انفاق در راه خدا

۱. عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه محبّتش به دوستش كامل است كسى كه مقدارى را از آنچه دارد، ارزانى او نمى ‏كند؟! وچگونه محبّتش به خدايش كامل است كسى كه قسمتى از آنچه را روزى اش كرده، در راه او نمى ‏دهد؟!(۱)


۲. عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم: دل‏هاى شما آن جاست كه گنج‏هاى شماست. از همين روست كه مردم، دارايى هاى خود را دوست دارند و جانشان مشتاق آنهاست. پس گنج‏هايتان را در آسمان بنهيد؛ آن جا كه نه موريانه آنها را مى ‏خورَد و نه دزدان به آن دسترسى دارند.(۲)و(۳) 


۳. عيسى بن مريم عليه السلام: گنج خود را به كسى بسپاريد كه تباهش نمى ‏كند. دارنده گنج دنيا، در معرض آسيب است، و دارنده گنج آخرت بيم آسيبى به او نمى‏ رود.(۴)و(۵)


۴. روح خدا عيسى عليه السلام بر عده‏ اى گذشت كه هياهو به راه انداخته بودند.
فرمود: «اينها را چه مى ‏شود؟». گفته شد: اى روح خدا! امشب، فلانى دختر فلانى را به خانه شوهرش می فرستد.
فرمود: «امروز شادى مى ‏كنند و فردا شيون».
يكى از آنها گفت: چرا اى فرستاده خدا؟!
فرمود: «چون عروس آنها امشب مى ‏ميرد!».
پيروان عيسى عليه السلام گفتند: خدا و فرستاده او راستگويند.

منافقان گفتند: فردا نزديك است! چون صبح شد، آمدند و ديدند زنده است و اتّفاقى برايش نيفتاده است.
گفتند: اى روح خدا! آن كه ديروز گفتى مى‏ ميرد، نمرده است.
عيسى عليه السلام فرمود: «خدا آنچه بخواهد مى ‏كند. نزد آن دختر برويم».
شتابان به راه افتادند و به خانه او رسيدند و در زدند. شوهرش بيرون آمد.
عيسى عليه السلام به او فرمود: «از همسرت برايم اجازه ورود بخواه».
مرد نزد عروسش رفت و به او خبر داد كه روح و كلمه خدا با عده اى دَم در هستند. زن چادرش را سركرد. عيسى عليه السلام بر او درآمد و فرمود: «تو ديشب چه كار خيرى كردى؟». زن گفت: من كارى نكردم جز آنچه قبلًا مى ‏كردم. هر شب جمعه، نيازمندى نزد ما مى‏ آمد و ما خوراك او را تا شب جمعه بعد مى‏ داديم.(۶)و(۷)
ديشب نيز نزد من آمد و من به كار خود مشغول بودم و خانواده‏ ام سرگرم كارهاى خود بودند و او صدا زد و كسى جوابش را نداد. دوباره صدا زد و باز كسى‏ جوابش را نداد تا چند بار صدا زد، و چون صداى او را شنيدم، با قيافه ناشناس رفتم و مثل هميشه به او نوايى دادم.
عيسى عليه السلام به او فرمود: «از جاى خود كنار برو».
چون كنار رفت، زير جامه او مارى بود! عيسى عليه السلام فرمود: «به سبب آن كارى كه كردى، خداوند، اين بلا را از تو گردانْد».(۸)


۵. عيسى عليه السلام با ياران خود نشسته بود كه مردى بر او گذشت.
عيسى عليه السلام فرمود: «اين، مرد مرده است يا مى ‏ميرد».
طولى نكشيد كه با پشته اى هيزم بر پشت برگشت. ياران گفتند: اى روح خدا! تو به ما خبر دادى كه اين مرد مى ‏ميرد، در حالى كه او را زنده مى ‏بينيم!
عيسى عليه السلام به آن مرد فرمود: «پشته هيزمت را بر زمين بگذار». پشته را بر زمين گذاشت و آن را باز كرد. ديدند در ميان آن، مارى است .
عيسى عليه السلام به آن مرد فرمود: «امروز چه كار خيرى كردى؟».
گفت: اى روح و كلمه خدا! من دو قرص نان با خود داشتم. گدايى بر من گذشت و من يكى را به او دادم.(۹)


پاورقی:
(۱). تحف العقول: ص ۵۰۶، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۰۹ ح ۱۷.
(۲). تاقت نفسي إلى الشي‏ء: أي اشتاقت( الصحاح: ج ۴ ص ۱۴۵۳« توق»).
(۳). تحف العقول: ص ۵۰۳، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۰۶ ح ۱۷.
(۴). في شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:« كنز الآخرة» بدل« كنز اللَّه».
(۵). تنبيه الخواطر: ج ۱ ص ۱۲۹، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۲۷ ح ۴۸؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج ۱۹ ص ۳۳۰، إحياء العلوم: ج ۳ ص ۲۹۹ وفيه صدره إلى« الآفة» الاولى‏.
(۶). الجَلبَةُ: الأصوات، وقيل: اختلاط الأصوات، والجَلبُ: الجَلبةُ في جماعة النّاس، من الصّياح( لسان‏العرب: ج ۱ ص ۲۶۹« جلب»).
(۷). اعتراه: غشيه طالباً معروفَهُ( لسان العرب: ج ۱۵ ص ۴۴« عرو»).
(۸). الأمالي للصدوق: ص ۵۸۹ ح ۸۱۶، قصص الأنبياء للراوندي: ص ۲۷۱ ح ۳۱۷ كلاهما عن أبي بصير، فرج المهموم: ص ۱۱۸، روضة الواعظين: ص ۳۹۲ كلّها نحوه، بحار الأنوار: ج ۴ ص ۹۴ ح ۱.
(۹). عدّة الداعي: ص ۶۱، بحار الأنوار: ج ۹۶ ص ۱۳۵ ح ۶۸.

نظرات (0)

هنوز نظری ارسال نشده است

  1. بهتر است نام و نظر خود را فارسی تایپ کنید ( برای انتشار سریع نظر یا افزودن فایل پیوست، باید وارد حساب کاربری خود شوید )
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت