یکی از امتیازات کتب الهامی این است که باید از مطالب متناقض و اختلاف آمیز بدور باشد، زیرا منشأ تناقض و اختلاف گوئی، احاطه نداشتن به همه جوانب امور و خطا و اشتباه و فراموشی است و آفریدگار حکیم و دانا و توانای جهان که منبع وحی والهام است از این گونه عوارض منزه و مبراست. و قرآن کریم این مسئله را ملاک الهامی بودن خود قرار داده می فرماید :
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا
( آیا تدبّر و تفکردر قرآن نمی کنند، اگر از پیش غیر خدا بود، هر آینه اختلاف بسیاری در آن می یافتند.)
بنابراین هر گاه در کلام مستند به وحی و الهام به مطالب متناقض بر خورد کنیم از سه صورت بیرون نیست:
۱- اینکه بحسب واقع متناقض نباشد بلکه درابتدا متناقض به نظر برسد، مثل این که در یک رشته کلامی مطلبی درجائی مطلقا نفی شود و در جای دیگر به طور مقید و مشروط اثبات گردد که از اثبات مشروط آن مفهوم می گردد که مقصود از نفی، نفی غیر مشروط آن بوده است، نظیر مسئله شفاعت در قرآن که درجائی می فرماید :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ
(در روزی که خرید و فروش و دوستی و شفاعت در آن نیست.)
و در جای دیگر می فرماید :
وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى
( چه بسیار فرشته در آسمانها که شفاعت آنان رفع نیازی نمی کند مگر بعد از آنکه خدا اذن دهد نسبت به هر که بخواهد و راضی باشد. )
و در جای دیگر می فرماید :
مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ
(برای ستمکاران دوست و شفیع مطاعی نیست.)
که هر چند در نظر ابتدائی شاید توهم شود بین آیه اول و دوم اختلاف است ولی با توجه به آیه سوم و آیات دیگر معلوم می شود که مقصود از نفی شفاعت همان شفاعت مکذبین در روز جزاست که مورد اذن و رضای خدا نیست.
۲- انکه تحریف و تغییر در آن روی داده باشد و مطالب آن از روی عمد یا سهو دگرگون شده باشد مانند آنچه در انجیل متی باب ۱۶ شماره ۱۵-۱۶-۱۷ آمده که : ایشان را گفت شما مرا که می دانید؟ شمعون پطرس در جواب گفت که توئی مسیح پسر خدای زنده، عیسی در جواب گفت خوشا به حال تو ای شمعون بن یونا زیرا جسم و خون این را بر تو کشف نکرد بلکه پدر من که در آسمان است.
ولی در انجیل برنابا فصل ۷۰ شماره ۲-۷ آمده : یسوع جواب داد سخن شما درباره من چیست؟ پطرس جواب داد به درستیکه تو مسیح پسر خدائی، پس آنوقت بخشم آمد و به خشم او را نهیب کرده فرمود برو دور شو از من زیرا که توئی تو شیطان و می خواهی به من بدی کنی، آنگاه یازده نفر را تهدید نمود فرمود وای بر شما اگر این را تصدیق کنید زیرا من رسیدم به لعنت بزرگی از خدای بر هر که این را تصدیق نماید.
که مسلماً در یکی از این دو گفتار که از مسیح نقل شده تحریف روی داده است.
۳- اینکه اصلا الهامی نباشد بلکه در میان کتب الهامی جازنی شده باشد مانند رسائل پولس و امثال آن، چنانکه در مباحث پیش الهامی نبودن آنها اثبات شد.
اینک ما به خواست خدا تناقضات اناجیل را متذکر شده و ضمناً ثابت می کنیم که این تناقضات از قسم دوم و سوم است یعنی یا در گفته های مسیح است که آنرا دگرگون ساخته اند و یا در نوشته های نویسندگان اناجیل و سایر رسائل عهد جدید است که الهامی نبودن آنها را اثبات می کند.
تناقضات اناجیل را به سه دسته می توان تقسیم نمود:
۱- تناقضات در نسب نامه مسیح
۲- تناقضات در گفتارهائی که از مسیح نقل کرده اند.
۳- اختلاف در نقل رفتار و اعمال و معجزاتی که به مسیح نسبت داده اند.
قسمت اول تناقضات در نسب نامه: نسب نامه ای که انجیل متی و انجیل لوقا برای مسیح نوشته اند علاوه بر اینکه مشتمل بر غلطها و اشتباهاتی است از شش جهت با هم اختلاف دارند:
۱- انجیل متی شوهر مریم یوسف نجار را پسر یعقوب میداند ولی انجیل لوقا، یوسف نجار را پسر هالی می شمارد
۲-انجیل متی نسب عیسی را از طریق یوسف نجار به سلیمان بن داود می رساند ولی لوقا نسب او را به ناتان بن داود منتهی می کند.
۳- انجيل متي در نسب نامه خود ساليتل را پسر يكنيا مي داند ولي لوقا او را پسر نيري ميشمارد
۴- انجيل متي پسر زروبابل را ابيهود مي نويسد ولي لوقا زروبابل را ريصا مي داند
در حاليكه در كتاب تاريخ ايام باب ۳ شماره ۱۹ در ذكر پسران زروبابل نه ابيهود را آورده نه ريصا را و از آنجا معلوم ميشود متي و لوقا هر دو به خطا رفته اند
۱- آبايي را كه انجيل متي از داوود تا جلاي بابل آورده طبق كتاب اول پادشاهان همه از سلاطين مشهور بني اسرائيل بوده اند در صورتيكه آبايي را كه لوقا آورده به جز داوود و ناتان هيچ كدام از سلاطين بني اسرائيل نيستند
۶- انجيل متي آباء يوسف نجار را تا داوود ۲۵ پشت شمرده ولي انجيل لوقا چهل پشت مي شمارد در صورتیکه اگر داود جزء ردیف اول شمرده شد در ردیف دوم نباید بشمار آید، پس یا باید طبقات اول را سیزده پشت شمرد و یا طبقات دوم را و یا اینکه یکنیا را یک مرتبه در ردیف دوم و یک مرتبه در ردیف سوم به شمار آورد.
علاوه بر اینها در ردیف سوم اگر مسیح را هم جزء طبقات قرار دهیم چهارده طبقه می شوند در صورتیکه اولاً چنانکه گفته شد مسیح ارتباطی با این نسب نامه ندارد و ثانیا بر فرض ارتباط، فرزند آخرین در سلسله نسب جزو طبقات محسوب نمی شود بلکه از یوسف به بالا به عنوان طبقه نامیده می شود.
۳-درانجیل متی باب۱ شماره ۱۱ می نویسد: و یوشیا یکنیا و برادرانش را در زمان جلای بابل آورد
در این عبارت نسب نامه با مقایسه با کتاب دوم پادشاهان چهار غلط یا اختلاف مشاهده می شود:
۱- یوشیا ۱۲ سال قبل از جلای بابل فوت شده بود در صورتیکه متی میگوید یوشیا یکنیا را در جلای باب آورد.
۲- ولادت یکنیا را در جلای بابل می داند و حال آنکه یکنیا در جلای باب ۱۸ ساله بود
۳- یکنیا را پسر یوشیا میداند در صورتیکه یکنیا پسر زاده یوشیا است یعنی فرزند یو واقیم پسر یوشیاست
۴- برای یکنیا برادران ذکر کرده در صورتیکه برادر نداشته
در نسب نامه لوقا نیز اشتباهاتی هست از آنجمله در شماره۷ باب سوم می نویسد : ابن یوحنا ابن ریسا ابن زروبابل بن سألتیل بن نیری) و در این جمله سه غلط واقع شده :
اول : اسامی پسران زروبابل در کتاب اول تواریخ ایام باب ۳ شماره ۱۹-۲۰ آمده و فرزندی به نام ریسا در آنها نيست.
دوم : مطابق شماره۱۹ باب ۳ همان کتاب زروبابل پسر فدایا است نه سألتيل.
سوم : مطابق شماره ۱۸ باب ۳ همان کتاب سألتيل پسر یَکُنیا است نه پسر نبری
۳- و در شماره ۳۷ باب سوم می نویسد: صالح بن قینان بن ارفکشاد ولی در سفر پیدایش باب۱۱ شماره ۱۳ صالح را پسر ارفکشاد میداند و همچنین در کتاب اول تواریخ ایام باب ۱ شماره ۱۸
نظرات (0)