در مسیحیت دو نوع گناه مطرح است: گناه اصلی و گناه فعلی.
بر خلاف اسلام که در ابتدای تولد همه را بی گناه می داند مسیحیان معتقدند که همه گنهکار بدنیا می آیند که منشأ آن گناه آدم (خوردن میوۀ ممنوعه) است. حضرت آدم علیه السلام قبل از هبوط مقدس و صالح بود. اما پس از هبوط پاکی خویش را از دست داد و گناه اصلی میراث انسان ها شد. گناه فعلی ، گناهی است که به اعمال انسان تعلق می گیرد. گناه فعلی نیز دو نوع است: گناه مرگبار (کبیره) و گناه قابل بخشایش (صغیره).
بنا بر آنچه متی نقل می کند، عیسی دربارۀ گناه گفت:
" از این رو شما را می گویم هر نوع گناه و کفر از انسان آمرزیده می شود،لیکن کفر به روح القدس از انسان عفو نخواهد شد و هر که برخلاف پسر انسان سخنی گوید، آمرزیده شود، اما کسی که برخلاف روح القدس گوید، در این عالم و در عالم آینده هرگز آمرزیده نخواهد شد" (متی ۱۲: ۳۱-۳۲).
و یوحنا دربارۀ گناه نوشت:
و هرکس که گناه را به عمل می آورد، برخلاف شریعت عمل می کند؛ زیرا گناه مخالف شریعت است و می دانید که او ظاهر شد تا گناهان را بردارد و در وی هیچ گناه نیست. هر که در وی ثابت است، گناه نمی کند و هر که گناه می کند او را ندیده است و نمی شناسد. ای فرزندان، کسی شما را گمراه نکند؛ کسی که عدالت را به جا می آورد، عادل است چنان که او عادل است و کسی که گناه می کند، از ابلیس است؛ زیرا که ابلیس از ابتدا گناهکار بوده است و از این جهت پسر خدا ظاهر شد تا اعمال ابلیس را باطل سازد.
مسیحیان انسان را به سبب شرکت در آسیب وضعی گناه و معاشرت با جامعۀ گناهکار آلوده می دانند. آنان بر این باورند که مرگ عیسی عهد و پیمان جدیدی میان خدا و تمام انسان هاست. به عقیدۀ آنان دیواری را که گناه بین خدا و انسان نافرمان قرار داده بود، به وسیلۀ عیسی منهدم شد.
مسیحیان می گویند فقط خدا می تواند کفارۀ گناه شود و این امر به وسیلۀ مجسم شدن وی به صورت خدای پسر و قربانی شدن وی عملی شده است. او یک بار و برای همیشه کفارۀ گناه شد و این کار را کسی نمی توانست انجام دهد، مگر آن کس که خود کاملاً بی گناه و با حکمت الاهی متحد بود. آنان می گویند که عیسی رنج خود را به عنوان ارادۀ خدا و مرگش را به عنوان قربانی گناه پذیرفت.
قربانی شدن عیسی در مسیحیت بدین معناست که برای قبول توبه و بخشیده شدن گناه راهی جز این فدا شدن و شفاعت وجود ندارد. آموزۀ قربانی شدن عیسی برای گناهان و عادل شمرده شدن به وسیلۀ او در رساله های عهد جدید این گونه آمده است:
" لیکن الآن یک مرتبه در اواخر عالم ظاهر شد تا به قربانی خود گناه را محو سازد. و چنان که مردم را یک بار مردن و بعد از آن جزا یافتن مقرر است، همچنین مسیحی نیز چون یک بار قربانی شد تا گناهان بسیاری را رفع نماید، بار دیگر بدون گناه، برای کسانی که منتظر او می باشند، ظاهر خواهد شد به جهت نجات (رساله به عبرانیان، ۹: ۲۶-۲۸).
مسیحیان می گویند گناه نمی تواند برای زندگی تازه ای که از فدا شدن عیسی پدید می آید، مانعی ایجاد کند. بنابراین، انسان می تواند از طریق عیسای مصلوب با خدا از در مصالحه درآید و این به معنای مجاز دانستن و حتی کم اهمیت شمردن گناه نیست.
مسیحیان بر این باورند که حضرت عیسی علیه السلام برای همیشه قربانی گناهان بشر شد این در حالی است که در آیین یهود قربانی های فراوانی به چشم می خورد: «و به حسب شریعت تقریباً همه چیز به خون طاهر می شود و بدون ریختن خون، آمرزش نیست» (رساله به عبرانیان ۹: ۲۲).
به عقیدۀ مسیحیانِ ، مرگ عیسی کفارۀ گناهان گذشته است و گناهان زمان حال را قدرت روح القدس می تواند پاک کند. آنان می گویند برای عبادت باید در انتظار هدایت مستقیم الاهی بود و نیازی به تعمید و عشای ربانی نیست.
دیدگاه پولس
پس از صعود حضرت عیسی، سرلوحۀ فعالیت های پولس دعوت غیریهودیان به مسیحیت بود. پولس می کوشید الاهیاتی مبتنی بر ارتباطی تازه میان اعتقاد به عیسی و شریعت موسی ترتیب دهد. او اساس گناه را خودخواهی و هدف شریعت را رهبری مردم به سوی مسیح می دانست.
پولس می نویسد: «شریعت لَلۀ ما شد تا (ما را) به مسیح برساند: (رساله به غلاطیان ۳: ۲۴). واژه ای که در اینجا به لَلۀ ترجمه شده است، در متن یونانی عهد جدید غلامی است که مسئولیت تربیت و بزرگ کردن فرزند را از هفت تا حدود هجده سالگی به عهده داشت. بنابراین، شریعت پیروان خود را برای پذیرفتن مسیح آمده کرده است و مؤمن به مسیح دیگر زیر شریعت نیست، بلکه زیر فیض قرار دارد.
یکی از تعالیم اساسی پولس این بود که گناه نقض شریعت است و بشر از آغاز تاریخ به سبب گناه از خدا دور شده است. وی در رساله به رومیان می گوید: گناه را جز به شریعت ندانستیم (رساله به رومیان ۷: ۷). بنابراین، ماهیت گناه با شریعت شناخته می شود. پولس می گوید که گناه و مرگ توسط آدم وارد دنیا شد، آنگونه که فیض و حیات ابدی به میزان بیشتری توسط عیسی به جهان عرضه شد:
" زیرا به همین قسمی که از نافرمانیِ یک شخص بسیاری گناهکار شدند، همچنین نیز به اطاعت یک شخص، بسیاری عادل خواهند گردید" (رساله به رومیان ۵: ۱۹).
گناه اصلی
داستان گناه آدم در باب های دوم و سوم سفر پیدایش تورات آمده است. یهودیان سقوط آدم را قبول دارند اما مسئلۀ گناه اصلی را رد می کنند.
مسیحیان معتقدند طبیعت انسان بر اثر گناه آدم برای همیشه دگرگون شد و آدم گناه را به جهان وارد کرد. پولس در رساله به رومیان دیدگاه خود را پیرامون گناه آدم در عبارتی کوتاه چنین بیان می کند:
" لهذا همچنان که به وساطت یک آدم ، گناه داخل جهان گردید و به گناه موت؛ و به این گونه موت بر همۀ مردم سرایت کرد ، از آنجا که همه گناه کردند. زیرا قبل از شریعت، گناه در جهان می بود، لیکن گناه محسوب نمی شود در جایی که شریعت نیست (رساله به رومیان ۵: ۱۲-۱۳).
طبق الاهیات مسیحی حضرت آدم علیه السلام برای عبادت خدا و زندگی روح بخشی که نتیجۀ آن بود، آفریده شد. اما همان طور که گفتیم، وی پس از سقوط پاکی خویش را از دست داد و گناه اصلی میراث انسان ها شد. گناه اصلی گناهی است که هیچ کس به طور فردی مسئول آن نیست و اثر آن در حیات جامعه مشهود است. آن گناه با یک عمل ارادی به جهان وارد شد و فرزندان آدم و حوا در آن گناه شریک شدند. اگرچه انسان ها شخصاً در گناه آدم و حوا شرکت نداشتند، ولی به عنوان نسل آدم وحوا در آن سهیم هستند. اگر خدا آدم و حوا را منشأ نسل انسان قرار داد، گناه آن دو گناه نسل بشر به حساب می آید. گناه اصلی نژاد بشر را آلوده می سازد و موجب می شود که انسان احساس آلودگی کند و خود را نیازمند پاک شدن مجدد بداند. بنابراین، طبیعت انسان بر اثر سقوط کاملاً فاسد و تباه نشده است، بلکه ارادۀ آزاد او آسیب دیده است؛ اما آن ارادۀ آزاد به وجود خود ادامه می دهد.
گناه اصلی و آیین تعمید
در بیشتر ادیان، شستن تمام یا بخشی از بدن نماد اعتراف به آلودگی روحی و نشان دهندۀ نیاز انسان به تطهیر روح از طریق توبه است. در اناجیل آمده است که حضرت یحیی علیه السلام با اعلام نزدیکی ملکوت خدا مردم را به توبه از گناهان دعوت می کرد و ساکنان اورشلیم، یهودیه و حوالی اردن نزد او بیرون می آمدند و با اعتراف به گناهان خود از وی تعمید می یافتند (متی ۳: ۱-۶ و مرقس ۱: ۴-۵).
مسیحیان با اعتقاد به گناه اصلی می گویند: هنگامی که آدم و حوا از درخت معرفت نیک و بد خوردند، گناه در نژاد بشر وارد شد. بنابراین، انسان ها ذاتاً گناهکار به دنیا می آیند؛ یعنی کودکی که متولد می شود، گناهکار است و بر اساس اعتقاد سنتی کاتولیک ها، اگر کودکی پیش از غسل تعمید بمیرد، به «لیمبو» در مرز جهنم می رود (کلیسای کاتولیک این اعتقاد را در سال ۱۳۸۶ (۲۰۰۷) رسماً باطل اعلام کرد). از این رو، کلیسای کاتولیک توصیه می کرد که نوزادان را بی درنگ پس از تولد تعمید دهند تا گناه اصلی آنان شسته شود.
تعمید بنیاد نگرش مسیحیت به زندگی اخلاقی است. پولس می گوید هنگامی که مسیحیان تعمید می گیرند، همراه عیسی نسبت به گناه می میرند و زندگی مقدسی را برای خدا آغاز می کنند.
آگوستین بر «گناه اصلی» این گونه استدلال می کند که چون ما همه فرزندان آدمیم، در گناه او نیز شریکیم و در حقیقت ذریۀ گناه او هستیم. آگوستین پیامدهای گناه آدم را چنین توضیح داد:
نخستین انسان ها اگر گناه نمی کردند، گرفتار مرگ نمی شدند ... اما بر اثر ارتکاب گناه، چنان با مرگ مجازات شدند که هر کس که از نسل آنان پدید آمد، نیز باید با همان مرگ مجازات شود زیرا از آنان نمی توانست چیزی جز مانند خودشان پدید آید.
و در جایی دیگر می گوید : خدا که پدید آورندۀ همۀ فطرت ها است و نه رذیلت ها، انسان را درست آفرید، ولی انسان که در ارادۀ خود فاسد و عادلانه محکوم شده بود، فرزندانی فاسد و محکوم به دنیا آورد.
در نقد این اعتقاد اینطور می توان گفت که هیچ یک از این شرح و توضیحات در بیان و توجیه انتقال گناه ذاتی به فرزندان آدم کافی نیست. زیرا بر فرض این که برخی از نقایص از طریق نموروثی به دیگری منتقل شود اما در مسائل مجرمانه که امری اختیاری نیست این قاعده پیاده نمی شود. زیرا همانطور که ارسطو در کتاب اخلاق خود می گوید «هیچ کس یک کور مادرزاد را سرزنش نمی کند، بلکه برای او دل می سوزاند.»
بنابراین، ما باید این مطلب را به گونه ای دیگر توضیح دهیم و بگوییم که همۀ کسانی را که از آدم زاده می شوند می توان از جهت داشتن طبیعت مشترکی که از پدر نخستین خویش به دست آورده اند، یک انسان بدانیم. اما در اعمالی که هنوز انجامش نداده اند نمی توانیم به انان برچسب بد بودن بزنیم
نظرات (0)