ولادت معجزه آسای حضرت عیسی علیه السلام از مواردی است که قرآن صراحتا به آن اشاره کرده و خلقت ایشان را مانند خلقت آدم می داند. این، از آن جهت است که از جمله توجیهات مسیحان برای اثبات خدا بودن حضرت عیسی ولادت اوست. اما از نظر قرآن، بدون پدر به دنیا آمدن مسیح مانند خلقت حضرت آدم است که از خاک و بدون پدر و مادر خلق شد. پس همان طور که مسیحیان آدم و حوا را خدا نمی دانند نباید عیسی علیه السلام را نیز خدا بدانند. هر گاه خداوند اراده کند می گوید باش و آن موجود می شود.
همچنین خداوند در قرآن جریان حاملگی حضرت مریم و ولادت فرزندش را کامل شرح داده است. قرآن صراحتا پاکی مریم و عدم ارتباط او با هیچ مردی و پاکدامنی او را بیان می کند. پس از ولادت عیسی علیه السلام نیز خداوند برای مریم آب و خرمای تازه می فرستد. او را تسلی داده و می گوید غمگین نباش، (از این غذای لذیذ) بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار. همچنین خداوند به عیسی در گهواره، قدرت سخن گفتن داد تا از مادرش دفاع کند و سخنانش حجتی باشد برای پاکیِ مادرش و بنده خدا بودن خودش. او فرمود: بي ترديد من بنده خدايم، به من کتاب عطا کرده و مرا پيامبر قرار داده است. و هر جا که باشم بسيار بابرکت و سودمندم قرار داده، و مرا تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است. و مرا نسبت به مادرم نيکوکار [و خوش رفتار] گردانيده و گردنکش و تيره بختم قرار نداده است. و سلام بر من روزي که زاده شدم، و روزي که مي ميرم، و روزي که زنده برانگيخته مي شوم.
همان طور که مشخص است در این بیانات دلایل زیادی برای عدم الوهیت عیسی وجود دارد:
۱- من بنده خدا هستم
۲- مرا پیامبر قرار داده (یعنی فرستاده ای از سوی خدا، و نه خود خدا)
۳- به من کتاب عطا کرده (پس کلام خدا به عیسی ابلاغ شده و کلام خودش، کلام خدا نیست)
۴- به نماز سفارش کرده (یعنی عبادت کردن خدا، حال آنکه خدا خودش را عبادت نمی کند)
۵- روزی که زاده شدم (خدا متولد نمی شود)
۶- روزی که می میرم (خدا هرگز نمی میرد)
۷- روزی که زنده برانگیخته می شود (خداوند است که مردگان را بر می انگیزد، اگر خدا هم بمیرد چه کسی او را زنده کند؟)
حضرت عیسی (علیه السّلام) در قرآن
داستان تولّد معجزه آسای حضرت عیسی (علیه السّلام) - (مریم ۱۶-۳۴)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا ﴿١٦﴾
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا ﴿١٧﴾
قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا ﴿١٨﴾
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لأهَبَ لَکِ غُلامًا زَکِیًّا ﴿١٩﴾
قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا ﴿٢٠﴾
قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا ﴿٢١﴾
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا ﴿٢٢﴾
فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا ﴿٢٣﴾
فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا ﴿٢٤﴾
وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا ﴿٢٥﴾
فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا ﴿٢٦﴾
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا ﴿٢٧﴾
یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا ﴿٢٨﴾
فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ﴿٢٩﴾
قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿٣٠﴾
وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنْتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا ﴿٣١﴾
وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ﴿٣٢﴾
وَالسَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ﴿٣٣﴾
ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿٣٤﴾
و در اين کتاب [سرگذشتِ] مريم را ياد کن هنگامي که از خانواده اش [در] مکان شرقي کناره گرفت. (۱۶)
و جدا از آنان پوشش و پرده اي براي خود قرار داد. و ما روح خود را به سوي او فرستاديم، پس براي او [به صورت] بشري خوش اندام و معتدل نمودار شد. (۱۷)
مريم گفت: همانا من از تو به [خداي] رحمان پناه مي برم، اگر پرهيزکار هستي [از من فاصله بگير] (۱۸)
گفت: جز اين نيست که من فرستاده پروردگار تو هستم براي آنکه پسري پاک و پاکيزه به تو ببخشم. (۱۹)
گفت: چگونه براي من پسري خواهد بود در حالي که نه هيچ بشري با من ازدواج کرده است و نه بدکار بوده ام. (۲۰)
گفت: چنين است [که گفتي، ولي] پروردگارت فرموده است: اين کار بر من آسان است و [فرزندي بدون ازدواج به او بخشيدن] براي اين [است] که او را نشانه اي [از قدرت خود] براي مردم و رحمتي از سوي خود قرار دهيم؛ و اين کار شدني است. (۲۱)
پس به عيسي حامله شد و به خاطر او در مکاني دور کناره گرفت. (۲۲)
آن گاه درد زاييدن، او را به ناچار به جانب درخت خرما کشانيد؛ [در آن حال]گفت: اي کاش پيش از اين ميمردم و يکسره از خاطره ها فراموش شده بودم. (۲۳)
پس کودک از زير [پاي] او ندايش داد: غمگين مباش که پروردگارت از زير [پاي] تو نهر آبي پديد آورده است [تا بياشامي و شستشو کني] (۲۴)
و تنه خرما را به سوي خود بجنبان تا برايت خرماي تازه و از بار چيده بريزد. (۲۵)
پس [از آن خرما] بخور و [از آن نهر] بياشام و خاطرت را شاد و خوش دار، و اگر از مردم کسي را ديدي [که درباره نوزادت پرسيد] بگو: من براي [خداي] رحمان روزه [سکوت] نذر کرده ام، پس هرگز امروز با هيچ انساني سخن نخواهم گفت. (۲۶)
آن گاه نوزاد را در حالي که [در آغوشش] حمل مي کرد، نزد قومش آورد. گفتند: اي مريم! به راستي که تو کاري شگفت [و بي سابقه و ناپسندي] مرتکب شده اي. (۲۷)
اي خواهر هارون! نه پدرت مرد بدي بود و نه مادرت بدکاره بود [اين طفل را از کجا آورده اي؟] (۲۸)
پس مريم به نوزاد اشاره کرد [که از او بپرسيد.] گفتند: چگونه با کودکي که در گهواره است، سخن بگوييم؟! (۲۹)
نوزاد [از ميان گهواره] گفت: بي ترديد من بنده خدايم، به من کتاب عطا کرده و مرا پيامبر قرار داده است. (۳۰)
و هر جا که باشم بسيار بابرکت و سودمندم قرار داده، و مرا تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است. (۳۱)
و مرا نسبت به مادرم نيکوکار [و خوش رفتار] گردانيده و گردنکش و تيره بختم قرار نداده است. (۳۲)
و سلام بر من روزي که زاده شدم، و روزي که مي ميرم، و روزي که زنده برانگيخته مي شوم. (۳۳)
اين است عيسي بن مريم، همان قول حق که [يهود و نصاري] درباره او در ترديدند. (۳۴)
خلقت حضرت عیسی مانند حضرت آدم (علیه السّلام)
• إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (آل عمران ۵۹)
قطعاً داستان عيسي نزد خدا [از نظر چگونگي آفرينش] مانند داستان آدم است که [پيکر] او را از خاک آفريد، سپس به او فرمود: [موجود زنده] باش؛ پس بي درنگ [موجود زنده] شد.
• إِذْ قَالَتِ الْمَلَئكَةُ يَامَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكلَِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسىَ ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ(۴۵)
وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فىِ الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ مِنَ الصَّالِحِينَ(۴۶)
قَالَتْ رَبِّ أَنىَ يَكُونُ لىِ وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنىِ بَشَرٌ قَالَ كَذَالِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضىَ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ(۴۷)( آل عمران ۴۵-۴۷)
(به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خداوند تو را به كلمه اى [وجود با عظمتى] از طرف خودش بشارت می دهد كه نامش «مسيح، عيسى پسر مريم» است؛ در حالى كه در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيّت خواهد بود؛ و از مقرّبان (الهى) است. (۴۵)
و با مردم، در گاهواره و در حالت كهولت (و ميانسال شدن) سخن خواهد گفت؛ و از شايستگان است.» (۴۶)
(مريم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه انسانى با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، اين گونه هر چه را بخواهد می آفریند! هنگامى كه چيزى را مقرّر دارد (و فرمان هستى آن را صادر كند)، فقط به آن می گويد: «موجود باش!» آن نيز فوراً موجود می شود. (۴۷)
نظرات (0)