خدا دوستی

۱. عيسى عليه السلام به مردى فرمود: «براى پروردگارت همانند كبوتر اهلى براى صاحبنش باش كه جوجه او را مى‏ كُشد، و در عين حال، او از صاحبانش فرار نمى ‏كند».(۱)

۲. عيسى عليه السلام گذرش به سه نفر افتاد كه پيكرهايشان تكيده و رنگ‏هايشان پريده بود. به آنها فرمود: «چه چيز شما را به اين حال كه مى ‏بينم انداخته است؟».
گفتند: بيم از آتش [دوزخ‏].
عيسى عليه السلام فرمود: «بر خداست كه بيمناك را ايمن گرداند».
سپس از آنها گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از آن سه تن، تكيده ‏تر و رنگ ‏پريده ‏تر بودند. فرمود: «شما را چه چيزى به اين حال كه مى‏ بينم انداخته است؟».
گفتند: شوق بهشت.
فرمود: «بر خداست كه آنچه را اميد داريد، عطايتان فرمايد».
از آنها نيز گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از قبلى ها تكيده ‏تر و رنگ‏ پريده ‏تر بودند، گويى چهره ‏هايشان آينه هايى از نور بود. فرمود: «شما را چه چيز به اين حالى كه مى ‏بينم انداخته است؟».
گفتند: عشق به خدا.
فرمود: «شماييد مقرّبان! شماييد مقرّبان!».(۲) 


۳. عيسى بن مريم عليه السلام: اگر آدميزاد همه كارهاى خوب را انجام دهد، ليكن مِهرورزى و كينه ‏ورزى براى خدا نداشته باشد، آن كارها برايش هيچ سودى ندارد.(۳) 


۴. عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه محبّتش به خدايش كامل است كسى كه قسمتى از آنچه را روزى اش كرده، به او وام نمى ‏دهد؟!(۴)


۵. حواريان گفتند: اى عيسى! آن دوستان خدا كه بيمى‏ بر آنان نيست و اندوهگين نمى ‏شوند، چه كسانى اند؟
عيسى بن مريم عليه السلام فرمود: «آنان كه به باطن دنيا بنگرند، آن گاه كه مردم، ظاهر آن را ببينند، و آنان كه به سرانجام دنيا بنگرند آن گاه كه مردم، اكنونِ آن را ببينند، و در نتيجه، آنچه را از دنيا كه مى ‏ترسند [فضيلت‏هاى‏] ايشان را بميراند، م ى‏ميرانند، و آنچه را كه مى ‏دانند به زودى ايشان را ترك خواهد گفت، ترك مى ‏كنند. از اين رو، مى ‏دانند كه هر اندازه هم از دنيا گرد آورند، باز [در برابر نعمت‏هاى آخرت‏] اندك است، و به ياد دنيا بودن را براى خود زيان مى ‏دانند، و شادىِ خود از رسيدن به چيزهاى دنيوى را غم و اندوه مى شمارند. بنا بر اين، به هر بخشش دنيوى كه برايشان پيش آيد، دست رد مى ‏زنند، و هر رفعت ناروايى را كه به ايشان دست دهد، فرو مى ‏نهند.
دنيا نزد آنان كهنه است و آن را نو نمى‏ سازند، ويران است و آبادش نمى‏ كنند، در سينه‏ هايشان مرده است و آن را دوست نمى ‏دارند. ويرانش مى‏ كنند و با آن، آخرتشان را مى ‏سازند. آن را مى‏ فروشند و در برابرش آنچه را برايشان ماندگار است، مى ‏خرند. آن را رها كردند، از اين رو در آن شادمان‏اند. به مردم دنيا نگريستند كه به هلاكت در افتاده اند و به كيفر رسيده‏ اند، و ياد مرگ را [در خود] زنده كردند، و ياد زندگى را ميراندند.
خدا را دوست مى ‏دارند و هم ياد و نام او را، از نور او روشنى مى گيرند و با آن، روشنگرى مى ‏كنند. براى آنان و نزد آنان خبرى شگفت است. كتاب [خدا] به آنان استوار است و آنان به كتاب [خدا]. كتاب به آنان گوياست و آنان به كتاب. كتاب به واسطه آنان دانسته مى‏ شود و آنان به كتاب دانايند. با وجود آنچه بدان رسيده اند، ديگر مطلوبى براى خود نمى ‏بينند، و آرزويى فراتر از آنچه بدان اميدوارند، ندارند، و ترسى بالاتر از آنچه از آن مى‏ ترسند، نمى ‏شناسند».(۵)


پاورقی:
(۱). تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۶۶.
(۲). تنبيه الخواطر: ج ۱ ص ۲۲۴، تفسير الفخر الرازي: ج ۴ ص ۲۲۷، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج ۱۰ ص ۱۵۶، إحياء العلوم: ج ۴ ص ۴۲۹ كلها نحوه.
(۳). تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۴۵، الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۱۰ نقلًا عن أحمد نحوه وكلاهما عن مالك بن دينار.
(۴). تحف العقول: ص ۵۰۷، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۰۹ ح ۱۷.
(۵). الزهد لابن حنبل: ص ۷۸، تفسير الآلوسي: ج ۱۱ ص ۱۵۰، الدرّ المنثور: ج ۴ ص ۳۷۰.

نظرات (0)

هنوز نظری ارسال نشده است

  1. بهتر است نام و نظر خود را فارسی تایپ کنید ( برای انتشار سریع نظر یا افزودن فایل پیوست، باید وارد حساب کاربری خود شوید )
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت