق به فرزندان است كجاست؟ او كه دائما در حال توبیخ و عقاب بندگان است! او پدر آسمانی است یا خدای قتل و غارت؟! و اما پیامبران، این سفیران و برگزیدگان الهی اهل خدعه و نیرنگ اهل دروغ، فساد و فحشا و بسیار بدتر از سایر مردم! كسانی كه نمی‌توان كمترین اعتمادی به ایشان داشت
چگونه ممكن است؟!
اما اینها هیچكدام نمی‌توانست دلیل قاطعی برای دل بریدن از مسیحیت باشد؟ خیر؛ مسیحیت كه من شنیده بودم جز صلح و صفا چیزی را برای بشریت نیاورده است
تاریخ كلیسا كلید حل معما بود چرا كه گفته‌اند: «به عمل كار برآید» درنگ جایز نبود، به مطالعه تاریخ كلیسای عیسی مسیح پرداختم. این بهترین معیار برای شناخت این مكتب بود!
خواندم كه مسیحیان سال‌های طولانی تحت ظلم و ستم سلاطین قرار داشتند ولی با صبر و شكیبائی به مسیح مهر می‌ورزیدند و شكنجه‌ها را برای بقای دین و مذهب خویش می‌خریدند.
خواندم كه مسیحیت در زمان قسطنین كبیر قدرت گرفت و در طول سالیان دراز كم‌كم قدرت سران فزونی یافت.
خواندم كه قدرت امپراتور نیز در برابر اقتدار كلیسا سر تعظیم فرود آورد و خواندم كه نمایندگان مسیح چه كردند.
رهبران مسیحی و سرپرستان كلیسا تاب تحمل هیچ ایده و نظریه‌ای را نداشتند، حرف فقط حرف آنها بود و مخالفین؛ مهم نیست شكنجه شوند، كشته شوند، سوزانده شوند و...
قرون وسطی كه دوران شوكت و قدرت مسیحیت بود برگهایی سیاهی را در تاریخ بشریت رقم زده است.
بدترین شكنجه‌ها و عذاب‌ها برای مخالفین، ره‌آورد مسیحیت بود.
آری مسیحیت مذهب عشق است.
به دستور رهبران مسیحی و در رأس آنها پاپ، با عشق تمام، سرها را بریدند، كشتند و سوزاندند و غارت كردند.
این ماجرا ادامه داشت تا زمانی كه مارتین لوتر قیام كرد و راه خویش را از مسیحیت كاتولیك جدا نمود و بدینسان پرونده سیاه و مخوف مسیحیت بسته شد و شوكت و اقتدار رهبران مسیحی در هم شكسته شد.
آشنایی با مسیحیت تجربه بسیار جالبی بود. از این رو خواستم تا ثمره سالها تحقیق خود را درباره مسیحیت نوشته و از همه علاقمندان به مسیحیت دعوت كنم تا بهتر با آن آشنا شوند.
خدا در آیین مسیحیت
خدا در آیین مسیحیت یكی است و در كتاب مقدس هم بر این مطلب تأكید و پافشاری می‌شود.
اما خدای مسیحیت با خدائی كه در تورات و به طور كلی در عهد عتیق ذكر شده تفاوت بزرگی دارد خدای مسیحیت با آنكه یكی است اما از سه شخص تشكیل شده است: «خدای پدر خدای پسر و خدای روح القدس»
اما اینكه چگونه ممكن است كه خدا هم یكی باشد و هم سه تا؟و چگونه ممكن است كه خدای نامحدود در جسم محدود جا بگیرد؟ و چگونه خدا می تواند بمیرد ؟ و... همه سؤالاتی که به جای حل مسئله ، کار را برای من مشکل تر می کرد.
مسیحیان در مواجهه با این تناقض آشكار، آن را سرّی دانسته‌اند كه عقل بشری نمی‌تواند آن را درك كند.
خدا در كتاب مقدس
بر خلاف اسلام که خدا را کامل و از هر نقص و کمبودی دور می داند اما كتاب مقدس تصویری بسیار متفاوت از خدا ترسیم می‌كند: خدای کتاب مقدس دروغ می‌گوید، از اتحاد مردم می‌ترسد، پشیمان می‌شود و تأسف می‌خورد، پیمان‌شكنی می‌كند و تصمیم‌های عجیب و غریب می‌گیرد.
پیامبران

اسلام ، پیامبران را فرستگان ویژه الهی می‌داند كه هیچ گناه کوچک و بزرگی را مرتکب نمی شوند.
اما كتاب مقدس پیامبران را افرادی عادی می‌داند كه دروغ می‌گویند، اهل نیرنگ هستند و به جای اینکه مردم را به خداپرستی دعوت کنند خودشان هم بت میپرستند و هم بت می سازند تا جایی که خدا از دست آنها عصبانی شده و تصمیم به كشتن آنان می‌گیرد، به علاوه اینکه ساده لوح و كم عقل زنازاده ، بی‌رحم ، بی‌غیرت و در نهایت ملعون هستند.
شریعت

مسیحیان شریعت و احكام آن را مربوط به زمان قبل از مصلوب شدن حضرت مسیح می‌دانند. به اعتقاد ایشان ، آدم در بهشت مرتكب اولین گناه شد و خداوند را به خشم درآورد، به همین خاطر خدا باید همه مردم را برای این گناه عذاب می کرد زیرا آدم به عنوان سمبل و نماینده آدمیان مرتكب گناه شد و بدینسان تمام انسان‌ها در گناه آدم شریك شدند.
اما از آنجا كه خداوند مهربان است برای نجات مردم ، مسیح را كه خدای دوم و خدای پسر بود به زمین فرستاد تا به صلیب كشیده و كشته شود و گناه آدم را پاك كند و مردم را از خشم و غضب خدای پدر برهاند.
اما در این مدت (تا آمدن مسیح) ، خداوند كه با انسان‌ قهر کرده بود برای ایشان شریعت را قرار داد و انسان‌ها را وادار كرد كه به آن عمل كنند اما پس از كشته شدن مسیح و پاك شدن گناه آدم دیگر نیازی به شریعت نیست.
اما اینكه این عقیده آیا در كلام پیامبران و كتاب‌های عهد عتیق سابقه دارد یا نه و اینكه آیا عقل و منطق می‌پذیرد كه خداوند به خاطر گناه یك نفر ، همه را محکوم کند نیاز به بررسی بیشتر دارد.
كتاب مقدس

كتاب مقدس مسیحیان از دو بخش تشكیل شده است عهد عتیق كه شامل تورات موسی (پنج كتاب) و سی و چهار كتاب دیگر است. به اعتقاد عموم مسیحیان، تورات نوشته موسی است و سایر كتاب‌های عهد عتیق نوشته پیامبران یا اطرافیان و كابتان ایشان است.
و اما عهد جدید متشكل از چهار انجیل و بیست و سه كتاب دیگر است.
مسیحیان كتاب مقدس را كاملاً معتبر می‌دانند و معتقدند كه نویسندگان كتاب مقدس در حین نگارش این كتاب‌ها هرگز اشتباه نکرده و آنها را تحت نظرات روح‌القدس نگاشته‌اند! اما مسلمانان و برخی اندیشمندان مسیحی در صحت و اعتبار كتاب مقدس تردیدهای جدی دارند و بلكه آن را بی‌اعتبار می‌دانند به اعتقاد ایشان انتساب اكثر كتاب‌های مذكور به نویسندگانش معلوم نیست و در برخی موارد خلاف آن ثابت شده است.
علاوه بر این، برخی ازمطالب كتاب مقدس دارای مشكلات جدی بوده و برخی مطالب آن خلاف عقل و وجدان است.
برخی از مطالب آن با تاریخ نمی‌سازد و مخالف مسلمات تاریخی است و برخی از مطالب نیز با هم تناقض داشته و گاهی نیز اشتباهات فاحشی در آنها دیده می‌شود.
به هر حال اعتبار كتاب مقدس و اینكه چگونه و چرا از میان كتاب های فراوانی كه نوشته شده بود این كتاب‌ها انتخاب شد و از كجا معلوم گردید كه این كتاب‌ها تحت نظارت روح القدس بوده و از خطا و اشتباه دور بوده نیاز به تحقیق، تأمل و بازنگری جدّی دارد.
حواریون از دیدگاه مسیحیان

حواریون از دید مسلمانان و از منظر قرآنی دارای مرتبه و جایگاهی بلند از ایمان و عمل بوده‌اند.
اما کتاب مقدسِ مسیحیان حواریون را به گونه‌ای دیگر معرفی می‌كند. حواریون افرادی سست عنصر و كم‌ایمان بوده‌اند، مسیح نسبت به ایشان خوشبین نبوده و حتی بزرگترین حواری را با نام شیطان خوانده است.
یكی از حواریون در ازای چند درهم، مسیح را تسلیم یهودیان می کند و حواریون در آخرین لحظات به جای پشتیبانی و دفاع از مسیح او را وانهاده و گریختند! اما آیا به راستی حواریون مسیح كه توسط خود مسیح دست‌چین و انتخاب شده‌اند چنین بوده‌اند؟
خشونت در كتاب مقدس و تأثیر آن در سران و رهبران مسیحیت
بر خلاف تصوری كه از مسیحیت در ذهن‌ها ترسیم شده است خشونت راهكار اصلی مسیحیت در طول تاریخ برای پیشرفت و تثبیت عقاید خود بوده است البته این خشونت ریشه در عهد عتیق و شیوه پیامبران بنی اسرائیل دارد و برای مسیحیان و افراد آشنا به كتاب مقدس چیز تازه‌ای نیست.
كلیسا در طول حكومت خویش، وحشتناكترین شكنجه‌ها را برای سركوب مخالفین به كار برده است. تاریخ ، بزرگترین شاهد بر جنایات كلیسا است.
اخلاق مسیحی

اینكه اخلاق ، چه جایگاهی در مسیحیت دارد به خوبی با مراجعه به كتاب مقدس آشكار می‌شود. قبلاً بیان كردیم كه طبق تعالیم كتاب مقدس، پیامبران كه الگوهای خدایی به حساب می آیند خود بزرگترین منبع فتنه بوده‌اند.
پیامبران در كتاب مقدس بسیار دور از اخلاق و ادب ونزاكت معرفی شده‌اند.

جایگاه زنان در كتاب مقدس و سخنان رهبران مسیحی
برای شناخت شخصیت و جایگاه زن در مسیحیت بهتر است به منابع اصلی این دین و سخنان رهبران كلیسا رجوع كنیم.
البته این را انكار نمی‌كنیم كه در قرون اخیر و با افول قدرت مذهبی، كلیسا تحت تأثیر فشارهای روزافزون جوامع، مجبور به عقب‌نشینی از مواضع قبلی خویشتن شد. زن در كتاب مقدس مطیع بی‌چون و چرای مرد قرار داده شده و برتری مرد بر زن همچون برتری مسیح بر كلیسا فرض شده است. در طول بیست قرن هیچگاه كلیسا برای زنان جایگاه شایسته‌ای قرار نداد و حتی تا نیمه اول قرن بیستم زنان در مدارس دینی پذیرفته نمی‌شدند.
به طور خلاصه جایگاه زن در مسیحیت به قرار زیر است:
«حریص و عصیانگر، راه ورود شیطان كه احتمالاً به صورت الهی خلق نشده، ذاتاً ناقص و حقیر و چون كودكان وابسته به مردان و . . .» این توصیفات را می‌توان در نوشته‌های بزرگان كلیسا یافت و شاید به همین دلیل باشد كه مقامات كلیسایی تا قرن‌ها از دادن مقام روحانی به زنان امتناع می‌ورزیدند و تصدی امور مذهبی توسط زنان را دور از شأن كلیسا می‌دانستند.
نتیجه برخی تحقیقات من ازکتاب مقدس
۱ـ خداوند تصمیم به كشتن موسی، پیامبر برگزیده خویش می‌گیرد
«و واقع شد در بین راه كه خداوند در منزل بدو برخورده قصد قتل وی(موسی) نمود آنگاه صفوره (همسر موسی) سنگی تیز گرفته پسر خود را ختنه كرد و نزد پای وی انداخته گفت: تو مرا شوهر خون هستی پس او وی را رها كرد» (خروج ۴:۲۴ـ۲۶) كدام منطق می‌تواند بپذیرد كه خداوند بخواهد یكی از بزرگترین و برترین پیامبران خویش را بكشد. نكته عجیب اینكه موسی مرتكب هیچ گناهی نشده بود و خداوند او را به سوی فرعون فرستاده بود تا بنی اسرائیل را از چنگال فرعون رهائی بخشد اما ناگهان تصمیم به كشتن موسی گرفت. و عجیب‌تر اینكه همسر موسی با ختنه كردن فرزندش خداوند را منصرف كرد.
در عظمت این پیامبر همین بس كه در سفر تثنیه ۳۴:‌‌‌‌‌۱۰ می‌خوانیم: «و هیچ پیامبری مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته است كه خداوند او را روبرو شناخته باشد».

۲ـ پشیمانی خدا از خلق كردن انسان
«و خداوند پشیمان شد كه انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت و خداوند گفت: انسان را كه آفریدم از روی زمین محو سازم، انسان و بهایم و حشرات و پرندگان هوا را چونكه متأسف شدم از ساختن ایشان» پیدایش ۶:‌‌‌‌۶ـ۷
ولی براستی كاری كه در نهایت به پشیمانی بیانجامد زیبنده عاقل نیست چگونه است كه خداند مرتكب چنین كاری می‌شود؟
معروف است كه می گویند «چرا عاقل كند كاری كه باز آرد پشیمانی»
۳ـ خداوند از اتحاد مردم ترسید و چاره را در این دید كه زبانهایشان را مختلف كند.
«و خداوند نزول نمود تا شهر و برجی را كه بنی آدم بنا می‌كردند ملاحظه نماید و خداوند گفت: همانا قوم یكی است و جمیع ایشان را یك زبان ، و . . . الان هیچ كاری كه قصد آن بكنند از ایشان ممتنع نخواهد بود. اكنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یكدیگر را نفهمند» پیدایش ۱۱:‌۵ـ۸
آیا خداوند این قدر ضعیف و درمانده است كه از یكپارچگی مردم و اتحاد آنها به هراس می‌افتد و به ناچار در زبان آنها اختلاف می‌افكند؟
باید دید كه خداوند برای پیشرفت شگرف و حیرت‌آور انسان‌ها در قرن بیست و یكم چه تدبیری اندیشیده است؟!!
۴ـ مار راست می‌گوید اما خداوند از روی ترس دروغ می‌گوید
«و خداوند آدم را امر فرموده گفت: از همه درختان باغ بی ممانعت بخور اما از درخت معرفت نیك و بد زنهار نخوری زیرا روزی كه از آن خوردی هر آینه خواهی مُرد... مار به زن گفت: هر آینه نخواهید مرد بلكه خدا می‌داند كه روزی كه از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیك و بد خواهید بود و چون زن دید كه آن درخت برای خوراك نیكوست و به نظر خوش نما و درختی دلپذیر و دانش‌افزا پس از میوه‌اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دو ایشان باز شد و فهمیدند كه عریانند... پس خداوند به مار گفت: چونكه این كار كردی از جمیع حیوانات و از همه حیوانات صحرا ملعون‌تر هستی... و خداوند گفت: همانا انسان مثل یكی از ما شده است كه عارف نیك و بد گردیده. اینك مبادا دست خود را دراز كند و از درخت حیات نیز گرفته بخورد و تا به ابد زنده ماند. پیدایش ۲:‌‌‌۱۶ـ۱۷ و ۳:‌‌‌‌۱ـ۲۲.
آیا خداوند به راستی اهل دروغ است، آیا از اینكه آدم خوب و بد را بشناسد هراسان می‌گردد.
مگر درخت حیات چیست؟ مگر نه این است كه مرگ و زندگی در دست خداست آیا اگر آدم از درخت حیات می‌خورد دیگر كاری از دست خدا ساخته نبود جای بسی تأسف است كه مسیحیان چنین خدائی را می‌پرستند.
آیا خدائی كه از اتحاد انسان‌ها می‌ترسد، خدائی كه از معرفت انسان وحشت دارد و ترس از ابدی شدن انسان‌ها او را به هراس می‌اندازد شایسته پرستش است؟!
۵ـ خشم خداوند، كشتار او و پشیمان شدنش
«و خشم خداوند بار دیگر بر اسرائیل افروخته شد... پس خداوند وبا را بر اسرائیل تا وقت معین فرستاد و هفتاد هزار نفر از قوم، ازدان تا بئرشبع مردند. و چون فرشته دست خود را بر اورشلیسم دراز كرد تا آن را هلاك سازد خداوند از آن بلا پشیمان شد و به فرشته‌ای كه قوم را هلاك می‌ساخت گفت: كافی است حال دست خود را باز دار». دوم سموئیل، ۲۴:‌۱ـ۱۶.
۶ـ غیرت عجیب خدا و انتقام گناه پدر از پسر
«من كه یهوه خدای تو می‌باشم خدای غیور هستم كه انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سوم و چهارم از آنانی كه مرا دشمن دارند می‌گیرم» خروج ۲۰‌:۵.
كدام عقل و منطق می‌پذیرد كه پسر تاوان گناه پدر و اجداد خویش را بدهد آیا این غیرت است كه خداوند انتقام گناه پدران را از پسران و نوه‌های ایشان بستاند؟ شما قضاوت كنید.
۷ـ پشیمانی خداوند از پادشاه كردن شاؤل
«و كلام خداوند بر سموئیل نازل شده گفت: پشیمان شدم كه شاؤل را پادشاه ساختم زیرا از پیروی من برگشته كلام مرا به جا نیاورده است» اول سموئیل ۱۵:‌‌‌۱۰ـ۱۱.
آیا خداوند از سرپیچی و نافرمانی شاؤل در آینده خبر نداشت، یا اینكه می‌دانست و او را پادشاه كرد؟! به نظر شما فرق خدای كتاب مقدس با بندگانش در چیست؟
۸ـ فرمان خداوند به پیامبر خویش: زن زانیه و ولدالزنا بگیر!!
«خداوند به هوشع گفت: برو و زنی زانیه و اولاد زناكار برای خود بگیر زیرا كه این زمین از خداوند برگشته سخت زناكار شده‌اند» هوشع ۱:‌‌۲
«و خداوند مرا گفت: بار دیگر برو و زنی را كه محبوبه شوهر خود و زانیه می‌باشد دوست بدار»
از این موارد که بگذریم در کتاب مقدس به خداوند نسبتهای دیگری نیز داده که به ذکر مختصر آن بسنده می کنیم
در باغ عدن به دنبال آدم می‌گردد (پیدایش ۳:‌‌۸ـ۹)
به قول و وعده خویش وفا نمی‌كند (اول سموئیل ۲:‌۳۰)
با انسان كشتی می‌گیرد (پیدایش ۲۴:‌‌‌۳۰)
از بینی وی دود می‌آید و از دهانش آتش، آسمان‌ها را خم می‌كند و پائین می‌آید، بر كروبین (گروهی از فرشتگان مقرّب) سوار شده و پرواز می‌كند (دوم سموئیل ۲۲:‌۸ـ۱۱ و مزامیر ۱۸:‌۶ـ۱۰)
از ساكنان خانه بی خبر است خروج ۱۲:‌۱۲ـ۱۳
البته ناگفته نماند كه مفسرین كتاب مقدس سعی بر آن دارند كه خداوند را در این آیات به فرشته تفسیر كنند كه البته چنین كاربردی در كتاب مقدس وجود دارد اما تطبیق برخی از این موارد بر فرشته‌ا بسیار مشكل و بلكه غیرممكن است گذشته از این در بسیاری از موارد به دیدن شدن خداوند هم اشاره شده است.
توماس آكویناس نیز كه از بزرگترین دانشمندان و فیلسوف بزرگ قرون وسطاست دیدن خدا را در همین دنیا ممكن می‌داند و معتقد است برخی از افراد همچون موسی وپولس در همین دنیا موفق به رؤیت خداوند شده‌اند. (درسنامه الهیات مسیحی/ آلیسترمك گراث/ واژه‌نامه اصطلاحات الهیاتی، واژه رؤیت سعیده، ص ۵۰۹).
خشونت
خشونت در كتاب مقدس
۱ـ كشتار فجیع موسی
«و خداند مرا گفت: اینك به تسلیم نمودن مسیحیون و زمین او به دست تو شروع كردم پس بنا به تصرف آن بنما تا زمین او را مالك شوی.. و تمام شهرهای او را در آنوقت گرفته مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاك كردیم كه یكی را باقی نگذاشتیم» تثنیه ۲:‌۳۱ـ۳۴.
آیا می‌توان قبول كرد كه پیامبری که باید سفیر صلح و محبت باشد اقدام به چنین كشتار فجیعی کند ، بهتر است علت حمله موسی را به سرزمین ملك سیحون بدانید. موسی می خواست از سرزمین این پادشاه و از میان كشور او عبور كند اما سیحون اجازه این كار را به موسی نداد (تثنیه ۲:‌‌‌۲۶ـ۳۰)و موسی در مقابل این كار اقدام به كشتن تمام اهالی آن كشور نمود و حتی به زن و بچه‌ها رحم نكرد! در تاریخِ سلاطین خونخوار تاریخ نیز نمی توان مشابه چنین قتل عامی كه تمام شهرها را با زنان و بچه‌ها (آنهم فقط به خاطر آنكه اجازه گذشتن از كشورشان داده نشود) از دم شمشیر بگذرانند را یافت.
۲ـ قتل عامی دیگر از موسی
«و مامدیان به طوری كه خداوند موسی را امر فرموده بود جنگ كرده همه ذكوران را كشتند... و بنی اسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند و جمیع حیوانات و همه املاك ایشان را غارت كردند و تمامی شهرها و مساكن وقلعه‌های ایشان را به آتش سوزانیدند.. و موسی بر رؤسای لشكر یعنی سرداران هزاره‌ها و سرداران صدها كه از خدمت جنگ باز آمده بودند غضبناك شد و موسی به ایشان گفت: آیا همه زنان را زنده نگاه داشتید؟... پس الآن هر ذكوری از اطفال را بكشید و هر زنی را كه مرد را شناخته با او همبستر شده باشد بكشید و از زنان هر دختری را كه مرد را نشناخته و با او همبستر نشده برای خود زنده نگاه دارید» (اعداد ۳۱:‌‌‌‌۷ـ۱۸)
كشتن اسیران عمل زشتی است كه جوامع بشری به شدت آن را تقبیح می‌كنند، چگونه است كه موسی اسیرانی را كه نه مردان جنگی بوده‌اند و نه آغازگر جنگ، قتل عام می‌كند. و به زنان ایشان هم رحم نمی‌كند و حتی بچه های بی گناه را نیز از دم تیغ می گذراند و چقدر سخت است که بتوان محبت خدای مسیحیان را از میان این آیات جستجو کرد و پذیرفت! قضاوت با شما.
وانگهی به سیلقه موسی باید تبریك گفت كه فقط دختران باكره را لایق زنده ماندن می‌داند شاید آنها كافر نبوده‌اند یا اگر كافر بوده‌اند كفرشان آنقدرها هم بد نبوده است.
۳ـ كشتار چند میلیونی موسی و رحم نكردن به هیچكس!
«چون یهوه خدایت تو را به زمینی كه برای تصرفش به آنجا می‌روی درآورد و امت‌های بسیار را كه حِتیان و جِرجاشیان و اموریان و كنعانیان و فِرِزّیان و حِوّیان و یئبوسیان، هفت امت بزرگتر و عظیم‌تر از تو باشند از پیش تو اخراج نماید و چون یهوه خدایت، ایشان را به دست تو تسلیم نماید و تو ایشان را مغلوب سازی آنگاه ایشان را بالكلّ هلاك كن و با ایشان عهد مبند و برایشان ترحم منما» تثنیه ۷:‌۱ـ۲ (همچنین تثنیه ۲۰:‌۱۳ـ۱۷)
در این آیات آمده است كه این اقوام بزرگ‌تر از بنی اسرائیل بوده‌اند حال باید بدانید كه تعدد بنی اسرائیل چقدر بوده است؟
تعداد دقیق بنی اسرائیل مشخص نیست اما همینقدر می‌دانیم كه چند میلیون نفر بوده‌اند زیرا در سفر اعداد ۱:‌۴۵ـ۴۶ تعداد افراد جنگجویی كه بالای بیست سال بودند ۶۰۳۵۵۰ نفر گزارش شده است، بدون شك گروهی كه فقط تعداد مردان بالای بیست سال و جنگجویشان بیش از ششصد هزار نفر است تعداد كل افراد آنها با احتساب بچه‌ها و زنان لااقل چند میلیون خواهد بود.
حال تعداد این اقوام كه از بنی اسرائیل هم بیشتر و بزرگتر بوده‌اند چقدر بوده است نمی‌دانیم، به هر حال موسی مأموریت یافت تمام این اقوام را از دم تیغ بگذراند و بر هیچكس رحم نكند.

دقت کنید که خدای مسیحیان به موسی میگوید به هیچ کس رحم نکن! حال چگونه است که مسیحیان می خواهند رحم و محبت این خدا را به ما نشان دهند؟! آیا می‌توان محبت این خدا را باور نمود؟!
۴ـ به خاك و خون كشیدن افراد مرتد
«اگر درباره یكی از شهرهایی كه یهوه خدایت به تو به جهت سكونت می‌دهد خبریابی كه بعضی پسران بلّیعال از میان تو بیرون رفته ساكنان شهر خود را منحرف ساخته و گفته‌اند برویم و خدایان غیر را كه نشناخته‌اید عبادت نماییم... البته ساكنان آن شهر را به دم شمشیر بكش و آن را با هر چه در آن است و حیوانات را به دم شمشیر هلاك نما و همه غنیمت آن را در بین كوچه‌اش جمع كن و شهر را با تمامی غنیمت ها برای یهوه خدایت به آتش بالكل بسوزان» تثنیه ۱۳:‌۱۲ـ۱۶
۵ـ یوشع ادامه دهنده راه موسی
«و هر آنچه در شهر بود از مرد و زن و جوان و پیر و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاك كردند» یوشع ۶:‌۲۱
۶ـ سنگسار و سوزاندن
و«یوشع و تمام بنی اسرائیل با وی، عخان پسر زارح و نقره و ردا و شمش طلا و پسرانش و دخترانش و گاوانش و حمارانش و گوسفندانش و خیمه‌اش و تمامی مایملكش را گرفته آنها را به وادی عخور بردند... پس تمامی اسرائیل او را سنگسار كردند و آنها را به آتش سوزانیدند و ایشان را به سنگ‌ها سنگسار كردند» یوشع ۷:‌‌۲۴ـ۲۵

واقعا قلم از شرح این خشونت‌ها و كشتار‌ها كه دامن زنان و بچه‌ها و حتی حیوانات را گرفته است شرم دارد و ما در اینجا از ذكر سایر موارد خودداری می‌كنیم اما برای علاقه‌مندان به تحقیق و مطالعه بیشتر آدرس‌‌های ذیل را پیشنهاد می‌كنیم
یوشع ۱۰:‌‌۲۸ـ۴۰، یوشع ۱۱:‌۱۰ـ۱۴، اول سموئیل ۲۷:‌۹، دوم سموئیل باب ۸، دوم سموئیل ۱۰:‌۱۸، خروج ۳۲:‌۲۵ـ۲۸ و...
احكام کتاب مقدس

بسیاری از افراد از روی نا آگاهی به اسلام خرده می گیرند که چرا اسلام دستورات خشن و بی رحمانه دارد این در حالی است که این افراد نه خبر از اسلام دارند که بدادند این دستورات در چه شرایطی صادر شده و نه خبر از مسیحیت دارند که بدانند در مسیحیت احکام بسیار خشنی وجود دارد که به هیچ عنوان قابل توجیه یا تفسیر نیز نمی باشد. در زیر به برخی از این احکام اشاره می کنیم
۱ـ قطع كردن دست
«و اگر دو شخص با یكدیگر منازعه نمایند و زن یكی پیش آید تا شوهر خود را از دست زننده‌اش رها كند و دست خود را دراز كرده عورت او را بگیرد پس دست او را قطع كن و چشم تو بر او ترحم نكند» تثنیه ۲۵:‌۱۱ـ۱۲.
۲ـ سنگسار كردن
«لیكن اگر این سخن راست باشد و علامت بكارت آن دختر پیدا نشود آنگاه دختر را نزد درب خانه پدرش بیرون آورند و اهل شهرش او را با سنگ سنگسار نمایند تا بمیرد». تثنیه ۲۲:‌۲۰ـ۲۱
ناگفته نماند كه مجازات سنگسار مختص انسانها نیست و دامنگیر حیوانات نیز شده است

«و هر گاه گاوی به شاخ خود مردی یا زنی را بزند كه او بمیرد، گاو را البته سنگسار كنند... و لیكن اگر گاو قبل از آن شاخ زن می‌بود و صاحبش آگاه بود و آن را نگاه نداشت و او مردی یا زنی را كشت، گاو را سنگسار كنند و صاحبش را نیز به قتل رسانند... اگر گاو غلامی یا كنیزی را بزند سی مثقال نقره به صاحب او داده شود و گاو سنگسار شود» خروج ۲۱:‌‌‌۲۸ـ۳۲ (همچنین خروج ۱۹:‌‌‌‌۱۳)

۳ـ كشتن
برای برخی از گناهان مجازات كشتن در نظر گرفته شده است.
اگر زن یا مردی با حیوان مجامعت كند هر دو باید كشته شوند لاویان ‌‌‌۲۰:‌۱۵ـ۱۶.
۴ـ سوزاندن
«و اگر كسی زنی و مادرش را بگیرد، این قباحت است. و ایشان به آتش سوخته شوند تا در میان شما قباحتی نباشد» لاویان ۲۰:‌‌‌۱۴
«و دختر هر كاهنی كه خود را به فاحشگی بی‌عصمت ساخته باشد، پدر خود را بی‌عصمت كرده است به آتش سوخته شود» لاویان ۲۱:‌۹
جنگ‌ها و كشتارهای كلیسا
جنگ‌های صلیبی
جنگ‌های صلیبی در سال ۱۰۹۶ با فرمان پاپ اوربان دوم آغاز گردید و تا سال ۱۲۹۱ م طی هشت مرحله ادامه یافت.
در سال ۱۰۹۹ بعد از محاصره‌ای پنج هفته‌ای مسیحیان موفق به فتح بیت‌المقدس شدند. گود فرو آدوبویون در نامه‌ای به پاپ نوشت: اگر می‌خواهید بدانید با دشمنانی كه در بیت‌المقدس به دست ما افتادند چه معامله شد همین قدر بدانید كه افراد ما در رواق سلیمان در لچه‌ای از خون مسلمانان می‌تاختند و خون تا زانوی مركب می‌رسید (تاریخ عرب و اسلام، ص ۳۲۷)
مورخین تعداد كشته شدگان را   ۷۰۰۰۰ نفر دانسته‌اند (الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۱، ص ۱۹۴)
طامس نیوتن در تفسیر خویش بر كتاب مقدس چاپ ۱۸۰۳ لندن چنین می‌نویسد: اورشلیم در پانزدهم تموز رومی سنه ۱۰۹۹ بعد از محاصره پنج هفته‌ای فتح شد كه غیر از مسیحیین همه اهالی آنجا را كشتند پس زیادتر از هفتاد هزار مسلمان را مقتول ساختند و جماعت یهود را جمع نموده و به آتش سوزانیدند. (انیس الاعلام، ج ۵، ص ۳۲۱)
جنایات كلیسا در جاهای مختلف و به شكل‌های گوناگون صورت می‌گرفت، آنان حتی به زیارت کنندگان كعبه نیز رحم نكردند و با فرستادن ناوگانی به دریای احمر كشتی حامل زائران را غرق نمودند (برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ویلیام مونتگمری وات، فصل ششم، بینش‌های متفاوت و حاصل از جنگ‌های صلیبی، ص ۱۳۷)
البته این کشتارها تنها به مسلمانان ختم نشد و سالها بعد در جنگهای میان فرقه ای که در بین خود مسیحیان در گرفت هزاران مسیحی از یک فرقه بدستور اربابان کلیسا به خاطر مخالفت با کلیسا کشته شدند
قتل عام در آلبی
در قرن دوازدهم فرقه‌ای به وجود آمد كه با مالكیت اراضی توسط كلیسا مخالف بودند و معتقد بودند كه كلیسا باید به دوران انجیلی باز گردد و همچون گذشته روحانیون فقط به تبلیغ احكام بپردازند و از امور دنیوی و تشریفات كلیسایی كناره‌گیری كنند. اما درخواست این گروه به مذاق سران و رهبران مسیحی سازگار نبود و تصمیم به قلع و قمع این فرقه گرفتند.
در ۱۲۰۸ میلادی پاپ اینوسان سوم سپاهی را برای این منظور گسیل داشت در طول این جنگ که بیست سال ادامه یافت، لشكریان پاپ تساوی عجیبی را از خود به نمایش گذاشتند آرنو كه نایب پاپ و سردار لشكر بود شهر بژیه را به تصرف خویش درآورد و دستور قتل عامل تمام سكنه را صادر كرد، از او سؤال شد آیا كودكان و مخالفین با الحاد را نیز بشكند.جواب داد آری همه را بكشید خدا بندگان خوب خود را باز خواهد شناخت! (درباره مفهوم انجیل‌ها، كری ولف)
 شب سن بارتلمی
در بیست و چهارم اوت ۱۵۷۲ م به تحریك كلیسای كاتولیك قتل عام پروتستان‌های پاریس آغاز شد و در آن شب فقط در پاریس بیش از دو هزار نفر از پروتستان‌ها را به نام دفاع از مذهب قتل عام كردند.
این كشتار ادامه یافت و در طی دو هفته ده هزار نفر را سر بریدند باب كه شادمان و خوشحال از این غیرت مذهبی بود دستور داد تا شهر را چراغانی كنند و مدالی هم به افتخار عاملان كشتار ضرب نمایند!
همچنین پاپ نماینده‌ای هم به محضر پادشاه فرانسه و مادرش ملكه كاترین فرستاد و این حماسه را به ایشان تبریك گفت.(درباره مفهوم انجیل‌ها، كری ولف)
سركوب نهضت آناباپتیست‌ها
آناباپتیست‌ها پس از متشكل شدن اقدام به تصرف شهر مونستر در ۱۵۳۴ م نمودند و این شهر به عنوان پایگاهی برای ایشان قرار گرفت.اما كاتولیك‌ها و پروتستان‌ها كه طاقت دیدن چنین وضعی را نداشتند با وجود تمام اختلافات، با یكدیگر هم پیمان و متحد شدند و این شهر را محاصره كردند در سال ۱۵۳۵ این شهر سقوط كرد و قتل عام این فرقه، شهر را به حمام خون تبدیل كرد. (تاریخ تفكر مسیحی (تونی لین) فصل چهارم، منوسیموتر، ص ۳۱۲ـ۳۱۳)
برخورد كلیساها با مخالفین خود
شكنجه‌های فجیع و اعدام به شیوه‌های مختلف
در نیمه نخست قرن سیزدهم دستگاه تفتیش عقاید توسط پاپ گریگوری نهم تشكیل شد.این محكمه‌ها موظف بودند كه بی‌دینان و بدعتگذاران را یافته و محاكمه نمایند.در این دادگاه‌ها ابتدا فقط به كشتن محكومین اكتفا می‌شد اما در زمان پاپ اینوسان چهارم شكنجه رسمیت یافت و انواع وسائل و ادوات شكنجه ساخته شد.
شكنجه‌ها وحشتناك بود ، متهم را داغ می‌زدند، با گاز انبر تكه‌تكه از گوشت تنش را می‌كندند، مجبورش می‌كردند سطل سطل آب بنوشد ، به زیر ناخن هایش سوزن فرو می‌كردند.
خوان آنتونیو لورنت كه از منشیان محكمه تفتیش عقاید مادرید بوده است می‌نویسد:
قلم من از شرح این صحنه‌های وحشتناك عاجز است زیرا من چیزی سراغ ندارم كه به قدر نحوه رفتار قاضیان محكمه تفتیش عقاید با روح احسان و شفقت عیسی و مسیح مغایر باشد» وقتی متهم بر اثر شكنجه‌ها نیمه جان می‌شد از او درخواست اعتراف و ابراز پشیمانی می‌كردند. اگر متهم به این امر مبادرت می‌ورزید، در حق او لطف می‌كردند و قبل از انداختن در آتش خفه‌اش می‌کردند! اما اگر از اعتراف خودداری می‌كرد او را به عنوان مرتدی كه از كرده‌اش پشیمان نیست زنده زنده می‌سوزاندند.(درباره مفهوم انجیل‌ها، كری ولف)
از دیگر ادوات و ابزار شكنجه می‌توان به موارد ذیل اشاره كرد:
انگشت شكن، منگنه، صندلی شكنجه، ساق شكن، میز كشش، چكمه اسپانیولی و وزنه، در مجمع ریمز (شهركی در فرانسه) توسل به اُردئال كه عبارت بود از آزمایش به وسیله سوزاندن بدن با پولاد سرخ یا سرب داغ نیز مشروع شد.(مسیحیت شناسی مقایسه‌ای، بخش یازدهم، ص ۳۰۶)
كلیسای مسیح در برخی از موارد اجازه دفن و كفن مقتولین را نیز نمی‌داد!
نیكولاس سوم طی فرمانی در ۱۲۸۰ اعلام داشت: بدینوسیله ما عموم بدعتگذاران... را تكفیر و لعنت می‌كنیم... هر كسی ایشان را طبق شعایر مسیحی اجازه كفن و دفن دهد محكوم به تكفیر خواهد شد... چنین كسی مورد بخشایش قرار نخواهد گرفت مگر آنكه با دست خویش، اجساد به گور سپرده آن مردگان را از زیر خاك بیرون آورد و به دور افكند. (تاریخ تمدن ویل دورانت، ج ۴، ص ۱۰۴۸ و ۱۰۴۹)
از آنجا كه ذكر انواع شكنجه و شیوه كلیساها در مقابله با مخالفین از عهده ما خارج است به ذكر مواردی چند از حقایق تاریخی بسنده می‌كنیم و محققین و علاقه‌مندان را به كتب مفصل و مقالاتی كه در این زمینه تألیف شده‌اند ارجاع می‌دهیم:
۱ـ جان هاس ( ۱۴۱۵ـ۱۳۶۹) رهبری جنبش اصلاح دینی را در چكسلواكی بر عهده داشت، از وی دعوت شد تا در شورای كنتانس (۱۴۱۴ـ۱۴۱۸) شركت كند اما پس از حضور وی، شورا به دستگیری وی مبادرت ورزید و او را به خاطر سخنرانی‌های تند و آتشنیش بر علیه فساد كلیسا و مقامات روحانی، زنده زنده در آتش سوزاندند، همچنین به دستور شورای مذكور جنازه جان ویكلیف
كه فیلسوفی برجسته و عالمی الهی دانشگاه آكسفورد محسوب می‌شد را از خاك بیرون كشیدند و او را نیز به خاطر حمله به كلیسای مسیح محكوم نموده و استخوان‌هایش را به آتش كشیدند (تاریخ تفكر مسیحی، تونی لین، فصل سوم، جان ویكلیف، ص ۲۳۰ و جهان مذهبی، ج ۲، فصل هشتم، ص ۷۶۱ و ۷۶۲).
۲ـ میكائیل سروتوس
وی مردی اسپانیایی بود كه پس از مطالعه كتاب مقدس به این نتیجه رسید كه مسئله تثلیث كه بر حسب اعتقادنامه نیقیه برای عموم مسیحیان امری مسجل شده بود در آن وجود ندارد، كلیسای پروتستان وی را به خاطر رد تثلیث، در ۱۵۵۳.م زنده زنده در آتش سوزاند. (تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ص ۶۸۰ و ۶۸۱)
۳ـ ویلیام تیندل

وی كه ترجمه كتاب مقدس به زبان انگلیسی را برای دومین بار و پس از جان ویكلیف بر عهده گرفته بود، به زودی دریافت انگلستان مكان امنی برای این كار نیست، سپس به آلمان رفت، وی در سال ۱۵۳۵ توسط مقامات شهر آنتورپ دستگیر شد و یك سال بعد او را در آتش سوزاندند.(تاریخ تفكر مسیحی، فصل چهارم، ویلیام تیندل ص ۳۱۶ـ۳۱۹)
۴ـ فلیكس مانز

وی كه از سران آناباتپیست‌ها بود و در ۱۵۲۵ به تعمیر مجدد ایمانداران مبادرت ورزیده بود در ژانویه ۱۵۲۷ دستگیر شد و او را در آب خفه كردند.(تاریخ تفكر مسیحی، فصل چهارم، آنابابتیست‌ها، ص ۳۰۹ و ۳۱۰)
۵ـ مایکل ستلر

یكی از وحشیانه‌ترین و سخت‌ترین شكنجه‌ها در مورد مایكل ستلرمؤلف اعترافنامه اشلایتهام اعمال شد.وی كه از رهبران آناباپتیست بود به سبب بدعت ، محاكمه و در ۱۵۲۷ اعدام شد حكمی كه داوران برای وی صادر كردند چنین بود:
«مایكل ستلر به جلاد سپرده شود تا او را به محل اعدام ببرد و زبانش را ببرد، آنگاه او را به گاری ببندد و با انبر تفتیده دو بار بخش‌هایی از بدنش را بكند، پس از اینكه او به بیرون از دروازه برده شد پنج بار دیگر به همین شیوه بدنش دریده شود» پس از اینكه به دستور عمل شد او را به عنوان یك بدعتكار سوزاندند تا خاكستر شد. برادران همقطارش با شمشیر به قتل رسیدند و خواهرانش غرق شدند همچنین همسر وی نیز چند روز بعد غرق شد. (مسیحیت از لابلای متون، رابرت ویر، فصل پنجم، محاكمه و مرگ مایكل ستلر، ص ۳۲۱)

نظرات (0)

هنوز نظری ارسال نشده است

  1. بهتر است نام و نظر خود را فارسی تایپ کنید ( برای انتشار سریع نظر یا افزودن فایل پیوست، باید وارد حساب کاربری خود شوید )
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت