عقیده به معاد و زندگی پس از مرگ از اصول اعتقادی اسلام به شمار میرود و ریشه در فطرت انسان داشته و از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است به طوری که عدم باور به آن می تواند زندگی انسان را به طور کلی متحول نماید وبسیاری از فعّالیّتهای ما را تحتالشّعاع خود قرار دهد. به طور کلی دو چیز در باورهای ادیان ابراهیمی اهمیت بالایی دارد اول مبدا(توحید) و دوم معاد(قیامت) ؛ تغییر و تفاوت میان این دو است که باعث تفکیک میان ادیان ابراهیمی شده است در حالی که تمامی ادیان به خدا و قیامت باور دارند در عین حال اختلافات زیادی میان ایشان دیده می شود . این اختلافات اگر چه ماهوی نیستند ولی به گونه ای هم نیست که بتوان از آن چشم پوشی کرد. چون در هر صورت باور به اینکه انسان باید روزی اعمالش مورد محاسبه قرار بگیرد تاثیر زیادی در عملکرد او خواهد داشت. درست مانند دانش آموزی که می داند عملکرد او در پایان سال مورد محاسبه قرار گرفته و پاداش داده یا مواخذه خواهد شد و تنها در این صورت است که تمام تلاش خود را بکار می بندد تا بتواند به وظایف خود عمل نماید.
یکی از موضوعاتی که درباره معاد مورد توجه قرار می گیرد مسئله معاد جسمانی است هر چند این قضیه بیشتر درمیان عالمان و پژوهشگران دینی مطرح شده است اما ریشه آن را می توان به وضوح در آیات قرآن جستجو کرد. دقت در این زمینه از آن جهت اهمیت دارد که اگر قبول کنیم معاد جسمانی است نگاه ما به موضوع بهشت و جهنم و پاداش یا مجازات آن تفاوت می کند.
آیات معاد جسمانی در قرآن کریم
محتوای اینگونه آیات بر تحقّق معاد جسمانی و روحانی است. حجم این آیات فراوان است و میتوان گفت اکثریّت آیات معاد در قرآن کریم به این بخش مربوط میشود.
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ* قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ ( برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوانها را زنده میکند، درحالیکه پوسیده است؟ بگو همان کسی آن را زنده میکند که نخستینبار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست) (یس/ ۷۸ـ۷۹).
ظاهرا این آیه صریح ترین آیه درباره معاد جسمانی است چرا که در آن صحبت از زنده شدن و به هم پیوستن استخوانها توسط خدا می کند و مشخص است که این مسئله نمی تواند غیر جسمانی باشد.
برخاستن از قبور
این آیات بر رستاخیز دوبارة انسانها از قبور دلالت دارد. وجود قبر و بیرون آمدن از آن دلیل بر رستاخیز جسمانی و بدنی است: وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ* قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ* إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةًفَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ(و بار دیگر در صُور دمیده میشود. ناگهان آنها از قبرها شتابان بهسوی دادگاه پروردگارشان میروند، میگویند: ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاه ما برانگیخت؟ آری، این همان است که خداوند رحمان وعده داده است، و فرستادگان او راست گفتند. صیحة واحدی بیش نیست. فریادی عظیم برمیخیزد، ناگهان همگی نزد ما احضار میشوند) (یس/۵۲).
این آیات نشان میدهد که معاد جسمانی است چون در غیر این صورت ، بیرون آمدن جسم از قبور معنایی ندارد و روشن است که قبرها جایگاه جسم انسان است نه روح
بازگشت از خاک به خاک
مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی (ما شما را از آن (زمین) آفریدیم و در آن بازمیگردانیم و بار دیگر در قیامت شما را از آن بیرون میآوریم) (طه/ ۵۵).
«اخراج از قبور» یعنی اینکه خروج جسمانی همان بدن، در روز قیامت صورت میپذیرد.مشخّص است که خروج از قبور خروج بدنها است که به معاد جسمانی اشاره دارد.
زنده شدن مردگان درگذشته
این آیات به معاد و برگشت جسمانی برخی از مردگان بعد از سالها در مقابل دیدگان مردم اشاره می کند ؛ مانند:
آیة حضرت عزیر(علیه السلام)
آیة زنده شدن مرکَب حضرت عزیر(علیه السلام)
آیة ذبح پرندگان به دست حضرت ابراهیم(علیه السلام)
آیة اصحاب کهف
آیة زنده شدن مرکَب حضرت عزیر(علیه السلام): ...وَانظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا...: و به الاغ خود نگاه کن! برای اینکه تو را نشانهای برای مردم (در باب معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانهای الاغ خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند میدهیم و گوشت بر آن میپوشانیم! (البقره/ ۲۵۹).
بازگشت انسان در همین دنیا و بعد از صد سال، در حالیکه تمام اجزای آن متلاشی شده، ارائة نمونههای عینی معاد جسمانی برای انسان است. در این واقعه، خداوند متعال دو نشانه برای اثبات معاد جسمانی ارائه کرده است. یکی برای خود حضرت عزیر و دیگری زنده شدن مرکَب او بود؛ چراکه آن حضرت کیفیّت معاد را به چشم خود دید. لذا حضرت عزیر و مرکَب او، نشانهای برای اثبات معاد جسمانی در همین دنیاست و خدایی که قادر به معاد جسمانی در این دنیاست قادر خواهد بود جسم انسانها را در روز قیامت نیززنده کند.
نعمتهای بهشتی
مُتَّکِئِینَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَیْنِ دَانٍ * فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ * یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (این در حالی است که آنها بر فرشهایی با آسترهایی از دیبا و ابریشم تکیه کردهاند و میوههای رسیدة آن دو باغ بهشتی در دسترس است! در آن باغهای بهشتی زنانی هستند که جز به همسران خود عشق نمیورزند و هیچ انس و جِن پیش از اینها با آنان تماس نگرفته است. آنها همچون یاقوت و مرجاناَند) (الرّحمن/ ۵۴ـ۵۸).
در این آیات، وجود نعمتهای بهشتی برای انسان، جسمانی بودن آن را به رخ میکشد. بنابراین، نیاز است که انسان با جسمی محشور شده باشد تا قابلیّت استفاده از این نعمتهای جسمانی بهشتی را داشته باشد.
لذّت خوردن و نوشیدن
لذّت خوردن و آشامیدن نمادی از وجود جسمی انسان و مصادیق بارز معاد جسمانی است: و َفَوَاکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ (با هر میوهای که آرزو کنند) (المرسلات/ ۴۲) و وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِّمَّا یَشْتَهُونَ (و گوشت پرنده هر چه بخواهند) (الواقعه/ ۲۱).
و از این جهت است که می گوییم معاد باید جسمانی باشد تا استفاده از این نعمتها برای مؤمنان بهشتی معنا پیدا کند، چون نعمتهای بهشت جنبة جسمی دارد تا قابل استفاده برای جمیع بهشتیان باشد.
همه نعمات
یُطَافُ عَلَیْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَکْوَابٍ وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ((این در حالى است که) ظرفها(ى غذا) و جامهاى طلائى (شراب طهور) را گرداگرد آنها می گردانند و در آن (بهشت)، آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذّت می برد، موجود است و شما همیشه در آن خواهید ماند) (الزّخرف/۳۱).
نطق اعضاء در قیامت
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (امروز بر دهانشان مُهر می نهیم و دستهایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان کارهایى را که انجام می دانند، شهادت می دهند!) (یس/۶۵).
شهادت دست و پا در روز محشر، نشانة بارزی از معاد جسمانی است، بهطوری که صاحب آنها به دست و پا اعتراض میکند که چرا به ضرر خود و به ضرر صاحب خود شهادت میدهید؟! چون در شهادت باید فرد شاهد، واقعهای را که قرار است شهادت دهد، در آن واقعه حضور داشته باشد. اعضای انسان نیز در دنیا، هنگام ارتکاب عمل، در واقعه حضور داشتهاند، بلکه خود آنها آن عمل را انجام دادهاند. همچنین شاهد باید هنگام شهادت دادن حاضر باشد. بنابراین، لازم است که این اعضا، حضور واقعی و جسمانی در محشر داشته باشند تا شهادت تحقّق یابد چرا که در غیر این صورت ، معنایش این است که شاهدان حضور واقعی ندارند که این به شهادت لطمه میزند، بلکه با عدالت سازگار نیست.
حشرو زنده شدن انسان
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَى بَلَى إِنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (آیا آنها نمىدانند خداوندى که آسمانها و زمین را آفریده است و از آفرینش آنها ناتوان نشده است، می تواند مُردگان را زنده کند؟! آرى، او بر هر چیز تواناست) (الأحقاف/۳۳).
زنده شدن زمانی معنا خواهد داشت که چیزی با مرگ از بین رفته باشد و آنگاه آن را احیا کنند. چرا که در مرگ ، این جسم انسان است که می میرد و روح ، تنها از این دنیا به عالم برزخ منتقل می شود ولی از بین نمی رود پس وقتی خدا می گوید ما زنده می کنیم به این معناست که جسمی را که مرده است زنده می کنیم!
جایگاه معاد جسمانی در عهد قدیم
متون فعلی عهد قدیم، در مسئلة معاد ، اختلافات زیادی با هم دارند. لذا اگرچه آموزه معاد به سبب عواملی مانند تحریف ، در میان یهودیان اوّلیّه مطرح نشده بود و از آن اطّلاعی نداشتند ، امّا در میان یهودیان دورههای بعد ، بهعنوان یک آموزة شرعی و اعتقادی مطرح شده است. لذا پیش از مسیح ، فریسیان به قیامت جسمانی معتقد بودند و به حیات جاودانی امید داشتند.
اسفار پنجگانه و عبارات معاد جسمانی
در اهمیّت این کتب همین بس که تمام عهد عتیق و در حقیقت، کتاب مقدّس، بر این پنج کتاب استوار است و مورد اعتماد و اعتقاد تمام فرق یهود است.برخی اعتقاد دارند که در اسفار پنجگانه مطلبی دالّ بر معاد ذکر نشده است، امّا به نظر میرسد نه تنها مطلبی دالّ بر معاد هست، بلکه دالّ بر معاد جسمانی نیز میباشد. عبارات اسفار پنجگانه مانند: «من میمیرانم و زنده میکنم. مجروح میکنم و شفا میدهم و از دست من رهانندهای نیست» (سفر تثنیه ۳۲: ۳۹) و به قرینة فراز بعد که میگوید: «من مجروح کردهام و خودم شفا خواهم داد»، میفهمیم این مرده و زنده شدن، برای یک نفر است، نه اینکه خدا بخواهد یکی را بمیراند و دیگری را بهرسم معمول دنیا زنده کند. همانگونه که مجروح شدن و شفا یافتن، هر دو برای یک تن گفته شده است
عبارات معاد جسمانی در دیگر کتب عهد قدیم
الف) انتقال اجساد مردگان
اجساد دیگران قبل از رستاخیز به ارض مقدّس منتقل میشود: «مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهای من برخواهند خاست» (اشعیا ۱۹: ۲۶).
در این عبارت، انتقال جسد گویای آن است که بدنی که برانگیخته شده، باید جسم باشد تا امکان انتقال آن میسّر باشد.
ب) شکل یافتن اجساد مردگان در رستاخیز
«و دید هماینک رگها و پیها و گوشتها به آنها برآمد و پوست آنها را از بالا پوشانید» (حزقیال ۸: ۳۷).
ج) برخاستن از قبور
«و بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیدهاند، بیدار خواهند شد، امّا اینان به سبب حیات جاودانی و آنان به دلیل خجالت و حقارت جاودانی» (دانیال ۱۲: ۲).
در این متن، از واژگان «خاک»، «زمین»، «بیدار شدن» و «قیامت» استفاده شده است. در عهد قدیم، خفتن به معنای موت و بیدار شدن به معنای زنده شدن توصیف شده است. توجّه به این نکته ضروری است که قیامت و برخاستن، هنگامی معنا میدهد که جسمی در قبر و زیر خاک مدفون شده باشد و بعد برخیزد. برخاستن از خاک و قیامت بدن، معنایی جز معاد جسمانی عنصری نخواهد داشت:«خداوند میمیراند و زنده میکند، به قبر فرود میآورد و برمیخیزاند» (اوّل سموئیل ۲: ۶).
در این متن، سخن از قبر و برخیزاندن انسان است. لذا کاملاٌ به رستاخیز انسان اشاره دارند. «قبر» جای جسم انسان است که تبدیل به خاک شده است وگرنه قبر جایگاه روح نیست که از آن برخیزد و بیرون آید. لذا فرود آوردن جسد انسان در قبر و برخیزاندن آن از قبر، کاملاٌ با معاد جسمانی سازگار است.
د) زنده شدن مردگان
«مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهای من خواهند برخاست. ای شما که در خاک ساکنید! بیدار شده، ترنّم نمایید؛ زیرا که شبنم تو، شبنم نباتات است و زمین مردگان خود را بیرون خواهد افکند» (اشعیا ۲۶: ۱۹).
دلالت این متن از کتاب مقدّس بر معاد جسمانی چنان واضح است چراکه زنده شدن، برای ارواح معنایی ندارد. علّت آن این است که ثابت شده روح نمیمیرد و زنده است. بنابراین، مرگی برای روح تعریف نشده است که بخواهد دوباره زنده شود. زنده شدن در اینجا زنده شدن جسم و بدنهای متلاشی شده میباشد.
ه) لذّت خوردن و نوشیدن
«پس به شما میگویم کسانی که مرا پرستش و از من اطاعت میکنند، خوردنی و نوشیدنی فراوان خواهند داشت، امّا شما گرسنه و تشنه خواهید بود. آنها خوشحال و شما شرمسار خواهید بود. آنها از شادی میسرایند، ولی شما با دلهای شکسته خواهید گریست» (اشعیا ۶۵: ۱۳).
و) انسان هیزم جهنّم
«و تو برای آتش هیزم خواهی شد و خونت در آن زمین خواهد ماند. پس به یاد آورده نخواهی شد؛ زیرا من که یهوه هستم، تکلّم نمودهام» (حزقیال ۲۱: ۳۲).
در این متن، منظور از هیزم آتش بودن همان زندگی جسمانی اُخروی است که اشرار با اعمال خویش، خود را هیزم آتش الهی قرار میدهند.
بنابراین، با دقّت در لابهلای متون عهد قدیم، میتوان مواردی از متونی را پیدا کرد که دلالت بر معاد و رستاخیز جسمانی انسان داشته باشد و برخی از این موارد بهوضوح و بهصورت قوی در معاد جسمانی دلالت دارد.
جایگاه معاد جسمانی در عهد جدید
رستاخیز مردگان در الهیّات مسیحی از جایگاه خاصّی برخوردار است که اهمیّت آن بهمراتب از عهد قدیم بیشتر است؛ چراکه در اندیشة مسیحیّت، بازگشت مسیح با رستاخیز و قیامت گره خورده است. لذا در الهیّات مسیحی، اعتقاد به معاد جسمانی، بر اساس اعتقاد به رستاخیز جسمانی عیسی مسیح استوار گردیده است که ایمان به آن الزامی است.
عبارات معاد جسمانی در عهد جدید
الف) برخاستن از قبور
«و بدو قدرت بخشیده است که داوری هم بکند؛ زیرا پسر انسان است. از این تعجّب نکنید؛ زیرا ساعتی میآید که در آن جمیع کسانی که در قبورهستند، آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد» (یوحنّا ۵: ۲۹).
در این متون، عیسی دربارة زندگی و حیات کنونی صحبت نمیکند. وی در باب داوری نهایی که در پایان جهان به وقوع خواهد پیوست، سخن میراند. لذا بهروشنی بر زندگی انسان در جهان دیگر و برخاستن جسم عنصری ترابی تأکید شده است، چراکه برانگیختگی انسان از قبور، دلیل بر رستاخیز جسمانی است.
ب) سوزاندن کلّ جسد در دوزخ
«... اگر دست راستت تو را بلغزاند، قطعش کن و از خود دور انداز؛ زیرا تو را مفیدتر آن است که عضوی از اعضای تو نابود شود از آنکه کلّ جسدت در دوزخ افکنده شود» (متّی ۵: ۳۰).
ج) برخاستن بدنهای مقدّسین
«ناگاه پردة هیکل از سر تا پا دو پاره شد و زمین متزلزل و سنگها شکافته گردید و قبرها گشاده شد و بسیاری از بدنهای مقدّسین که آرامیده بودند، برخاستند و بعد از برخاستن وی، از قبور برآمده به شهر مقدّس رفتند و بر بسیاری ظاهر شدند» (متّی ۲۷: ۵۱ـ۵۳).
این متن از صریحترین متون عهد جدید، در برانگیختگی جسمانی و رجعت انسانهاست، بهطوری که رستاخیز بدنها و اجسام مردگان در آن بهراحتی قابل مشاهده است.
د) بدنهای ما را برخواهد خیزاند
«و خدا... ما را نیز به قوّت خود خواهد برخیزانید» (اوّل قرنتیان ۶: ۱۴).
در این فقرات که متون بسیار گویایی در جسمانی بودن معاد است، «برخاستن و برخیزاند» دلالت بر رستاخیز و برانگیختگی جسمانی دارد، بهویژه فقراتی که در ادامه میآید: «آیا نمیدانید که بدنهای شما اعضای مسیح است؟...» (اوّل قرنتیان ۶: ۱۶). لذا متن نشان میدهد همانگونه که بدن مسیح برای رستاخیز برخاست، بدن شما نیز برخواهد خاست.
ه) عقوبت آتش ابدی
«همچنین سدوم و غموره و سایر بُلدان نواحیِ آنها مثل ایشان، چونکه زناکار شدند و در پی بشر دیگر افتادند، در عقوبتِ آتش ابدی گرفتار شده، به جهت عبرت مقرّر شدند» (رسالة یهودا ۱: ۷).
دو شهر سدوم و غموره به سبب گناهان مختلفی که در آن صورت میگرفت، گرفتار عذاب آتش دنیایی و اُخروی شدند. توأم بودن عذاب دنیایی و آتش ابدی اُخروی، از ویژگی این فقرة کتاب مقدّس است. عذاب جسمانی از مشخّصههای وجود جسمانی انسان در سرای آخرت است. بنابراین، با دقّت در فقرات متون عهد جدید میتوان موارد متعدّد و واضحی از نمونههای دال بر معاد و بازگشت جسمانی انسان در آن یافت. مواردی که برخی در نهایت روشنی، بر بازگشت جسمانی انسان، آن هم بهصورت عنصری دلالت دارند.
نقاط اشتراک معاد جسمانی در قرآن و عهدین
برخاستن از قبور
انسانها در قیامت از قبرها برمیخیزند. قبر جایگاه جسم انسانهاست و این تعبیر، دلیل روشن دیگری بر معاد جسمانی است.
قرآن کریم میفرماید:وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ: (بار دیگر) در صُور دمیده مىشود. ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مىروند (یس/ ۵۱).
در عهد قدیم در باب برخاستن انسانها از قبور، فقرات متعدّدی وجود دارد: «خداوند میمیراند و زنده میکند. به قبر فرود میآورد و برمیخیزاند» (اوّل سموئیل ۲: ۶)؛ «لهذا نبوّت کرده، به ایشان بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: اینک من قبرهای شما را میگشایم و شما را ای قوم من از قبرهای شما درآورده، به زمین اسرائیل خواهم آورد» (حزقیال ۳۷: ۱۲).
«و ای قوم من! چون قبرهای شما را بگشایم و شما را از قبرهای شما بیرون آورم. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم» (حزقیال ۳۷: ۱۳).
همچنین در عهد جدید نوشته شده است: «و ناگاه پردة هیکل از سر تا پا دوپاره شد و زمین متزلزل و سنگها شکافته گردید و قبرها گشاده شد و بسیاری از بدنهای مقدّسین که آرامیده بودند، برخاستند» (متّی ۲۷: ۵۱ـ۵۲)؛
با اندکی دقّت مشخّص میشود که در تمام ابن عبارات، دلالت خروج بدنهای انسانی از قبور قابل مشاهده است.
وجود جسم فسادناپذیر
قرآن میفرماید در روز رستاخیز برای بدن انسان، نابودی وجود ندارد و آن عالم، زندگی محض است: ... وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر میدانستند!) (العنکبوت/۶۴).
همچنین تمام آیات قرآن که بحث خلود را پیش کشیده است، اشاره به همین مطلب دارد. چه در بهشت و چه جهنّم که آیات آن فراوان است: خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ (همواره در این لعن (و طرد و نفرین) می مانند؛ مجازات ایشان تخفیف نمی یابد و به آنها مهلت داده نمی شود) (آلعمران/ ۸۸).
آیات فوق نشانگر این مطلب است که انسان شرّیر، بعد از دیدن این آیات، با خود تصوّر نکند که لابُد بعد از دیدن این عذابها میمیرم و از بین میروم. این آیات نشان میدهد که در آن، روزمرّگی برای انسان نیست. این جسم انسان است که در روز رستاخیز میسوزد و از بین نمیرود و نابود هم نمیشود. در عهد قدیم، اشاره به خلود و فسادناپذیری جسم چنین بیان شده است: «تا زنده بماند تا ابدالآباد و فساد را نبیند» (مزامیر ۴۹: ۹)؛ «زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد و قدّوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را ببیند» (مزامیر ۱۶: ۱۰).
نعمتهای فراوان بهشت
خصوصیّت نعمتهای بهشتی این است که این نعمتها برای بهشتیان مهیّا شده است و هر آنچه بخواهند، در آن آماده است و تمام لذّات شناخته و ناشناختة آدمیان را در بر میگیرد. منظور، هر آنچه مردم به آن میل پیدا میکنند از انواع نعمتها؛ مانند خوردنیها، نوشیدنیها، لباسها، رایحهها و آنچه که چشمان انسان با نگاه کردن از آن نعمتها لذّت میبرد: ... وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ:... و براى شما هر چه دلتان بخواهد، در بهشت فراهم است و هر چه طلب کنید، به شما داده مى شود (الفصّلت/ ۳۱).
با بررسی انجام شده در عهد قدیم، عبارتی که نعمتهای فراوان بهشتی ذکر شده باشد، مشاهده نمی شود امّا در عهد جدید چنین آمده است: «بلکه چنانکه مکتوب است، چیزهایی را که چشمی ندید و گوشی نشنید و به خاطر انسانی خطور نکرد؛ یعنی آنچه خدا برای دوستداران خود مهیّا کرده است» (اوّل قرنتیان ۲: ۹).
خوردن و نوشیدن
در قرآن کریم، آیات خوردن و نوشیدن یکی از مصادیق معاد جسمانی است. تعداد آنها فراوان است که علاوه بر ذکر نعمتهای بهشتی، خصوصیّت توصیف و تنوّع نعمتها بر آن افزوده میشود: وَفَوَاکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ: و میوه هایى از آنچه مایل باشند (المرسلات/ ۴۲) و وَلَحْمِ طَیْرٍ مِّمَّا یَشْتَهُونَ (و گوشت پرنده از هر نوع که مایل باشند!) (الواقعه/۲۱).
خوردنیها و نوشیدنیهای بهشتی در آموزههای عهدین نیز گویای این مطلب است. در عهد قدیم، در این باب چنین آمده است: «پس به شما میگویم کسانی که مرا پرستش و از من اطاعت میکنند، خوردنی و نوشیدنی فراوان خواهند داشت» (اشعیا ۶۵: ۱۳).
در عهد جدید نیز به خوردن در بهشت اشاره شده است: «امّا به شما میگویم که بعد از این، از میوة مَوْ دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در ملکوت پدر خود تازه آشامم» (متّی ۲۶: ۲۹).
مجازات جسمی مجرمان
برخی آیات قرآن کریم و متون کتاب مقدّس از کیفرها و مجازات مختلف مجرمان در قیامت سخن میگوید. بسیاری از این مجازاتها جنبة جسمانی دارد. اینگونه آیات فراوان است؛ از جمله: یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ... (در آن روز که آن را در آتش جهنّم، گرم و سوزان کرده، با آن صورتها، پهلوها و پشتهایشان را داغ مى کنند...) (التّوبه/ ۳۵).
در متون عهدین، در این باب موارد متعدّدی ذکر شده که جسمانی بودن عذابها و آتشی که جسم و بدن شرّیران را خواهد سوزانید، قابل مشاهده است؛ از جمله: «ایشان (بدکاران) را چنان خواهد سوزانید که نه ریشه و نه شاخهای برای ایشان باقی خواهد گذاشت» (ملاکی ۴: روز خداوند)؛ «گناهکارانی که در صهیوناَند، میترسند و لرزه منافقان را فروگرفته است (و میگویند): کیست از ما که در آتش سوزنده ساکن خواهد شد و کیست از ما که در نارهای (آتشهای) جاودانی ساکن خواهد گردید؟» (اشعیا ۳۳: ۱۴).
در عهد جدید نیز در باب مجازات جسمی مجرمان در رستاخیز موارد متعدّدی ذکر شده است؛ مثلاًّ: «... همة لغزشدهندگان و بدکاران را جمع خواهند کرد و ایشان را به تنور آتش خواهند انداخت، جایی که گریه و فشار دندان بُوَد» (متّی ۱۳: ۴۲) و «... اگر دست راستت تو را بلغزاند، قطعش کن و از خود دور انداز؛ زیرا تو را مفیدتر آن است که عضوی از اعضای تو نابود شود، از آنکه کلّ جسدت در دوزخ افکنده شود» (متّی ۵: ۲۹ـ۳۰).
انسان، هیزم جهنّم
در برخی آیات قرآن کریم، دربارة مجازات جسمی مجرمان تا به آنجا پیش رفته است که انسانهای دوزخ را هیزم جهنّم معرّفی میکنند: فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ (پس اگر چنین نکنید ـ که هرگز نخواهید کرد ـ از آتشى بترسید که هیزم آن بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها [= بُتها] است و براى کافران آماده شده است) (البقره/ ۲۴).
در متون عهدین دربارة هیزم بودن انسان در آتش جهنّم چنین گفته شده است: «و تو برای آتش هیزم خواهی شد و خونت در آن زمین خواهد ماند. پس به یاد آورده نخواهی شد؛ زیرا من که یهوه هستم، تکلّم نمودهام» (حزقیال ۲۱: ۳۲) و «زیرا اینک آن روزی که مثل تنور مشتعل میباشد، خواهد آمد و جمیع متکبّران و جمیع بدکاران، کاه خواهند بود، و یهوه صبایوت میگوید: آن روز که میآید ایشان را چنان خواهد سوزانید که نه ریشه و نه شاخهای برای ایشان باقی خواهد گذاشت» (ملاکی: ۴).
در پایان دو نکته درباره معاد در قرآن و عهدین به نظر می رسد
اول اینکه : تأکید اکثر آیات معاد در قرآن کریم، بر معاد و بازگشت انسان در سرای آخرت دارند، درحالی که اکثر عبارات معاد در کتب عهدین بر مدار رجعت انسان در همین دنیا میباشد. لذا معاد جسمانی در قرآن کریم معادی خاصّ و ویژگی های منحصر بفرد است و مواردی هم که در همین دنیا اتّفاق افتاده، برای پذیرش خصوص آن بازگشت است. امّا معاد در عهدین نوعی معاد به معنای عام است که فقط بازگشت بدنها را امری ممکن میداند.
دوم اینکه : گستره آیات معاد در قرآن کریم هم از لحاظ کمّیّت که آیات فراوانی را به خود اختصاص داده است و هم از لحاظ شمول آن به انسان و دیگر مخلوقات قابل توجّه است.
نظرات (0)