اخلاق در انجیل و قرآن
بخش اول(فضیلتهای اخلاقی)
بي شك آنان كه به متون ديني و رهبران ديني خود مراجعه مي كنند، درمي يابند كه كارهاي خوب كدام است و كارهاي بد كدام، چه كاري شايسته است و چه كاري ناشايست. نزد ايشان وحي الهي بهترين شيوه براي به دست آوردن نظام اخلاقي است
از نظر پيروان انجیل ، جهان داراي هدف است و زندگي صحيح ، منوط به تحقق اين هدف اســت. در مسيحيت ، هدف از خلقت ، عشــق به خدا و انسان هاست؛ در نتيجه اخلاق وپرستش خدا با هم ارتباط استواري پيدا مي كند. از نظر آنان اخلاق و پرستش تفكيك ناپذيرند. بنابراين منشأ اخلاق را بايد در كلام خدا و متون مقدس جستجو كرد.
با مطالعه تعاليم عيسي ، در اناجيل اربعه اهداف اين نظام اخلاقي آشكار مي شود
در برخي از فقرات اناجيل آنان كه كار نيك مي كنند فرزند خدا مي شوند:
«خوشا به حال آنان كه براي برقراري صلح ميان مردم مي كوشند؛ زيرا ايشان فرزندان خدا ناميده مي شود» (متي: ۵ :۹.)
همچنین پيروان اناجيل به خاطر ايمان خود به زندگي جاويد دست مي يابند:
«خدا كســاني را كه بــه فرزند او ايمان بياورند، نجــات دهد و زندگي جاويد نصيبشان كند» (يوحنا: ۳ :۶۳)
برخي، انسان هاي پاك را به ديدار پروردگار وعده مي دهند:
«خوشا به حال پاك دلان؛ زيرا خدا را خواهند ديد» (متي: ۵ :۸)
در برخي ديگر پاداش بزرگ آسماني به مؤمنان وعده داده شده است:
«بلي شــاد و مسرور باشيد؛ زيرا در آسمان پاداش بزرگي در انتظارتان خواهد بود» (لوقا: ۶ :۲۳)
در برخي فقرات، بهشت پاداش مؤمنان است:
«گمان نكنيد هر كه خودش را مؤمن نشــان دهد به بهشــت خواهد رسيد»(۲۱ :۸ مرقس)
نويد نجات از ديگر وعده هاي فقرات اناجيل اربعه است:
«بلي، من در هســتم، كساني كه از اين در وارد شــوند نجات پيدا مي كنند»(۹ :۱۰ يوحنا)
بيشــترين بشــارتى كــه در تعاليــم عيســي ،بــه نيكــوكاران، مؤمنــان، ايثارگران،محبت كنندگان، ســخاوتمندان، دوســتان خدا و مسيح ،داده مي شــود، «ملكوت الهي»است. مسيح به صراحت مي فرمايد:
«خوشــا به حال آنــان كه نياز خود را به خدا احســاس مي كنند؛ زيرا ملكوت آسمان از ايشان است» (متي: ۵ :۳.)
بــا كمي تأمّل درخواهيم يافت كه ديدار خداوند، پاداش آســماني، فرزند خدا شــدن، زندگي جاوداني، رهايي از نابودي و دســت يابي به نعمات بهشــتي همه مي توانند به عنوان مصداق رســيدن به ملكوت باشــند و وصول به ملكوت الهي امري اســت كه ماوراي زندگي مادي دنيوي محقق مي شــود.
بنابراين ، نظام اخلاقي اناجيل اربعه ، خلقت را نتيجة يك سرنوشت كور و تاريك نمي داند، بلكه به عنوان عملكرد يك خالق دورانديش معرفي مي كند. همچنين مخاطب اناجيل ، شــخص يا گروه خاصي نيســت و هدف نهايي اين نظام،داراي جنبه اي مذهبي و معنوي است نه دنيوي
در نظام اخلاقي قرآن كريم، بندگي يكي از فضايل اساسي و از بنيان هاي ارزش اخلاقي اســت. روح عبوديت و بندگي، جز اين نيست كه انسان خود را به بندگی خدا درآورد و در همه کارها از خواســت و رضاي خداوند پیروی كند؛ از اين رو لازمة بندگي تابع محض خدا بودن است (سادات، ۱۳۷۳ :۳۹.)
آياتي همچون وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاه " (و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد!. . . )
( اســراء/۲۳ ) و نيز آياتي ديگر إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبرُِونَ عَنْ عِبَادَتىِ سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(غافر/۶۰ ) كسانى كه از عبادت من تكبّر مى ورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مى شوند!» نمايانگر ديدگاه قرآن دربارة عبوديت و بندگي است.
بر اســاس آيات قرآن كريم، عبادت منحصر در اعمال عبادي نيست، بلكه هر عملي كه مرضي خدا و به قصد بندگي و اطاعت از او انجام شود، عبادت است و بر حسب نیت و اخلاص شخص ، مراتب مختلف دارد؛ البته در بندگي خدا فقط نيّت الهي داشــتن كافي نيســت. بندگي كامل يعني اين كه هم نیت براي خدا باشد و هم اصل عمل طبق فرمان خدا، بي كم و كاست، انجام شود. چرا كه در نص صريح آيات وحي، ايمان به خدا با عمل صالح همراه مي شود؛ " وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْار. . . (نساء/۵۷.) (و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، بزودى آنها را در باغهايى از بهشت وارد مىكنيم كه نهرها از زير درختانش جارى است)
بنابراين كســي كه عبوديت و بندگي خدا را انتخاب می کند ، در تمام مراحل زندگي و حتي در جزئيــات اعمــال و رفتار نيز بر طبق رضاي خدا و خواســت او عمل مي كند؛ يعني اعمالي را كه موجب خشــنودي خدا مي شــود به جا مي آورد (واجبات ديني و اخلاقي) و از اعمالي كه موجب ناخشنودي اوســت پرهيز مي كند
اميرالمؤمنين علي ، ضمن خطبه اي در بيان غايت بعثت نبي مكرم اسلام مي فرمايند:
«پس خداونــد محمد ،را به حق برانگيخت تا بندگانش را از پرســتش بت ها بيرون آورد و به عبادت او وادارد و از پيروي شيطان برهاند و به اطاعت خدا كشاند» (نهج البلاغه: خطبة ۱۹۲.)
فضايل اخلاقي در اناجيل اربعه و قرآن كريم
به طور كلي هر صفت و فعلي كه انسان را در راه رسيدن به كمال نهايي ياري رساند فضيلت است؛ مانند: تواضع، صبر، عفت، شجاعت، علم، تقوا، صداقت و نظاير آن (سادات، ۱۳۷۳ :۳۳.)
تعاليم عيسي مسيح در اناجيل اربعه بيشتر جنبة اخلاقي دارد تا بيان احكام شرعي. لذا به وفور در باب فضايل اخلاقي سخن گفته و به آن توصيه كرده است؛ امّا قرآن كريم آموزه هاي اخلاقي خود را در كنار اعتقادات اصولي و احكام فقهي در اوج زيبايي و تناسب بيان مي كند.
ما در اینجا به دليل گســتردگي فضايل اخلاقي به ذکر چند فضیلت اکتفا می کنیم
مقايسة فضيلت عفت در اناجيل اربعه و قرآن كريم
عفت به معنای خودداري از انجام كارهاي زشت است.
امام علي علیه السلام مي فرمايند: «برترين عبادت عفاف است»
در اناجيل فقراتي وجود دارد كه علاقه زیاد به خوردن را قبيح مي داند و زياده روي در آن را نشانه بي ايماني مي شمارد:
«بــراي خوراك نيز نگران نباشــيد كه چه بخوريد و چه بنوشــيد؛ زيرا مردم بي ايمــان تمام زندگي خود را صرف به دســت آوردن ايــن چيزها مي كنند»(۳۰-۲۹ :۱۲لوقا)
در مقابل ، قرآن كريم آناني را كه در برابر كمبودهاي مادي عفت پيشه مي كنند، ستايش مي كند:
" لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فىِ الْأَرْضِ يحَْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّف . . . " (بقره/۲۷۳.) ((انفاقِ شما، مخصوصاً بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند؛ و نمىتوانند مسافرتى كنند (و سرمايهاى به دست آورند؛) و از شدّت خويشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنياز مى پندارند. . . )
قرآن كريم علاوه بر صدور حكم حرمت بي عفتي، ابعاد مختلف آن را مورد بررســي قرار مي دهد. در ادامه به برخي از آن ها اشاره مي كنيم:
قرآن كريم عفت را نتيجة ايمان مي داند؛ « * قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ(۱)الَّذِينَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُونَ(۲)
وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ(۳) وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَوةِ فَعِلُونَ(۴) وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ(۵)
( مؤمنان رستگار شدند؛*آنها كه در نمازشان خشوع دارند؛* وآنها كه از لغو و بيهودگى روى گردانند*و آنها كه زكات را انجام مى دهند*و آنها كه دامان خود را (از آلوده شدن به بى عفتى) حفظ مى كنند(مؤمنــون/۱و۵)
از این روست که می توانیم بگوییم عفت يكي از اشــتراكات اخلاقي بين اناجيل و قرآن كريم بشمار می رود.
مقايسة فضيلت تواضع در اناجيل اربعه و قرآن كريم
«تواضــع» در لغــت به معناي فروتني ، افتادگي، شكسته نفسي و ضد تكبر است
از نظر علماي علم اخلاق «تواضع» عبارت است از: «شكسته نفسي اى كه نگذارد آدمي خــود را بالاتــر از ديگران ببيند. تواضع، هم در زندگي فردي و هم در زندگي اجتماعي اثر مي گذارد. اين فضيلت در رابطة انسان با خدا نيز اثري كليدي دارد؛ چرا كه روح عبادت تواضع و رمز قبولي آن فروتني است.
مولاي متقيان علي مي فرمايند:
«سه چيز است كه سرآغاز تواضع است: نخست اين كه انسان هركس را ببيند به او ســلام كند؛ در پايين مجلس بنشــيند و تظاهر و ريا را ناخوش دارد»
با بررســي فقرات اناجيل ، اهمّيت جايگاه تواضع و فروتني در رســيدن شــخص به سعادت نمايان مي شود: «هر كه بخواهد خود را بزرگ ســازد حقير خواهد شد و هر كه خود را فروتن سازد به بزرگي خواهد رسيد» (متي: ۲۳ :۱۲)
در قرآن كريم نيز آيات متعددي وجود دارد كه مسلمين را به تواضع و فروتني فرامي خواند و آن را از ويژگي هاي بندگان خاص خدا مي داند:
"وَعِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا"(بندگان(خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مى روند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند)(فرقان/۶۳)
مقايسة فقرات و آيات مذكور اين واقعيت را آشكار مي كند كه قرآن و اناجيل اربعه هر دو ، تواضع را فضيلتي پســنديده مي شــمارند و آن را لازمه وصول به رستگاري مي دانند. امّا برتری آموزه های قرآن كريم بر آموزه های اناجيل علاوه بر زیادتر بودنِ آیات در این زمینه ، منشأ این فضیلت اخلاقی است. که قرآن كريم آن را تواضع و خشوع در برابر خداوند و تسليم در برابر فرامين الهي می داند كه حاصل جهان بيني الهي انسان است و به نوعي حاصل بينش و بصيرت در مسلمانی است، كه خود را همواره بنده اي ناچيز و نیازمند به خدا مى داند؛ لذا در وى صفت تواضع ايجاد مي شود.
مقايسة فضيلت عدالت در اناجيل اربعه و قرآن كريم
«عدالت» در لغت به معناي دادگري كردن و استقامت بر حق عنوان شده است
واژة «عدالــت» بــراي مؤمنان بــه اناجيل واژه اي آشناســت؛ چنان كه عــده زیادی از مســيحيان برپايي عدالت در كنار محبّت را هدف اخلاق مســيح مي دانند و به برپايي عدالت توسط مسيح ،چشم اميد دارند.
در اناجيل مي خوانيم:
«او ني خميده را نخواهد شكســت و فتيله نيم سوخته را خاموش نخواهد كرد و خواهد كوشيد تا عدالت پيروز شود» (متي: ۱۲ :۳۰.)
قرآن كريم نيز در باب عدالت آيات و عباراتی بي بديل بيان مي كند و سرانجام تاريخ بشررا همراه با عدالت توصيف مي كند:
وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ نجَْعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نجَْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ(قصص/۵.)(ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم)
به گواهي اناجيل، مسيح ،كه براي عدالت تلاش مي كند، خود نيز عادل است:
«اي اســتاد تو در مورد هيچ كس تبعيض قايل نمي شــوی بلكه با راســتي و درستي راه خدا را تعليم مي دهي» (لوقا: ۲۰ :۲۱.)
خداوند در قرآن كريم نيز پيامبران خود را عادل و برپاكنندگان عدل مي خواند:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط. . . (ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حقّ از باطل) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند. . . ) (حديد/۲۵)
مسیحیان نیز مانند مسلمانان به عدالت خداوند معتقدند:
«و به ســبب اين كه از دست يحيي تعميد گرفته بودند خدا را براي عدالتش شكر مي كردند» (لوقا: ۷ :۲۹.)
همچنین عدالت خداوند از تعاليم اصلي قرآن کریم است:
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلَئكَةُ وَ أُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائمَا بِالْقِسْطِ. . . (آل عمران/۱۸ ) (خداوند، گواهى مىدهد كه معبودى جز او نيست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، گواهى مىدهند؛ در حالى كه قيام به عدالت دارد)
طبق اناجیل ، پــاداش عدالت پيشــگان ورود به ملكوت الهي اســت (متي: ۵ :۱۰ )
در مقابل، اجر عدالت پيشگان در قرآن غفران و پاداش بزرگ الهي است (مائده/۸-۹)
بر اســاس آيات قرآن كريم، عدالت نشانة ايمان است (مائده/۸-۹و نساء/۱۳۵) و فضيلتي برتر از سود و نفع شخصي و حتي منفعت پدر و مادر است (نساء/۱۳۵)
ميدان تعليمات قرآن كريم در باب اين فضيلت ، وســيع تر از اناجيل اربعه است. اين برتري،هم ، در روش هاي تبيين، هم در كيفيت بيان و هم در تعداد آيات نازله هويداست؛ به طوري كه فقط واژة «عدل» و مشتقاتش ۲۸ بار و «قسط» و مشتقاتش ۲۷ بار در قرآن تكرار شده است.
مقايسة فضيلت عفو و گذشت در اناجيل اربعه و قرآن كريم
«عفو» در لغت به معناي مغفرت، پوشــاندن جرم براي محافظت از رسوايي، و بخشش و گذشت و مقابل انتقام است (دهخدا، ۱۳۷۷ :۱۰/۱۴۰۸۸)
از پيامبر اكرم ،روايت است كه فرمودندّ «عفو و گذشــت زياد نمي كند مگر عزت را. پس گذشــت كنيد تا خدا شما را عزيز گرداند»
در شرافت عفو و گذشت همين بس كه از نيكوترين صفات پروردگار است. امام زين العابدين در مناجات خود مى گويد:
«تويي كه خود را به عفو و گذشت نام برده اي پس از من درگذر»
عفو و گذشــت از فضايل تراز اول مسیحیت است. به جرأت مي توان گفت كه اناجيل پيروان خود را به عفو و گذشت توصيه كرده است؛ زيرا عفو و گذشت معمولا به هم نوع است. لذا عيســي ، شرط بخشوده شــدن را بخشش گناه با محبت به ديگران مي داند
«ديگران را ببخشــيد تا بخشــوده شــويد» (لوقا: ۳ :۳۷)
قرآن كريم نيز همين معنا را ارائه داده است: " وَ لْيَعْفُواْ وَ لْيَصْفَحُواْ أَ لَا تحُِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكمُْ (نور/۲۲ ) (آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند؛ آيا دوست نمى داريد خداوند شما را ببخشد؟)
در اناجيل، مسيح ،خدا را رحيم مي خواند
«پس همان طور كه پدر شما رحيم است رحيم باشيد» (لوقا: ۶ :۳۶)
در قرآن بيش از هشتاد بار، خداوند با صفت «رحيم» وصف شده است و این به غیر از اول سوره هاست که با " بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم " آغاز می شود
اناجيــل اربعــه و قرآن در مواجهه با عفو و گذشــت موضع مشــتركي دارند و آن را يك فضيلــت بزرگ مي دانند كه براي آرامش و خوشــبختي در زندگي دنيوي و اخروي ضروري اســت؛ لذا مؤمنان را نســبت به آن ترغيب مي كنند.
نكته اي كه نمي توان آن را ناديده گرفت اين اســت كه در برخي از فقرات اناجيل توصيه به عفو و گذشــت از حالت منطقي و حتي تأكيد هم خارج مي شود و بيشتر به مبالغه شباهت پيدا مي كند تا تعليم يك فضيلت؛ مثل اين فقره
«در اين وقت پطرس پيش عيسي آمد و از او پرسيد: اگر برادر من نسبت به من خطا كرد تا چند بار او را ببخشايم؟ هفت بار؟ عيسي در جواب گفت: نمي گويم هفت بار، بلكه هفتاد بار هفت بار» (متي: ۱۸ :۲۱-۲۲
به طوري كه احساس مي شود فرد ستمديده مجبور است به خاطر اين گونه تعاليم به مدت طولاني ظلم و زور را تحمل كند و حقوقش را ناديده بگيرد. به نظر برخي از انديشمندان اين گونه توصيه هاي اخلاقي در طول تاريخ مسيحيت به ابزاري براي خاموش كردن انقلاب ها و اعتراض ها تبديل شده است و برداشت غلط از چنين دستورهايي سبب شده چهرة ظلم پذيري از عيسي ، نمايانده شود (اديب آل علي، ۱۳۸۵ :۲۹
این در حالی است که در آموزه هاي قرآن كريم به عفو و گذشت تأكيد ولی حد و حدود آن نیز در نظر گرفته شده است.
" فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ "( بقره ۱۰۹) (شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد؛ تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد).
همانطور که در این آیه مشخص است عفو وگذشت ، بی حد و حصر نبوده و فقط تا زمانی توصیه شده که فرمان خدا برای جهاد فرا رسد نه برای همیشه ( که موجب سوء استفاده دیگران گردد)!
مقايسة فضيلت تقوا در اناجيل اربعه و قرآن كريم
«تقوا» در لغت به معناي پرهيزگاري و ترس از خداست.
رسول گرامي اسلام فرمودند: بهترين صفت دين شما پرهيزكاري است»
مسيح در اناجيل از تقواي الهي مي گويد و مردم را به تقوا فرا مي خواند
ّ «از آن كسي بترسيد كه پس از كشتن اختيار دارد به جهنم بيندازد» (لوقا: ۱۲ :۵ )
در نظر عيسي تقوا مانع از گرفتاري در عذاب جهنم است
«اگر دســت يا پاي تو، تو را به گناه بكشاند آن را قطع كن و دور بينداز؛ زيرا براي تو بهتر اســت كه بدون دســت يا پا وارد حيات شوى تا با دست و پا به داخل آتش افكنده شوي» (متي: ۱۸ :۸-۹.)
در قرآن نيز تقواپيشگان از عذاب آتش نجات می يابند
" وَ إِن مِّنكمُْ إِلَّا وَارِدُهَا كاَنَ عَلىَ رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا(۷۱) ثمَُّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَواْ . . . "(۷۲) ( و همه شما وارد جهنم مى شويد؛ اين امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت! (۷۱) سپس آنها را كه تقوا پيشه كردند از آن رهايى مى بخشيم. . .) (مريم۷۲ )
ابعاد تعليمات قرآن در اين باره وسيع و گسترده است. بر اساس تعاليم قرآن، تقوا امري مهم و ارزشمند است در حالی که فقرات مربوط به تقوا در اناجيل محدود است
آثار تقوا در قرآن عبارت است از:
هدايت الهي (بقره/۲و۳)
رفع كينه (حجر/۴۵)
محبّت خدا (توبه/۴)
اجتناب از دنياطلبي (لقمان/۳۳)
اجتناب از سوء ظن، غيبت و عيب جويي (حجرات/۱۲)
آمرزش گناهان (انفال/۲۸-۲۹)
ســرانجام نيكو(اعراف/۱۲۸)
پدیدآور دل آرا نعمتی پیر علی- غلامرضا عیاسی ولدی / با اندکی تصرف
نظرات (0)