۱. عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم: بدترين مردم، دانشمندى است كه دنياى خود را بر دانش خويش برمى گزيند و دوستدارش مى شود و در پى آن برمى آيد و برايش مى كوشد، تا آن جا كه اگر بتواند مردم را در سرگردانى بيفكند، اين كار را مى كند. گستردگى نور خورشيد براى نابينايى كه آن را نمى بيند، به چه كار آيد؟! اين چنين، دانش آن دانشمندى كه آن را به كار نبندد، وى را سودى نبخشد.(۱)
۲. عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه از اهل دانش به شمار آيد كسى كه سخن را مى جويَد تا آن را بازگو كند، و نمى جويدَش تا آن را به كار ببندد؟!(۲)
۳. عيسى مريم عليه السلام- به حواريان: اى نمك زمين! فاسد مشَويد؛ چرا كه هر فاسد شونده اى، با نمك، درمان مى شود؛ ليكن چون نمك فاسد شود، درمانى نخواهد داشت.(۳) و (۴)
۴. عيسى بن مريم عليه السلام- در پاسخ به اين پرسش كه: اى روح و كلمه خدا! فتنه انگيزترين مردمان كيست؟- فرمود: لغزش دانشمند؛ [زيرا] هرگاه دانشمند بلغزد، با لغزش او، انسانهاى بسيارى مى لغزند.(۵)
۵. عيسى بن مريم عليه السلام: اى دانشمندان فاسد! بر درهاى بهشت نشسته ايد و نه خود به آن در مى آييد و نه مى گذاريد بينوايان به آن درآيند. همانا بدترين مردم نزد خدا، عالِمى است كه با علم خويش دنيا را مى جويد.(۶)
۶. عيسى بن مريم عليه السلام: دينار، درد دين است و عالِم، طبيب دين. پس هرگاه ديديد كه طبيب، اين درد را به سوى خود مى كشد، به او بدگمان شويد و بدانيد كه او خيرخواه ديگرى هم نيست.(۷)
۷. عيسى بن مريم عليه السلام خطاب به دانشمندان فاسد: اى بندگان دنيا! مَثَل شما مَثَل چراغ است كه براى مردم نورافشانى مى كند؛ امّا خودش را مى سوزاند.(۸)
۸. عيسى بن مريم عليه السلام: اى بندگان بد! مانند بازهاى شكارى و روبهان حيله گر و گرگان خيانت پيشه و شيران درنده نباشيد تا با مردم آن كنيد كه اين درندگان با شكارهاى خود مى كنند: گروهى را برباييد و گروهى را بفريبيد و به گروهى نيرنگ زنيد!(۹)و(۱۰)
۹. عيسى بن مريم عليه السلام: شوربخت ترينِ مردم، كسى است كه مردم او را به دانشش بشناسند نه به كردارش.(۱۱)
۱۰. عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم: چگونه اميدوار باشم كه از آنچه مى گويم، بهره مند مى شويد، در حالى كه حكمت از دهانهايتان بيرون مى آيد و به گوشهايتان وارد نمى شود، با آن كه ميان دهان و گوش، تنها چهار انگشت [فاصله] است، و دلهايتان حكمت را در خود جاى نمى دهد؟! پس، نه آزادگانى ارجمنديد و نه بندگانى پرهيزگار.(۱۲)
۱۱. عيسى بن مريم عليه السلام: تا به كِى راه را براى شب رُوان توصيف مى كنيد و خود با سرگشتگان مى مانيد؟ از دانش، اندكى بايد، و از كردار، بسيار.(۱۳) و (۱۴)
۱۲. عيسى بن مريم عليه السلام مى فرمود: «اى جمع ياران! تا كى پند داده شويد و پند نگيريد. شما خستگى را بر واعظان تحميل كرديد».(۱۵)
۱۳. عيسى بن مريم عليه السلام مى فرمود: «كسى كه نماز مى خواند و روزه مى گيرد و در عين حال، گناهان را رها نمى كند، در ملكوت، دروغگو نوشته مى شود».(۱۶)
۱۴. عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما، اى دانشمندان فاسد! مزد مى گيريد و كار نمى كنيد! زودا كه كارفرما كارش را طلب كند، و زودا كه از دنيا به سوى تاريكىِ گورشان برند. چگونه از اهل دانش است كسى كه رهسپار آخرتش باشد، امّا به دنياى خويش روى مى آورد، و آنچه به زيان اوست براى وى بيشتر مورد رغبت است از آنچه سودش مى رساند!(۱۷)
۱۵. عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما اى دانشمندان فاسد! آيا مرده نبوديد و او شما را زنده كرد و چون زنده تان كرد، باز مُرديد؟! واى بر شما! آيا از دانش بى بهره نبوديد و او به شما آموخت، و هنگامى كه به شما آموخت، فراموش كرديد؟! واى بر شما! آيا نافرهيخته نبوديد و او دانش وفهمتان داد و چون دانش و فهمتان داد باز نادان شُديد؟! واى بر شما! آيا گمراه نبوديد و او شما را راه نمود و چون راهتان نمود، دوباره گمراه شُديد؟!
واى بر شما! آيا كور نبوديد و او شما را بينا ساخت و چون بينايتان ساخت، دگر باره كور شُديد؟! واى بر شما! آيا كر نبوديد و او شما را شنوا ساخت و چون شنوايتان ساخت، دوباره كر شديد؟! واى بر شما! آيا گنگ نبوديد و او شما را گويا ساخت، و چون گوياتان ساخت دوباره گنگ شُديد؟! واى بر شما! آيا در پى پيروزى نبوديد و چون پيروزتان كرد، به عقب(۱۸) و (۱۹) برگشتيد؟!
واى بر شما! آيا خوار نبوديد و او شما را عزّت بخشيد، و چون عزت و توان يافتيد به زورگويى و تجاوز و نافرمانى پرداختيد؟! واى بر شما! آيا در زمين، مستضعف نبوديد، چندان كه مى ترسيديد مردم شما را بربايند و او شما را يارى داد و حمايت كرد، و چون يارى تان كرد، به استكبار و گردنفرازى روى آورديد؟! پس واى بر شما از خوارى روز رستاخيز كه چگونه شما را زبون و تحقير كند؟! واى بر شما اى دانشمندان فاسد! همچون ملحدان رفتار مى كنيد و آرزوى وارثان [بهشت] را داريد، و چون امان يافته گان [از عذاب و كيفر خدا] آسوده خاطر به سر مى بريد. كار خدا چنان نيست كه شما آرزو مى كنيد و مى پسنديد.(۲۰) آرى! براى مردن، زاد و ولد مى كنيد، و براى ويران شدن، مى سازيد و آباد مى كنيد، و براى وارثان، فراهم مى آوريد.(۲۱)
۱۶. عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر دانشمندان فاسد! كه چه سان آتش [دوزخ] بر آنان زبانه خواهد كشيد!(۲۲)و(۲۳)
۱۷. عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه از اهل دانش است كسى كه دنياى خود را بر آخرتش ترجيح مى دهد و به دنيا رغبت بيشترى دارد؟!(۲۴)
۱۸. عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه از اهل دانش است كسى كه رهسپار آخرت خويش است؛ امّا به دنياى خود رو كرده است، و آنچه را به او زيان مى زند، بيشتر از آنچه به او سود مى رساند، دوست دارد؟!(۲۵)
پاورقی
(۱). تحف العقول: ص ۵۰۳، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۰۷ ح ۱۷؛ جامع بيان العلم وفضله: ج ۲ ص ۵، تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۶۱ عن وهب بن منبه وفيهما ذيله من« وماذا يغني».
(۲). سنن الدارمي: ج ۱ ص ۱۱۰ ح ۳۷۴، شعب الإيمان: ج ۲ ص ۳۱۴ ح ۱۹۱۷، حلية الأولياء: ج ۶ ص ۲۸۰ الرقم ۳۸۴، تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۶۴ كلّها عن هشام الدستوائي، منية المريد: ص ۱۴۱، بحار الأنوار: ج ۲ ص ۳۹ ح ۶۶.
(۳). هكذا في المصدر، ولعلّ الصواب:« فإنّما».
(۴). الزهد لابن المبارك: ص ۹۶ ح ۲۸۳ عن عمران الكوفي، حلية الأولياء: ج ۵ ص ۷۳ عن خلف بن حوشب نحوه وليس فيه ذيله من« وإنّ الملح ...» وراجع: مكارم الأخلاق: ج ۲ ص ۳۷۱ ح ۲۶۶۱.
(۵). الزهد لابن المبارك: ص ۵۲۰ ح ۱۴۷۴ عن عبيد اللَّه بن أبي جعفر، البداية والنهاية: ج ۲ ص ۹۱ عن عكرمة، تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۶۰.
(۶). البداية والنهاية: ج ۲ ص ۹۱، تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۶۲ كلاهما عن وهب، الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۱۴.
(۷). الخصال: ص ۱۱۳ ح ۹۱ عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام، روضة الواعظين: ص ۴۶۸، بحار الأنوار: ج ۷۳ ص ۱۴۰ ح ۱۲؛ شعب الإيمان: ج ۲ ص ۳۰۷ ح ۱۸۸۹، تاريخ الإسلام للذهبي: ج ۱۰ ص ۲۳۳ الرقم ۱۵۱، حلية الأولياء: ج ۶ ص ۳۶۱ الرقم ۳۹۵ كلّها عن سفيان نحوه من دون إسناد إليه عليه السلام.
(۸). تحف العقول: ص ۵۰۱، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۰۴.
(۹). الحداء: جمع حدأة، وهو طائر يطير يصيد الجرذان( لسان العرب: ج ۱ ص ۵۴« حدأ»).
(۱۰). تحف العقول: ص ۳۹۳ عن الإمام الكاظم عليه السلام، بحار الأنوار: ج ۷۸ ص ۳۰۸ ح ۱.
( ۱۱). عدّة الداعي: ص ۶۹، مصباح الشريعة: ص ۳۶۸، بحار الأنوار: ج ۲ ص ۵۲ ح ۱۹.
( ۱۲). الزهد الكبير: ص ۱۶۸ ح ۳۸۴، تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۶۳، الزهد وصفة الزاهدين: ص ۷۳ ح ۱۳۶ وفيه« إخوان» بدل« أحرار» وكلها عن عيسى المرادي، حلية الأولياء: ج ۶ ص ۲۷۹ الرقم ۳۸۴ عن هشام الدستوائي نحوه.
(۱۳). أدلج: سار اللّيل كلّه( المصباح المنير: ص ۱۹۸« دلج»). والكلام على الاستعارة.
(۱۴). عيون الأخبار لابن قتيبة: ج ۲ ص ۱۲۷.
(۱۵). تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۶۵.
(۱۶). سير أعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۱۹۶، تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۴۸.
(۱۷). الأمالي للطوسي: ص ۲۰۸ ح ۳۵۶، الكافي: ج ۲ ص ۳۱۹ ح ۱۳ نحوه وكلاهما عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج ۲ ص ۱۰۹ ح ۱۲؛ سنن الدارمي: ج ۱ ص ۱۰۹ ح ۳۷۴، الزهد لابن حنبل: ص ۹۶، شعب الإيمان: ج ۲ ص ۳۱۴ ح ۱۹۱۷ كلّها عن هشام الدستوائي نحوه، الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۰۹.
(۱۸). بخوضكم في الدنيا والشهوات، وترككم الإقبال على الآخرة، فكنتم خلقتم للآخرة ونعيمها والبقاء فيهافأعرضتم عنها وأقبلتم إلى الدنيا، فصرتم ميّتين بل أشدّ خيبة منهم: لأنّكم في الآخرة معذّبون وعن نعيمها محرومون.( هامش بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۱۲).
( ۱۹). الأبكم: الذي خلق أخرس لا يتكلّم( النهاية: ج ۱ ص ۱۵۰« بكم»).
(۲۰). الخَطْفُ: استلاب الشيء وأخذه بسرعة( النهاية: ج ۲ ص ۴۹« خطف»).
(۲۱). تحف العقول: ص ۵۰۸، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۱۲ ح ۱۷.
(۲۲). تتلظّى: أي تلتهب وتضطرم، من لظى وهو اسم من أسماء النار( النهاية: ج ۴ ص ۲۵۲« لظا»).
(۲۳). الكافي: ج ۱ ص ۴۷ ح ۲ عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه السلام، منية المريد: ص ۱۴۱ وفيه« تصلى» بدل« كيف تلظّى»، بحار الأنوار: ج ۲ ص ۳۹ ح ۶۷.
(۲۴). سنن الدارمي: ج ۱ ص ۱۰۹ ح ۳۷۴، الزهد لابن حنبل: ص ۹۶، شعب الإيمان: ج ۲ ص ۳۱۴ ح ۱۹۱۷، حلية الأولياء: ج ۶ ص ۲۷۹ الرقم ۳۸۴ كلّها عن هشام صاحب الدستوائي، الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۰۹؛ منية المريد: ص ۱۴۱ نحوه، بحار الأنوار: ج ۲ ص ۳۹ ح ۶۶.
(۲۵). الكافي: ج ۲ ص ۳۱۹ ح ۱۳، الأمالي، الطوسي: ص ۲۰۸ ح ۳۵۶، تنبيه الخواطر: ج ۲ ص ۱۶۹ وفيهما« مصيره»« أشهى» بدل« مسيره»« أحبّ» وكلّها عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج ۷۳ ص ۱۶ ح ۵؛ سنن الدارمي: ج ۱ ص ۱۰۹ ح ۳۷۴ وفيه« مصيره» بدل« مسيره»، حلية الأولياء: ج ۶ ص ۲۷۹ الرقم ۳۸۴ كلاهما عن هشام صاحب الدستوائي، الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۰۹.
نظرات (0)